اولین دختر، اولین بوسه

0 views
0%

من تا پیش دانشگاهی با این که بچه خوشکل به حساب میومدم اما هرگز نتونستم با دختری دوستی کنم خیلی برام عجیب بود که بد اندام ترین و بی ریخت ترین دوستام هم یه دوست دختر دارن درست مثل یه حسادت شده بود برام . یه روز یکی از دوستام گفت به یه دختر عکست رو نشون دادم ازت خوشش اومده من که مونده بودم چی بگم از طرفی استرس داشتم و خجالت هم میکشیدم بادختره حرف بزنم تا این که اون زنگ زد اولش با دستپاچگی جواب دادم حتی صدای قلبم رو هم میشنیدم بعدش عادی شد دختره اسمش زیبا بود که صدای فوق العاده قشنگ و عالی داشت ولی لحجه عربی کس کش داشت که معلوم بود عربه. بیشتر اون حرف میزد خلاصه بعد چند روز قرار گزاشتیم بیرون تو پارک. اون شب یادم میاد انقدر به خودم رسیدم که هیچ ایرادی نمیشد از ظاهرم گرفت رفتم سر قرار با کلی نشانه تا پیداش کردم انصافا دختره در حد من نبود و خیلی ازش سر تر بودم دختری سبزه با موهای شکلاتی اما اندامی واقعا تحریک کننده با زیبایی متوسط رو به پایین خلاصه دوساعتی باهم حرف زدیم آخرش هم دستش رو گرفتم تو قسمت تاریک پارک اولین بوسه عمرم رو با یه دختر عرب کردم (من عرب نیستم فکر بد نکنید)خداییش میگم وقتی رسیدم خونه همش به اون فکر میکردم همش یاد اون دست نرم و لب داغش تو اون سرما می افتادم خلاصه هر روز به هم نزدیک تر و صمیمی تر میشدیم طوری که به هم وابسته شده بودیم .یه روز زنگ زد بم گفت مادرم رفته بیرون خونه مادر بزرگم میتونی بیای خونمون؟من که جاخورده بودم از پدرش پرسیدم که گفت ماموریته و 15 روز میره و 15روز استراحت داره(تک فرزند هم بوده)منم با این که فردای اون روز امتحان داشتم حسابی به خودم رسیدم احتمال دادم ممکن باشه اون جا بخوایم سکس کنیم برا همین چون از هیکل بدون مو خوشش میومد موهای زايد رو کامل زدم دهانشو و مسواک هم آخرش استفاده کردم که دهنم اصلا بو نده بعد از 1 ساعت دم در خونشون بودم بچه ها خداییش کیرم نزدیکای خونشون که بودم سفت سفت شده بود اما جابجاش کردم نفهمه بی جنبه هستم زنگ خونه رو زدم دیدم در رو باز کرد روسری رو سرش بود و یه لباس معمولی استین کوتاه و شلوار خانگی سلام کردم ولی روم نشد دست بدم که خودش دستش رو دراز کرد دست داد رفتم تو خونه این کیره منو کشت از بس شق شده بود رو مبل نشستیم باهم حرف میزدیم البته بیشتر اون حرف میزد چون میدونست از حرف زدنش خوشم میاد انگار وقتی حرف میزد آرامش پیدا میکردم رفت شربت بیاره موقع برگشتن اومد کنارم نشست و لیوان رو داد بم منم خیلی خجالت کشیدم راستش رفتارم هم خیلی بچه گونه شده بود اونم لبخند میزد من تعریف شربت رو کردم و گفتم خیلی خوشمزه شده بود دستت درد نکنه که دیدم دستش رو دستمه نوازش میکنه با این کارش حس کردم پایان بدنم شل شد دلم خیلی آشوب بود با اون یکی دستم صورتش رو نوازش کردم و چند لحظه بعد سرش رو به سمت خودم نزدیک کردم و لبش رو بوسیدم نمیدونم ولی شاید دو یا سه دقیقه گرمی لباش داشت آرامشم میداد ناخودآگاه دستم رفت سمت کمرش مالوندمش لباس سادش رو اروم بالا زدم البته قبلش با نگاهم ازش اجازه خواستم که اونم قبول کرد سوتینش هم باز کردم سینه هاش واقعا عالیه عالی نبود معمولی بود مثل بیشتر فیلم سوپرا ایرانی بود قهوه ای روشن با اندازه متوسط وقتی مالششون میدادم ،زیبا خیلی حال میکرد و لذت میبرد بعد چند دقیقه با انگشت اتاقش رو نشونم داد گفت بریم رو تخت خواب این جا راحت نیستم منم برای این که حس خوبی نسبت به من پیدا کنه یه دستم رو زیر گردنش و یه دستم رو زیر پاهاش گذاشتم بغلش کردم خیلی خوشش اومد چشماشو بسته بود تا وقتی که به اتاقش رسیدم آروم گذاشتمش رو تخت خوابش بعد لباس خودم رو هم دراوردم و دوباره شروع کردم به خوردن لباش انقدر این کار رو کردم که حس کردم دیگه خز شد اون فقط نگام میکرد یا آروم میگفت فدات. رو تخت کامل همدیگه رو لخت کردیم طوری که یه چند دقیقه ای زیبا بغلم کرد هی خودش رو بم میچسبوند و دماغش رو گردنم میزد و بو میکرد چون یه عطری زده بودم که واقعا تحریک کننده بود منم کمرش رو ماساژ میدادم بعد چند دقیقه رفتم سمت کسش که با یه ماده چسبناکی کاملا خیس شده بود راستش دلم نیومد بخورمش ولی با دستم مالشش میدادم طوری که صداش درومد دوست داشتم ارضا شه انقدر این کار رو کردم که گوشا و صورتش سرخ شده بود و خودش هم تو مالش کسش همکاری میکرد بعضی وقتا به سینش هم چنگ میزد بعد از چند دقیقه با یه جیغ آروم و خم کردن کمر آبش اومد ریخت رو روتختیش بعد که آروم شد خواستم بکنمش گفت که من به هیچکس کون نمیدم خوب چاره ای نداشتم جز ساک زدن اونم چند دقیقه به زور التماس برام ساک زد بعد بش گفتم اگه نمیخوای ناراحت شم باید بزاری آبم رو تو دهنت بریزم اونم قبول کرد وقتی داشت آبم میومد کیرم رو از دهنش درآوردم بعد دهنش رو باز کرد آبم رو با فشار ریختم تو دهنش اونم رفت ریختش تو دستشویی تختش رو مرتب کردم آماده شدم که برم ازش هم به خاطر پذیراییش تشکر کردماز اون به بعد دیگه بش محل نذاشتم و کم کم رابطمون با هم کم شد و اوایل ترم اول دانشگاه باش تموم کردمنویسندهانگشت وسط

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *