سلام اسم من سایه است این خاطره ی یه سکس کامل نیست چون بار اولم بودو البته برای من همون اندازه هیجان داشت.من تهرانیم ولی توی یکی از شهرای تهران درس میخونم اکثرا برمیگردم ولی گاهیم مجبور میشم بمونم و میرم خوابگاه این اتفاق کم میوفته و منم فقط یه بار پیچوندم.یکی از همین روزا با دوست پسرم تصمیم گرفتیم بریم شمال با دوستش.دوستمو خیلی قبول دارمو مطمئن بودم هرچی من بگم میشه بیشتر از خودشم به دوستش اعتماد داشتم خلاصه واسه انکه کسی شک نکه مجبور شدم مثل اکثر وقتا که میرم دانشگاه ساعت 430 از خواب بلندشم رفتیم ترمینال و از اونجا هم شمال.یکم که نه خیلی میترسیدم که خوانوادم بفهمن دلیلی واسه فهمیدنشون وجود نداشت ولی ترس دیگهرسیدم به خونه که فاصله کمی با دریا داشت. نشستیم تو خونه و غذا خوردیم.دلمون میخواست بریم لب دریا ولی همه خوابمون میومد و از همه بیشتر اینکه من خیلی هوس لبای امیرو کرده بودم.ولی قسمت بد کل ماجرا اینجاست.یهو دلم درد گرفتو همون حس بدی که هر ماه هست اومد سراغم.سری رفتم تو دستشویی و وقتی مطمئن شدم دیگه میخواستم از حرسم دیوارو گاز بگیرم.بچه ها میخواستن قلیون بکشن و ذغال میخواستن اون دوتا داشتن بحث میکردن که من لباس پوشیدمو رفتم دم در.جفتشون برگشتن طرفمو بلند شدن که خودشمون برن.منم حول شدم گفتمنه نه میخوام خودم برم هوااولش نمیذاشتن و میخواستن خودشون برن که من ناراحت نشم مخصوصا امیر که دنبالم اومدو با هزار زحمت بهش فهموندم که چی لازم دارمو خودم باید برم.باهم قلیون کشیدم و بعددوست امیر بیرون اتاق روی کاناپه خوابید امیرم پتو هارو از تو کمد گذاشت رو تخت دو نفره ای که اونجا بود خودش داشت از اتاق میرفت بیرون.خیلی جا خوردم فکر میکردم الان میاد پیشم.بعدا وقتی ازش پرسیدم گفتنمیخواستم اصلا بترسیو فکر بد کنی می خواستم هر موقع اواده ای بگی تا بیام پیشت.همون موقع صداش زدمو با یه نگاه خاص تو چشماش نگاه کردمو بهش گفتمنمیای؟نمیای پیشم؟اونم با نگاهی که هیچی جز عشقو نمیشد دید لبخند زدو اومد و لبامو بوسید.همون بوسه های همیشگی ولی اینبار با یه طعم خوشمزه تر.یه بوسه ای که توش ترس دیدن مردمو چیزای دیگه نبود.دستاشو گرفتمو کشوندمش روی تخت کناره خودم بعد از یکم بوسیدن بهش گفتم درو ببنده و بیاد پیشم با هم بخوابیم.خوابجفتمون داشتیم از خواب میمردیم ولی مگه میشد این فرصت رو از دست بدیمو بخوابیم؟؟؟؟همیشه دوست داشتم خودم لباستو در بیارم و تنشو ببوسم.آخه بدنش خیلی حساسه منم از قصد همیشه ناخونامو بلند میکنمو سوهان میزنم و روی بدنش میکشیدمو اونم از خود بیخود میشد و از این لذت میبردم.اونم لباسمو در اوردو روی تنم دراز کشید روی تنم و لباموگردنموتنمو میبوسید.سوتینمو در اوردو شرو کرد به خوردن سینه هام.نفساش داغ داغ بودو من دیگه از خود بیخود شده بودم دلم می خواست با صدای بلند ناله کنم ولی بهزاد فاصله زیادی با ما نداشت.با دستاش سینه هامو گرفتو میمالوندشون با لباش میومد پایین روی شکمم لباس زیرمو یکم در اوردو شروع کرد به خوردن کسم.خودمو شسته بودمو مدلم انجوری بود که وقتی بدنم بهم خبر میداد تا شب خبری از خون نبودو من اون موقع تمیز بودم.تا حالا هیچکس دست به سینهامم نزده بود چه برسه به اینکه کسمو بخوره خیلی حال خوبی داشتم.میدونستم اونم بار اولشه.اونقدم بلد نبو ولی خوب بود.وقتی داشتم ارضا میشدم نفس نفس میزدم و ناله می کردم ولی میدونستم باید اروم باشم وقتی ارضا شدم خودمو نگه داشتم تا ابم نیاد چون میترسیدم همراش خون باشه و اونجا بود که فهمیدم اونجوری بهتره چون بدش بارها میتونی ارضاشی با فاصله کمتر و تاثیر بیشتر.هیچ وقت خوشم نمیومد کیر بخورم ولی باید امتاحانش میکردم تا امیرم راضی باشه شلوارشم در اوردمو کیرشو با دستام گرفتمو میمالوندم.وقتی امیرو میدیدم که نفساش تند شده و چشماش حشریه خودم لذت میبردم.بعد چند دقیقه به کمر خوابیدو منم رفتم پایینو شرو کردم به خوردن کیرش.اونقدا هم بد نبو1حالا با ولع بیشتری میخوردم.یکم گذشت نمیخواستم ابش بریزه رو صورتم.جامونو عوض کردیم اون رویه من بود کیرش تو دستمو لبامم رو گردنشصدای نفساش بیشتر شد و سرشو برد بالا و بهم فهموند ابش داره میاد منم دستمو محکمترو سریعتر عقب جلو میکردم تا ابش اومدو صورتش تو اون لحظه واسه من دیدنی بود.با دسمال ابشو پاک کرد از رو تنمو با یه نگاه مظلومانه گفت ببخشیدمنم هیچی نگفتمو فقط سرشو اورم جلو یه لب طولانی ازش گرفتم.دیگه نذاشتم به کسم دست بزنه(دلم خیلی میخواست ولی تو اون شرایت که خونریزیو شرو شده بود نمیشدو اصلا ارضا شدن تو اون شرایط برای هر کسی سخته)یه بار دیگه با هم بودیمو اون باز ارضا شد بدشم بهزاد بیدار شد و ما هم لباس پوشیدیمو رفتیم لب دریاپسرا یکم اب بازی کردن و برگشتیم خونه و پسرا که خیس خالی بودن دوش گرفتنو یه چیزی خوردیمو یه خورده بعدش باز رفتیم بیرون.اینبار رفتیم دم یه سفره خونه و یه قلیون کشیدیم غذا خوردیمو دیگه خیلی دیر وقت بود که رفتیم سمت خونه.من خیلی خیلی درد داشتمبعه پسرا گفتم که بریم واسه خودم دارو بگیرم.زیاد به رو خودم نمی اوردم ولی حتی نمیتونستم راه برم اونا هم از صورت مثل گچم میفهمیدن.رسیدیم خونه.من صبح ساعت 4 پاشده بودمو بعد اونهمه فعالیت دیگه داشتم میمردم.اونا میخواستن باز قلیون بکشن ولی من رفتم سمت اتاق که اونا هم منصرف شدن.بهزاد خوابیدو امیرم اومد پیش من. کنارم خوابید تا با هم بخوابیم چون من خسته بودم ولی من خودم میخواستم.داشتم میمردم ولی رومو کردم بهشو دوباره شروع کردم به لب گرفتن ازش.چراغا همه خاموش بودو به جز یه هاله هیچی ازش نمیدیدم که اینجوری خیلی بیشتر دوست داشتم.دو دفعه ابش اومد دفعه دوم من خوابیده بودمو اون رو زانو بالای سینه من نشسته بود یکم گذاشت لای سینه هامو یکمم خودم خواستم که بخورم بعد اوردمش بیرونو با دستام.بعد خودش حس کرد که ابش داره میاد خواهش کرد یکم دیگه ساک بزنم منم اینکارو کردمو بعد کیرشو در اوردو ابشو ریخت بین سینه هامعاشق داغیشون بودم ولی اینبار چند قطرش ریخت رو صورتم با دستام پاک کردم که دیدو خیلی معذرت خواس بعد ازو خواست بیم حموم تا تمیزم کنه چون دسمال کاغذی تموم شده بودو جعبشم بیرون بود.خیلی خسته بودمو حال نداشتم برم حمومو مجبور بودیم باهم بریمو من هنوز خجالت میکشیدم چون پریود بودم.با هم رفتیم تو حموم لباس تنمون نبود به جز لباس زیرمن.تازه عوش کرده بودمو تمیز بودازش خواستم روشو اونور کنه لباسمو در اوردمو زیر اب خودمو شستم تا تیز باشم.اونم روی سینمو شستو شرو کردیم زیر اب گرم لب گرفتن دستشو برد سمت کسم که در گوشش با خنده گفتم با هنو هیچی نشده رفتی سر اصل مطلب؟ترجیح میدادم با این موقعیتی که الان دارم اول یکم امادم کنه اونم دوباره فت سراغ لبامو بعد گردمو حسابی لیس زد و بعدم با اشتهای پایان سینه هامو خوردو بعد روبروم نشستو شروع کرد به خوردن کسم دیگه حسابی حشری شده بودم.دفعه ی اولش بود ولی میشد حس کرد چقدر لذت بخش این کارو میکنه.داشت حسابی برام میخوردو صدای منم بین صدای شرشر اب بیرون نمیرفتو من حسابی ناله میکردمو سرشو توی کسم فشار میدادم.بدنمو صفت کرده بودمو چشمامم بسته و دستامم تو موهای امیر بود که ارگاسم شدم و نتونستم خودمو نگه دارم همونجور که دستم تو موهاش بو کشیدمشونو بلندش کردم که اون ابو همراه خون نبینه که ندید دوباره از هم لب گرفتیمو من دستاشو دورم حلقه کردمو پشتمو کردم بهشو کیرشو گذاشتم بین پاهامو خودمو تکون میدادم اونم بعدش یکم خم شدم تا راحتر باشه ایندفه یکم دیرتر ابش داره میاد جلوش نشستم و شروع کردم به خوردن کیرش که بعد یه مدت ابش اومد.خودمونو شستیمو رفتیم بیروندیگه نفهمیدم ولی بعد اونهمه خستگی تو بغل هم خوابیدیم.اهل زود بلند شدن نیستم ولی ایندفه ساعت 8 صبح پاشدم امیر حنوز خواب بود ولی من شرو کردم به بوسیدن لب و گردن و تنش تا اونم ازخواب بیدار کردم دوباره شرو کردیم به لب گرفتنو عشق بازی.روی تخت که خوابیده یودم پشتمو کردمو امیرم یکو شرتمو کشید پایینو گذاشت لای پام بالا پایین میشد از زیرم دستشو اورد طرف کسمو از روی شرت میمالید.حسابی حشری بودمداشتم ارضا میشدم که اون زودتر ارضا شد و ابشو ریخت رون کمرو کونم .اون لحظه بهش نگفتم که حالش گرفته بشه ولی خیلی بده تا دم ارضا شدن بریدو ارضا نشید.بهزاد رفته بود دانشگاهو منم خیالم راحت بود وگرنه مجبور بودم هر چند دقیقه یبار جلو دهن امیرو بگیرم تا بلند نفس نکشه و بهزاد نفهمه.دوباره اوج گرفته بودیم دوتایی که یهو صدای بهزاد اومد که بلند بلند گفت بدویین بیرون که ناهار گرفتم من دیگه نزدیک بود گریم بگیره که دوباره ارضا نشدم به امیر گفتم لباس بپوشه بره ولی خودم حالم گرفته بود بدجوری.امیر که فهمیده بو اومد بالا سرم گفتدوباره؟فهمیدم که دفعه ی اولم فهمیده بود. نوازشم کردو بوسیدو در گوشم گفتببخشید عشقم که اینجوری شد دفعه اول بعد از اینکه ابم اومد فهمیدم چی شده خواستم جبران کنم که یهو بهزاد اومد.منم بوسش کردمو گفتم اشکال نداره زود برو پیشش اینجوری زشته.بعدش خودم لباس پوشیدمو رفتیم ناهارو خوردیم باز رفتیم لب دریا یکم عکس گرفتیمو رفتیم سمت تهران البته دوتایینوشته sisi
0 views
Date: November 25, 2018