اول از همه بگم کیرم تو کس و کون خواهر، مادر و پدر کسی که کامنت در مورد ناموس بذارهبعد از مقدمه کمی تلخ سلام عرض می کنممن پدرام هستم 25 ساله خاطرم مربوط میشه به سال دوم دانشگاه زمانی که من یک پسر خجالتی بودم و با این که توی کلاسمون فقط 5 تا پسر ولی 25 تا دختر بود جز کف دستی رفتن اونم روزی دو بار کار دیگه ای تو زندگیم نکرده بودمگذشت تا اینکه به اجبار استادمون در یکی از درسا با دوتا دختر هم گروه شدم…. اولش حتی بلد نبودم چطوری باهاشون حرف بزنم …. 2-3 هفته که گذشت دیگه باهاشون رله شدم و با هم تا 8 شب توی یه کلاس تنها میشدیم و کسشر می گفتیم … یکیشون اسمش فاطمه بود که بسیجی کسکش بود و پا نمیداد، اون یکی ولی چیز نسبتا خوبی بود…. یک دختر خوش اندام و سبزه به نام سپیده … این سپیده خانم از همون روز اول نگاهش یه جور خاصی بود… منم که تازه کار بودم فکر می کردم همه دخترا اینجورین ولی بعد از مدتی فهمیدم نه، واقعا مثل این که سرش با کونش پنالتی می زنه و میشه از یه جایی درش آورد … با هم رفیق شده بودیم حتی حرفای رکیک جلوی هم میزدیم ولی من بهش هیچ حس خاصی نداشتم چون بارها براش جانماز آب کشیده بودم و فکر نمی کردم پا بدهدو ماه بعدیکی از دوستام به اسم محمد که داشت دنبال یه خونه جدید واسه اجاره میگشت یک هفته اومد پیش من محمد اهل همه چی بود مشروب، کس، قلیون، سیگار، مواد، قرص، هرچی که بگی….. یه شب گفت-پدرام می خوام دختر بیارم خونت اشکالی نداره؟- (من با دست و پای لرزون) نه چه اشکالی داره؟ (ته دلم قند آب شده بود که دختر می بینم برا اولین بار)رفت تو اتاق و زنگ زد به یکی و گفت بیا فلان جا، از اتاق اومد بیرون و به من گفت خواهش میکنم دور و بر ساعت 9 برو یه دوری بزن من نیم ساعته کارمو بکنم بعد بیا8 و نیم زدم بیرون و یه کس چرخی تو شهر زدم و ساعت 9 و نیم رفتم خونه … بدون اطلاع قبلی و به دلیل اینکه دلم می خواست مچشو بگیرم درو باز کردم رفتم تو صحنه ای دیدم که ترکیبی از حس شهوت و تعجب و تنفر رو توم ایجاد کرد….سپیده دوست خودم با یه شلوار جین تنگ و ناز با یه سوتین و لخت جلوم وایساده بود و زل زده بود تو چشمام نه اون فکر میکرد اینجا خونه من باشه نه من فکر می کردم کس امشب سپیده خانوم باشه اونجا بود که تو دلم به خودم فحش دادم که چرا من بی عرضه این دوتارو با هم آشنا کردم ولی باید اون محمد عوضی بزنه توشخوشبختانه هیچ کدوممون عکس العمل نابجایی انجام ندادیم….-سپیده جون سلام شما کجا اینجا کجا-سلام عزیزم چیکار کنیم دیگه ببخشید دست خالی اومدیم- خواهش می کنم و تعارف و از این کسشرایه قلیون گذاشتم و نشستم کنارش شروع کردیم کشیدن و کس شر گفتن با ممد و سپیده دور هموسط کار ممد که فکر کنم به شق درد من پی برده بود گفت پدرام جون من برم شام بگیرم بیام… هر چی گفتم بذار من برم گوش نکرد انگار که دلش به حال من سوخته بود.محمد رفت و من موندم و کسی که بارها به یادش جق زده بودم و فقط تو چادر دیده بودمش اما حالا با یه سوتین و یه جین جلوم بودگفتم یه فیلم ببینیمگفت باشه-چه فیلمی؟-هر چی دوس داری از همونا که تو دانشکده می گفتی داری امریکن پای بود چی بود؟- جان من خیلی دوسش دارم چشم الآن میذارمکنار هم خوابیدیم و 5 دقیقه ای از فیلم و دیدیم اولین بار بود که این صحنه برام اتفاق می افتاد منی که تا اون روز با همه دخترا جدی بودم اون شب کنار سپیده خوابیده بودم و داشتم صحنه جق زدن خنده دار تو فیلم رو می دیدمیه میلی متر من به سمت اون میرفتمیه میلیمتر هم اونتا این که در دقیقه 6 ام فیلم بود که بازوهامون به هم برخورد کرد از گرماش همه وجودم مور مور میشدیکم که بازوهامونو رو هم حرکت دادیم بهش گفتم اشکالی نداره دستتو بگیرم؟گفت نه عزیزم (فقط از همین عزیزم گفتنش داشت آبم میومد)دستشو گرفتم و کف دستشو با ناخنم قلقلک می دادم….اونم پشت دستمو می مالید و انگشت کرد کم کم داشت یخمون وا میرفت…. فیلمو استاپ کردم چرخیدم سمتش…. تو چشاش نگا کردم هر دومون یادمون رفته بود چند دقیقه پیش با محمد خوابیده بودهدستمو انداختم دور کمرش و خودمو کشیدم جلو به سمتش و چسبیدم بهش… هنوز خجالت میکشیدم کیر شق شدمو به یه دختر فشار بدم … سینه هاش که می خورد به سینم دیووونه می شدم … شروع کردم به خوردن گردنش… رونشو گرفتم و پاشو خم کردم گذاشتم رو پام حالا کیرم نیم سانت دیگه با اولین کس زندگیش فاصله داشت…. یه دستمو به کمرش می کشیدم یه دستمم روی رونش حرکت می کرد و هر بار به باسن ناز و نرمش نزدیک تر می شداونم هی سرشو بالا پایین می کرد و نفس نفس عجیب غریب میزد فکر نمی کردم یه دختر این همه از بودن با من لذت ببره قیافم خوب بود ولی اون موقعا اعتماد به نفس نداشتم بگذریمدستمو رسوندم لای درز کونش و کشیدمش جلو، حالا دیگه کیرم که به ماکزیزم سختی خودش رسیده بود داشت کسشو لمس میکرد و فشارش میداد چند باری فشار دادم دیدم فایده نداره چرخیدم و اونم چرخوندم و من بالاش قرار گرفتم که کنترل بیشتری روش داشته باشم… چون اولین بارم بود تا همین جای کار داشتم دیووونه میشدم وای چه حالی میده کیری که عمری آرزو داشتی یکی لمسش کنه رو عقب جلو کنی و فشار بدی به کس یه دختر خوشگل و خوش هیکل…… تیشرتشو در آوردم دیگه کم کم از هم لب گرفتیم …. کرستشو باز کردم مراسم پرشکوه سینه خوری باز کردن شلوار و در آوردن شرت و سرسره بازی با کیر روی کسی که پرده داره و بعد از اون هم برنامه عقب جلو کردن کیر بین دو سینه ای که به هم فشارشون داده بود… و ریختن آب کیر با فشار روی گردن یار (که به علت طولانی شدن داستان دیگه صرف نظر میکنیم)-بلند شو خودتو برو بشور عزیزم خیلی بهم حال دادی ممنونم ازت نمی دونستم همچین قابلیتایی داری- خواهش میکنم منم ازت ممنونم ما اینیم دیگهخودشو شست اومد بیرون لباساشو بهش پوشوندم و ممد آقا با شام اومد از در اومد تو یه چشمک بهم زدیم و فهمید منم یه کارایی کردیم و اتفاقا خوشحال شد که منم را افتادم تو کس بازی…. رفاقت به این میگن ها …. شامو زدیم و کلی کس گفتیم و خندیدیم از اون به بعدم دیگه سپیده جواب محمد و نمی داد ولی من تا امروز که در خدمت شما هستم و 7 تا دوست دختر عوض کردم هنوز که هنوزه سپیده رو دارم و توی خشکی و دریا باهاش سکس کردم…. امیدوارم همه یه همچین دختری تو زندگیشون باشه که نه آویزون بشه نه توقعی داشته باشه نه خودشو برات لوس کنهممنون از شمایی که داستانو خوندی…کیرتان مستدام باد……..نوشته پدرام
0 views
Date: November 25, 2018