اولین سکسم با هانیه

0 views
0%

سلام من عضو این سایت یا طرفداره پرو پا قرص این جور وبلاگ ها نیستم ولی دوست داشتم خاطره اولین سکس تو عمرم و اولین سکسم با کسی که خیلی دوسش داشتم رو واستون بگماین خاطره بر میگرده به 9 سال پیش زمانی که من 18 سالم بود و از عشق و عاشقیو این حرفها زیاد سر در نمیاوردمیه روز که از بیرون بر می گشتم خونه و داشتم ماشینو میذاشتم تو پارکینگ هانیه بهم زنگ زد و گفت شهاب اگر میخوای بیای پیشم بیا ( از صبح ما با هم بودیم ) بهش گفتم جای میخوای با هم بریم گفت نه مادرم رفته شهرستان ( مامانش بازیگر بود الان هم تو سینما خیلی مطرحه باباش هم از مامانش جدا شده بود ) یعنی بیام خونتون گفتش بیا بهش گفتم خواهرت چی ( خواهرش 2 سال ازش کوچیکتر بود خیلی هم رزل بود ) گفت عیبی نداره میخوایم یکی دو ساعتی با هم خوش باشیممن هم از خدا خواستمو راه افتادم سمته خونشون تو راه خیلی فکرهای پلیدی تو ذهنم میومد خلاصه تا اونجا رسیدم کلی واسه خودم فرضیه سازی کردم لازم به ذکره که مامانش منو دیده بود و ماشینمو میشناخت واسه احتیاط ماشینمو یکم بالاتر از خونشون پارک کردم و رفتم بالا در زدم هانیه درو که باز کرد یه تاپ و یه شلوارک چسبان پوشیده بود من که هانیه رو تا اون موقع این شکلی ندیده بودم خیلی جا خوردم روبوسی کردیم و رفتم داخل دیدم خواهرش هم داخل نشسته تو دلم میگفتم چی میشه من امروز هر دوشونو بکنم تو همین فکر بودم که دیدم هانیه از تو آشپزخونه همون جور که داشت واسم آبجو میاورد به پری اشاره میکرد که پاشه بره از خونه بیرون (پری با پسر عموی من دوست بود و سره یه صحنه قیلمبرداری با هم آشنا شده بودند من هم توسط پسر داییم با هانی دوست شده بودم ) ولی چون پری جریان رو بو برده بود نمیرفت من هم هیچ عکس العملی نشون نمیدادم که یه وقت تابلو نشه تو همین کشو غوث بودن که یه دفعه پری داد زد که اگر میخوای من برم باید شهاب موبایلشو بده من زنگ بزنم به حسام من هم از خدا خواسته گفتم بیا بگیر فقط پاشو برو پری که رفت ما هم آبجو رو خوردیم و یکم با هم گپ زدیم که هانی گفت بریم تو اتاقه من عکسهای خودمو تود سیستم نشونت بدم من نشستم رو صندلی اون هم رو لبه تختش که کنار میزش بود نشست همینطور که با ماوس داشت عکسها رو نشون میداد سینه هاش میخورد به پاهام دیگه این دم اون دم بود که مثله وحشیها شروع کنم به سکس ولی خود داری کردم و آبرو به جا کردم هانی که موضوع رو فهمیده بود و کیرمو دید میزد پاشد رفت از تو اتاقه مامانش ادکلنی که خیلی دوسش داشتو بیاره تو همین فاصله من هم قشنگ کیرمو جا به جا کردم و شروع کردم به فضولی تو سیستمش که یهو به یه فایل به نامه akhhhhh برخوردم تمومه عکسهای من اونجا بود یه فایله متنی هم بود که که موضوعش سکس با شهاب بود ( دختره دیونه نشسته بود با خودش سکس نکردمونو مکتوب کرده بود) همونجور که داشتم عینه خر کیف میکردمو اون متنو میخوندم که دیدم هانی هم پشته سره من ایستاده بود خیلی از اینکه من اون متنو خوندم ناراحت شد و نشست رو تخت و شروع کرد به گریه زاری کردن من که هم خیلی شوکه شده بودم هم خیلی ناراحت کنارش نشستمو بغلش کردم و ازش کلی عذر خواهی کردم که یه دفعه لباشو گذاشت رو لبام و شروع کرد به لب گرفتن تو همون حالت دراز کشیدم و هانی هم رو من خوابید کسش رو هی میمالید به کیرم لب گرفتنمون خیلی طولانی شد به طوری که هم دوره لبه من هم اون قرمز شده بود نشست رو کیرم و تاپشو در آورد و دوباره شروع کرد به لب گرفتن که من هم دستامو بردم پشتش و سوتینشو باز کردم ( باور کنین دوستان بلد نبودم سوتین باز کنم ) خلاصه به هر بد بختی بود بازش کردم اون موقع هانی خیلی وحشی شده بود به حدی که 3 تا از دکمه های پیراهنه من پاره کرد و پیراهنمو در آورد گرمای بدنشو خیلی دوست داشتم سینه هاش خیلی سفتو سفید بودن خوب سینه هاشو مالیدم هانی فقط رو کیرم نشسته بودو من هم سینه هاشو میمالیدم یه نگاه پر از شهوت بهم کرد با نگاهش بهم داشت میگفت احمق چرا شروع نمیکنی من که اون نگاه رو دیدم و متوجه موضوع شدم خوابوندمش رو تخت و اومدم که شلوارمو در آرم هانی گفت دوس دارم خودم واست در بیارم من هم مخالفت نکردم و اون هم شروع کرد به درآوردنه شلوارم من ایستاده بودم و منتظره اینکه شرطم رو در بیارم رو زانو هاش نشست و شرطمو در آورد بعد تو همون حالت شروع کرد به خوردنه کیرم وااااااااااااای که با چه ولعی میخورد دیگه من داشتم از هوش میرفتم بلندش کردم و خوابوندمش رو تخت منتظر بود که من هم واسش کسش رو بلیسم ولی من از این کار خیلی بدم میومد چون کسش خیلی خیس شده بود دیگه زد به دره پور رویی و گفت شهاب واسم بلیس من هم با دستم یه ذره خشکش کردم و تا دمه ارضا شدنش واسش لیسیدم بعد سره کیرمو یه خورده فرو کردم که جیغش در اومد چون نمیخواستم کار دسته خودم بدم بر خلافه میله باطنیم کیرمو در آوردم و چرخوندمش کمرشو داد بالا به صورتی که من بتونم از عقب بذارم تو کونش خیلی تنگ بود هیچ رقمه نمیرفت یه قوطی کرمه عطراگین اونجا بود یه خورده کیرمو چرب کردم و کردم تو که یه جیغ زد و گفت دیگه بیشتر نده تو ولی گوش نکرم و با دستام لایه کونشو باز کردم و تا ته فرو کردم بعد از 7 یا 8 بار تلمبه زدن حس کردم دیگه داره آبم میاد بهش گفتم چی کار کنم بهم گفت بریز تو کونم من هم تمامه آبمو ریختم تو کونش و کیرمو از تو کونش در آوردم ازش پرسیدم ارضا شدی گفت 2 بار چون 40 دقیقه با اینکه اولین بارم بود طول کشید فک میکنم دلیلش هم آبجو هم قرصی که قبل از اومدن خونشون خورده بودم بود قرصه ترامادول یا از این چیزا نبود من چون مشکله معده داشتم دکتر قرصهای بهم داده بود که باید روزی 2 بار میخوردم از داستان پرت نشیم خلاصه من بعدش رفتم حمام که دوش بگیرم که هانی با عجله و هراسون اومد تو حمام و گفت که مامانش زنگ زده و گفته یه چیزی خونه جا گذاشته وداره بر میگرده خونه هر چی حال کرده بودیم از دماغامون زد بیرون سریع با کمک هانی لباسامو پوشیدم دکمه های پیراهنم هم که پاره شده بود با همون وضعیت زدم بیرون تو آخرین ردیفه راه پله بودم که متوجه باز شدنه دره پارکینگ شدم نمیدونستم باید چی کار کنم بی اختیار برگشتم بالا دیدم دره خونه طبقه پایینیشون بازه از شانسه خوبه من اون خونه مجردی بود و چند تا دختر دانشجو اونجا درس میخوندن یکیشون داشت کفشاشو میپوشید که بره بیرون وقتی منو تو اون حالت با موهایه خیسو دکمه های باز دید خیلی شوکه شد فقط تنها کاری که کردم دستمو گذاشتم رو دهنش و ازش خواهش کردم چیزی نگه مامانه هانی اومد و از جلوی اون خونه رد شد و رفت بالا من هم آروم دستمو برداشتم و یه بوسش کردم دوستاش که سرو صدا رو شنیده بودن از اتاق اومدن بیرون و با هم یه جیغه بلند زدن اونا همشون از من بزرگتر بودن واسه همین واسشون جایه نگرانی نبود من که نمیتونستم از خونه برم بیرون چون هر لحظه احتماله اینکه مامانه هانی برگرده و منو ببینه بود ازشون خواهش کردم که بذارن من 10 مین مهمونشون باشم رفتم تو خلی شوکه شده بودم ولی دمشون گرم چه دخترهایه باحالی بودن یکی از اون دخترها که اسمش سهیلا بود دمه در از تو چشمی در کشیک میداد که مامانه هانی بیاد رد شه وقتی مامنش رد شد سهیلا اومد تو پذیرایی و گفت میتونی بری پاشدم برم که سحر (یکی دیگه از اون دخترها بود ) دستمو گرفت و گفت میتونی هر چقدر دوست داری پیشمون بمونی دیگه داشتم از خوشحالی میمردم اون شب من هر سه شونو کردم و دیگه داشتم از ضعفه شدید از حال میرفتم که سهیلا رفت از بیرون یه عالمه پاچین گرفت و اومد و خوردیم بعدش همونجا تو پذیرایی خوابم برد وقتی چشامو باز کردم دیدم اونا هم خوابشون برده یواش مینا رو بیدار کردم و بهش گفتم من باید برم موبایلمو از خواهره هانی بگیرم رفتم بالا در زدم هانی اومد بهش گفتم من باید سریع برم خونه مادرم نگران میشه اونم موبایلمو داد از خونمون 30 تا میس کال داشتم زنگ زدم بهشون کفتم یکی از دوستام میخواد بره خدمت گفته بریم پیشش بعد از کلی اصرار موافقت کرد و دوباره برگشتم خونه پیشه سحر و سهیلا و مینا من اون شب رو تا صبح طبقه پاینه خونه هانی گذروندم قصه سکسم با اوون سه تا دانشجویه ناز رو تو داستامه بعدی واستون تعریف میکنمنوشته شهاب

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *