سلام دوستان. این داستان برمیگرده به آبان ماه سال 90 که من 20 سالم بوددوست دختر داشتم اما تو فکر سکس نبودم چون از سکس مقعدی خوشم نمیومد.تا اینکه دانشجوی قشم بودم تو مسیر برگشت به بندرعباس موقع رسیدن و پیاده شدن از تندرو چشمم افتاد به یه دختر که دیدم.موهاش سوش کوتاه کرده کلا قیافه حشری داشتهمون نگاهش کافی بود واسم پیاده شدیم من پشتش بودم با دوستم علی من چون کم شماره میدم باید یکی شیرم میکرد علی شیرم کرد و رفتم پیشش تا مسیری که به در اسکله میرسیدیم باید تموم میکردم کارو رفتم سلام و اینا دیدم هندزفری تو گوششه بعد نگام کرد صحبت کردیم شمارش گرفتم و رفتم خونه زنگ زدم اومده بود بندر کنسرت فرداشبش که جمعه بود داشت برمیگشت که بهم گفت رضا من نمیخوام ادامه بدیم و… مهمونی بودم وسط بازی ول کردم و شروع کردم مخش کار گرفتن تا ساعت 3شب راضیش کردم و فهمیدم این وسط که خانم مطلقه هستش و خونه هم داره و.من ادم شوخی هستم کلا زود باهام حس راحتی میکنن دخترا. خلاصه تو همون حین که مخش زدم راضیش کردم که فرداشبش برم قشم خونش و اونم واسم قرمه سبزی درست کنهقبول کرد. من یکشنبه ها میرفتم قشم چون دوشنبه تا پنجشنبه کلاس داشتم ولی اونروز شنبه باید میرفتم دیگه خلاصه کل روز شنبه رو با حاج خانم صحبت همش میگفت رضا تیپ میزنیا رضا اومدی اینجا تیپ منو دیدی غش نکنیا فهمیدم که بلاخره دارم میرسم به سکسی که انتظارش میکشیدم. والا از خودم بگم قدم 178 قیافمم میگن خوبه تیپم خوبه ساده ولی شیک میپوشم. خلاصه یه کادو گرفتم و رفتم خونش. در باز کرد دیدمش وااااو . اما من توی عادی جلوه دادن استادم وانمود کردم اصلا هیجان زده نشدم اینجوری خانما بیشتر حرصشون میگیره و میخوان خودشون بهت ثابت کنن باورم نمیشد توی 48ساعت اینقد جلو رفته باشم دست دادم و روبوسی کرد باهام نشستم رو مبل فضای خونه اوکی خونه نقلی دوخواب ولی شیکی داشت. خوش وبش کردیم دستم گرفت برد اتاقا و خونه رو نشونم.بده منم گهگاهی این وسط میبوسیدمش و رفتیم توی اشپزخونه دیدم ماکارونی درست کرده من متنفرم گفتم قورمه سبزی چی شد پس عزیزم که گفت سرکار بودم و وقت میبرد حوصله نداشتم گفتم فدا سرت اومدیم توی پذیرایی و من هول بازی در نمیاوردم خودش هی میومد روی پام مینشست و صورتش یا لبش میاورد جلو که ببوسم و… باز گپ زدیم که دیگه من دیدم هی میاد و میشینه رو پام.دیگه وقتشه از قیافه در بیام منم شروع کردم لب گرفتن و بوسیدن و… خودش حشری شده بود هی میگفت داغ کردیا منم میگفتم تو دلم باشه همینی که تو میگی خلاصه روی مبل شروع شد حال کردن ما جوری که منو دراز کرد و خوابید روم سینش در اوردم و خوردم اینم بگم قدش 160 بود اندام خوبی داشت سینه 70 خلاصه جوری میخوردم طبق سابقه که حال کرد و حشری شد گفت رضا بریم تو تخت که تو داااغ شدی (دیوث) رفتیم و جفتمون شروع کردیم لخت شدن بهش گفتم نسترن یچیزی بگم من تاحالا سکس نداشتم دفعه اولمه گفت برو پدر پسر به خوشتیپی تو مگه میشه اونم دانشگاه قشم باشه گفتم من تو این فازا نیستم خلاصه اینم بگم رفیق من یه کاندوم بهم داد بی حسی بهش گفتم که کاندوم اوردم ناراحت نمیشی که بهش برخورد گفت یعنی من مریضم که اوردی گفتم نه فدات شم من چون جقی یا جلقی هستم زود ابم میاد واسه همین کاندوم اوردم گفت باشه ولی حالا که میخوای منو با کاندوم بکنی ازین ببعد همیشه باید منو با کاندوم بکنی نمیذارم اونجوری خلاصه دو دیقه ما خایمالی و از دل خانم در بیار. اینم بگم خانم بد دهنی بود فحش زیاد تو دهنش میچرخید مث پسرا اینارو تقریبا کنترل کردم با ادبیات خودمخلاصه خوابیدیم و چراغ خواب روشن کرد شروع کردم بع خوردن باز تا رسیدم به کصش اولینبار بود کص از نزدیک.میدیدم حالا باید میخوردمش هیچی اقا شروع کردم کصلیسی مزه شوری میداد ولی چاره ای نبود دیدم چشمای حشریش سفید شده و اخ و اوخ میکنه خسته شدم بهش گفتم فک کنم نوبت تو باشه دیگه خندید گفت ببخشید بخواب دراز کشیدم و شروع کرد ساک زدن (اون که دفعه اول بود اما تا این سن که تجارب زیادی تو سکس دارم فهمیدم که به کسی که حس نداشتم اصلا سکس رضایت بخشی برام نبوده و لذت نبردم یا ارضا نشدم یا سخت ارضا شدم) نسترن جون شروع کرد ساک زدن من اصلا حسی نداشتم تا کاندوم گذاشت رو کیرم و نشست رو کیرم این رفیق ما از رو کونسوزی فک کنم کاندوم بی حسی داد اصلا من نمیفهمیدم دارم کص میکنم جامون عوض کردیم رفتم روش و شروع کردم تلمبه زدن نسترن برگشت گفت کصکش کیرت بیرونه گفتم خو بزار توش دوباره زدیم و … بمن که حال نمیداد تعریفی که از لذتبخش بودن کص کردن از خیلیا شنیده بودم برام پیش نیومده بود نسترن اعصابش خورد شد وسط سکس گفت رضا پاشو لباست بپوش بریم بخوریم . لباساش پوشید رفت من هم خندم.گرفته بود هم به دوستم فحش میدادم بابت کاندوم. رفتیم دیدم اعصابش کیری سیگار روشن کرده گفت ببین رضا تو کیر خوبی داری واقعا اما سکس ریتم داره اما تو بلد نیستی گفتم قربونت برم دفعه اولم بود دیگه حالا کنار خودت ریتمشم به مرور دستم میاد عزیزم. خلاصه ما دهن کصیمون نشستیم همینجور شام خوردیم بعدشم خانم شروع کرد به صحبت راجب زندگیش و گریه زاری و… منم ادم.مهربونیم رفتم پیشش با رمانتیک بازی هم.سعی کردم.ارومش کنم هم باز راضیش کنم قبل خواب بکنمش موزیک گذاشت رقصیدیم و شلوار راحتی پوشیده بود اینبار و تیشرت نه به اون تیپ سکسی اولش نه به حالا حسابی ریده بودم بهش با ریتم.بی حسیم .رقصیدیم و کونش میمالید به کیرم منم.هی میگفتم.عزیزم.الان برات جبران.میکنم اونم.میگفت نه دیگه امشب تموم شد فرصتت سوزوندی خلاصه اینقد خودش.مالوند و بوس و مالوندمش گفتم بریم بخوابیم دیروقته ساعت حدودا 3اینجوریا بود رفتیم تو تخت گفتم نسترن اجازه هست گفت نه 7سال ازم بزرگتر بود اونموقع سن الان منو داشت. از من اصرار و ازون انکار منم تو چص کردن تبهر دارم. گفتم اوکی شب بخیر بوسش کردم مث بچه ننه ها پشت کردم و خوابیدم میدونستم حشری شده و کیر میخواد اما به ناز کردن زیاد ادامه نمیدم کلا تو رابطم فهمید و گفت لوس نشو دیگه بیا من هی مگفتم نمیخوام مث بچه ها دیدم دیگه بیشتر چص کنم اونم بیخیال میشه شروع کردم باز لب گرفتن و دستم کردم تو شلوارش با کصش ور رفتن و انگشت داخلش کردن گفت رضا من بهت نمیدما فقط میخوام ناراحت نشی در همین حد منم گفتم نمیخوام بکنمت که میخوام جبران چندساعت پیش شه و تو حال کنی کم کم دیدم چشماش خمار شد باز گفت رضا بهت نمیدما منم گفتم نمیکنمت عزیزم رفتم روش و تیشرت در اوردم و خودمو لخت کردم و شلوارش در اوردم گفت رضا مگه نگفتم بهت نمیدم ازین لحن خانما خیلی خوشم میاد که تو اوج شهوتن و خودشون در اختیارت قرار میدن ولی باز با حرف زدن میخوان بگن یعنی ما هم اره گفتم که نمیکنمت عزیزم اقا تو دلم گفتم رضا کردیش کردیییش نکردیش پرییییده هیچی سریع کیرم کردم تو کصش و شروع کردم تلمبه زدم جوری میکردمش تخت میخورد به دیوار و برمیگشت اینبار بودن کاندوم اما اثرای بی حسیه بود دیرتر آبم میومد. گفتم نسترن پوزیشن عوض کنیم گفت نه همینجوری بکن تا آبت بیاد اصرار نکردم حالا آبم نمیومد یهو دیدم اذان صبح اهل تسنن شروع به گفتن کرد من خندم گرفت موقع اذان دارم زنا میکنم دیدم کم کم ابم داره میاد و خانمم صداش پخشه تو اتاق حی علی الفلاح(بشتابید بسوی رستگاری) رو که گفت منم کیرم در اوردم و رستگاریمو پاشیدم رو تن و صورت و مو و… همه چیش پر از منی کردم. افتادم رو تخت نسترن رفت دوش ریزی گرفت و اومد سیگار روشن کرد و گفت سیگار بعد سکس میچسبه. گفتم خوشحالم که راضی هستی. دیگه خوابیدیم و ساعت 12 پاشدم دیدم نیست بهم اس داده بود که برو داییم قراره بیاد ابگرمکن درست کنه فهمیدم دک میکنه اما گفتم اوکی رفتم ظرفارو شستم و خونه رو مرتب کردم و رفتم. دیگه این شد اولین سکس و اخرین سکسم باهاش دیگه راضی نشد . اما قدمش خوب بود بعد ازون چندهفته بعد با مهسا دوست شدم که اوپن بود ولی… امیدوارم خوشتون اومده باشه. خنده دارتر ازین بود که تعریف کردم اما سعی کردم خلاصش کنم که وقتتون گرفته نشه. مخلصمنوشته رضا
0 views
Date: September 13, 2019