عروسی ستاره بود ..و برای من اولین جشن رسمی که با شهاب به عنوان دوست پسرم شرکت میکردم…پر از هیجان بودم، فقط خدا میدونه چقد خوشحال بودم..اوایل پاییز و هوا خیلی لطیف بود. پیراهن دکلته خردلی با یقه فرانسوی که از پشت بسته میشد و پاپیون مشکی پشتش چیز بسیار جالبی بود. تو این چند وقت که شهاب به خونم رفت و آمد داشت بیشتر با لباس اسپورتو ساده من دیده بود.آرزو و فرناز و آزیتا هم برا حاضر شدن اومده بودن خونه من. جو شاد دخترانه. بوی ادکلن و لوازم آرایشی. شهاب از راه میرسه. آرایش صورتم مونده بود پیزاهن تنم با موهای نیمه باز به استقبالش رفتم.عاشقش بودم تو اون کت و شلوار توسی …..به چشام خیره شد… دلم برا آغوشش ضعف میرفتو بغلم کرد و مثه همیشه خوددار گونمو بوسید.نشست و به آرایش شدن من توسط آزیتا زل زد. محو زیبایی صورت و اندامم بود. چش از لبام بر نمیداشت…بچه ها کم کم حاضر شدن، راه افتادیم. تو ماشین کنار عشقم. نگاه های مردونش به پاهای لختم…رقصیدم و خندیدم تو آغوشش غلت میخوردم و از قهقهه ی دختر و پسرا و صدای ارکستر سرمست میشدم…دیگه وقت رفتن بود … ساعت از 2 گذشته بود که رسیدیم در خونه. بر خلاف شبهای قبل شهاب امشب پیشم میموند. … اولین شب و … هم آغوشی. توی آسانسور خودمو غلتوندم تو بغلش. سینه هام با پهلوش در تماس بود و دستش دور کمرم ….پامو که گذاشتم تو خونه شروع کرد بوسیدن لبام. این بار متفاوت ….بوسه های طولانی و محکم. … وسایلو دادم دستش و رفتم رو تختم. کفش مهمونی هنوز پام بد اومد کنارم .. نشستم لبه تخت.. بغلم کردو بوسه هاش از نو …شهاب خیلی خستم .. یه قهوه درست میکنی … قبلش کمک کن این لباسارو در بیارم. .. موهامو از رو شونم کنار زد.. تنمو میبوسید …. زیپ پیراهنو کشید پایین. …. خم شد کفشمو در آورد… شونه هام لخت بود .. پیراهنو کشید پایین. بند پشتشو باز کرد. .. خانمی یه تکونی بخوری بد نیستا خسته بودم. نازم میکرد بهم میخندید. رفت قهوه بیاره. منم یه تاپ پوشیدمو با شرت…هنوز لباساش تنش بود. قهوه رو میز .. من بغل عشقم …. سرحال شده بودم … میبوسیدمش… نازم میکرد … کراواتشو باز کردم … لباسش … دیگه کنارم دراز کشیده بود عاشق ادکلن تنش، گرمی سینش . .. تاپمو دآورد … پایان بدنمو میبوسید. گردنم … با احتیاط اومد سمت سینه هام .. . شهاب اون شب مست نبود ولی تو یه عالم دیگه بودیم… لخت لخت … نگاهم بهش گفت شهاب امشب مال تو میشم برا همیشه. ..چقدر به کارش وار د بود. ..سایه ای از اندام مردونش میدیدم. بهم میخندید. ترسیدی دخترم؟سرش بین پاهام بود … با آرامش لیس میزد. نمیخواستم زود ارضا شم آخه امشب میخواستم شهاب باهام سکس کامل کنه.ازش خواستم پهلوم دراز کشید.. کیرش لاپام بود.. لبامو میخورد میخواست مطمئن شه کاملا آمادم ..آروم کارشو میکرد… پاهام رو شونش … یه بالشم زیر کمرم.. آخه شهابم قدش خیلی بلنده 190.زیاد درد نداشت… هنوز تو نیمه راه بودیم هیچ کدوم به اوج نرسیده بودیم…. با دستمال واژنمو تمیز کرد .. یکم حس سوزش میکردم . دوباره قسمتی از وجود شهابو تو خودم حس کردم. .. این دفه با لذت بیشتر….آبشو کجا بریزم عزیزم؟ همینجا شهاب… با تعجب نگام کرد.. شهاب این اولین سکسمونه .. بزا لذتشو کامل ببریم … بعدش قرص میخورم .. تازه دوره تخمکگذاریمم نیست ..خیا ل هر دومون راحت شد.. شهاب محکمتر میکردو من زیر بدن مردونش خدا میدونه چه لذتی میبردم..یکی دو ثانیه بعد از من رضا شد. .. گرمای آبش توی تنم … چه لذتی بود. بوی عرق تنش … آغوش گرمش بود و سر من رو سینش. نوشته سحر
0 views
Date: November 25, 2018