سلام من میخوام داستان اولین بچه کونی رو که کردم رو براتون تعریف کنم قضیه مربوط میشه به 8 سال پیش تو محله داشتیم فوتبال بازی میکردیم با دوستام به اسم امین و محسن و …. بعد بازی نشستیم دور هم داشتیم صحبت میکردیم که امین دوستم به من یه چشمک زد و رو کرد به محسن و گفت تو چند تا بارفیکس میتونی بری اونم سریع برگشت گفت زیاد امین با نیش خنده ای به من گفت باشه پس شروع میکینیم رفتیم سمت در حیاط ما ،خونه ما شمالی بود و در حیاط هم نسبت به کوچه پایین بود امین امد تو گوش من گفت تا رفت بالا شلوارشو بکش پایین ، منم نامردی نکردم تا اولی رو رفت دستمو بردم سمت شلوارش و کشیدم پایین من و امین زدیم زیر خنده اونم امد پایین و شاکی برگشت گفت بچه بچه کونی ها و قهر کرد رفت اینم بگم من و امین هم سن بودیم ولی محسن 2 سال از ما کوچیکتر بود خلاصه 2 روزی با ما حرف نمیزد تا یه روز ظهر دیدم زنگ میزنن رفتم دیدم محسن گفتم چیه ؟ گفت بیا باهات کار دارم منم گفتم چیکار ؟ گفت میخوام حالتو بگیرم و بیا ببینیم کی زورش بیشتره منم خندیدم و گفتم مثلا چیکار میخوای بکنی ؟ گفت بریم تو اوم ساختمون که تازه سازه اونجا یه کمپرسی خاک نرمه میریم اونجا کشتی میگیریم گفتم آخه کسی نیست ؟ میان جدامون میکنن ها گفت نه کسی نیست گفتم برو امدم ، رفتم لباسامو عوض کردم واسه خاکی شدن خلاصه رفتیم اونجا کسی نبود دور و ورمون هم پر بود از مصالح (سیمان و گچ و….) ما شروع کردیم به زور کردن با هم دستشو کشیدم طرف خودمو ، و پاشو با اون یکی دستم گرفتم اونم بر گشت و افتاد رو زمین، از پشت چسبیدم بهش دیدم چسبیده به زمین بلند نمیشه ، هر چی زور زدم دیدم بی فایدس ، گفتم بلند شو از اول شروع کنیم که سرشو برگردوند طرف من و گفت منو میکنی ؟ منم خشکم زد و یکم نگاش کردمگفتم اینجاگفت آرهمنم کیرم سریع داشت بلند میشد یکم خوابیدم روش و کیرمو مالوندم به کونش گفتم بکش پایین اونم سریع شلوار و شرت و کشید پایین منم یه توف انداختم سر کیرمو گذاشتم در کون آقا و فشار دادم تو ، دیدم اصلا صداش در نمیاد کونش زیاد تنگ نبود از اونجا فهمیدم آقا بچه کونی تشریف داره و واسه ما نقشه کشیده که بکنیمش ، چند تا عقب و جلو کردم تو کونش که آبم امد ریختم تو کونش و کشیدم بیرون و زدم رو شونش و گفتم دمت گرم خیلی حال دادی اونم گفت دفعه بعد بیا خونه ما ، منم گفتم حتما عزیزم دفعه بعد حسابی میکنمت اینجا یکم تابلو ، خلاصه این گذشت و تا 2 روز بعد امد در خونه ساعت 10 صبح روز جمعه بود گفت علی ساعت 3 منتظرم البته خونشون روبروی خونه ما بود منم سر ساعت حاضر شدم و رفتم خونشون شروع کردم به لخت شدن اونم لخت شد یه متکا آورد و گذاشت زیر شکمش بی پدر مثل حرفه ای ها رفتار میکرد منم منتظر بودم فقط بکنمش تو کونش کیرم حسابی راست شده بود بر گشت گفت میخوای بریم حموم منم گفتم نکنه کسی بیاد خونتون خیلی ضایع میشیم ها یکم فکر کرد گفت باشه ولش کن خوابید رو شکم و کونشو قمبل کرد سمت من منم رفتم پشتشو نشستم که کیرمو بزارم دم سوراخش یه هو چشمم افتاد به یه عکس رو تاقچه پنجره گفتم اون عکس کیه محسن گفت مادرم منم گفتم عجب تیکه ای ها اونم هیچی نگفت و برگشت نگام کرد و گفت چرا نمیکنی منم که حسابی با دیدن عکس مامانش حشری شده بودم کیرمو دویاره تف زدمو کردم تو کونش شروع کردم به تلمبه زدن حالا نزن کی بزن اولش یکم پوست کیرم اذیت میشد آخه پدرسگ خودشو جم میکرد تا کونش تنگ بشه اونجا بود که کیر من داشت پوس کن میشد زدم در کونش گفتم شل کن پدر سگ ، دوباره ادمه دادم شروع کردم به قربون صدقه عکس مامانش و هی میگفتم جون چه مامانی داری عجب بچه کونی داده تحویل ما اونم حشری شده بود و هی خودشو محکم تر فشار میداد من که دیگه حسابی داغ کرده بودم نزدیک ارضا شدم بود گفتم محسن در بیارم میخوری ؟ گفت نه بریز توش ، منم تا ته فشار دادم و همشو ریختم تو کونش و بلند شدم که لباسامو بپوشم و برم دیدم لباسام نیست گفتم محسن لباسم کجاس ؟نگو آقا وقتی من لخت شدم و حواسم به وسایل تو اتاق بوده لباسامو قایم کرده .گفتم پدرسگ برو بیار الان کسی میاد آبرومون میره گفت نه باید بیای بریم حموم گفتم این کیر من که دیگه بلند نمیشه مادرجنده ، گفت واست میخورم منم تا اون موقع کسی واسم نخورده بود و گفتم بهترین فرصته کس ننش ، رفتیم تو حمام اون دوش رو باز کرد و منم رفتم دم دوش اما نرفتم زیرش گفتم بخور ، کیرم روگرفت و شروع به لیس زدن کرد و گذاشت تو دهنش وای من هم حسابی راست کرده بودمو داشتم کیف میکردم آخه واسه اولین بار بود کسی داشت کیرمو میخورد خلاصه یه لحضه دیدم صدای در امد ترسیدم گفتم محسن جون تو یکی امد تو ، اونم سریع کیر منو ول کرد و گفت کی ؟ من پریدم بیرون و دیدم کسی نیست اما دیگه حسش پریده بود رفتم تو اتاق دیدم محسن پشت سرم امد گفت بیا بریم هنوز مونده گفتم حرومزاده لباسامو بده فرصت زیاده بعدا حسابی میکنمت بزار بریم امروز لج کرده بود و هی نمیگفت لباسام کجاس منم خودم شروع به گشتن کردمو دیدم شرتم افتاده پشت رختخواب ها بقیه هم پیدا کردم و پوشیدم اونم هی اصرار میکرد که وایسم و منم میگفتم گوه نخور بزار دفعه دیگه و زدم بیرون خلاصه هفته ای 4 یا 5 بار میکردمش تا یک ماه بعدش یه روز به امین دوستم گفتم اونم رفت تو کارشو محسن رو کرد و امد واسه من تعریف کرد بعد از اون دیگه من کمتر میرفتم سراغش آخه درس داشتم اونم فکرمو مشغول میکرد خلاصه بعد ار 2 ماه فهمیدم پایان بچه های محل آقا محسن رو کردن .امیدوارم خوشتون امده باشه . خاطره دوست دختره نازم رو که چطوری اولین بار باهاش سکس کردم رو بعدا مینویسم منتظر باشیننوشتهعلی
0 views
Date: November 25, 2018