اولین سکسم که باعث بدبختیم شد

0 views
0%

سلام اسم من سجاد 28سامه داستان از اینجا شرو شد که من تازه سربازیم نموم شده بود یه جشن مختصری گرفتیمو پایان فامیلو دعوت کردیم بایکی از همسایه ها که قبل از سربازیم یه حرفایی واسه دخترش که اسمش درنا بود واسه من زده بودن خلاصه تو اون جشن من خیلی اونارو تحویل گرفتم آخه قرار بود آخر هفته بریم خواستگاریگذشتو آخر هفته با خانواده و داییم رفتیم خواستگاری ازاونجایی که حرفارو قبلا زده بودیم یه صیغه محرمیت به مدت 3 ماه واسمون خوندن تا یه کم بیشتر همو بشناسیم خلاصه بعد دوروز مادر درنا زنگ زد گفت که اقا سجاد واسه شام بیا خونه ما منم با کمی تشکر الکی که مزاحم نمیشیمو این حرفا قبول کردم شب که رفتم نشستم با درنا به حرف زدن که یه دختر از اطاق اومدو سلام کرد دستشو دراز کرد من با تعجب به درنا نگاه کردمو با اشاره درنا باهاش دست دادم واقعا خوشگلو خوش استیل بود درنا معرفی کرد که راحله دختر داییمه که روز خواستگاری مسافرت بودو میخواست تورو ببینه اون شب کلی خوش گذشت وچیزی که فکرمو مشغول میکرد نگاه های عجیب راحله به من بود داشتیم حکم بازی میکردیم که یه دفعه راحله گفت بچه ها گوشیمو ندیدید یه کم دنبالش گشتو گفت هرکی شارژ داره یه زنگ رو خطم بزنه من گوشیم کنارم بود درنا برداشتو بهش زنگ زد گوشیش تو جیبش زنگ خوردو گفت خاک تو سرم من گیجم من کمی شک کردمو خلاصه جون دیروقت بود بلند شدمو خدا حافظی کردمدو روز بعد گوشیم زنگ خورد برداشتم گفت سلام من راحله هستم بعد احوال پرسی گفت میتونم یه جایی ببینمتون گفتم بابت چی گفت میخوام در مورد درنا یه چیزی بهتون بگم چون کنجکاو شدم همون روز قرار گذاشتم ساعت 6به پیشنهاد خودش در خونشون وقتی رسیدم جلوی در منتظر بود رفتم جولو دوباره دستشو دراز کردو گفت سلام چه حرارتی داشت دستاش گفتم در خدمتم با خنده گفت ازون جایی که میدونستم خونه خالی گیرتون نمیاد درنارو اوردم اینجا میخواستم سوپرایزت کنم منم گفتم پدر دمت گرم گفتم پس درنا گفت داشتم آرایشش میکردم بفرما بالا رفتم تو در بست و گفت بشینید الان کار درنارو تموم میکنم میاد رفت تد اطاقو درو بست که یه دفعه درنا زنگ زدو گفت میخوام برم خرید میای دنبالم تازه فهمیدم جریان چیه با ت ت پ ت گفتم آره عزیزم الان راه می افتم بلند شدم که درو باز کنم ولی در قفل بود صدا زدم راحله دو ثانیه بعد در اطاق باز شدو واقعا یه رویل بود آرایش 20 بایه تاپو دامن کوتاه سفیدی تنش دیوانه کننده بود منکه خشکم زده بود اومد جلو بغلم کرد دیگه نفهمیدم چی شد لبمو گذاشتم رو لبشو شروع کردم به خوردن اونم با دستش کیرمو میمالیدو میگفت جوووون که این منو دیوانه تر میکرد آروم سوتینشو باز کردمو سینشو از زیر تامش اوردم بیرون سینش کوچیک بود ولی گردو سفید یه کم نوک سینشو خوردم انقد حشری شد که پاهاش شل شدو زانو زد منم از فرصت استفاده کردمو کیرمو در اوردم که بهم فرصت ندادو تا ته کرد تو دهنش وای که چه حسیو واسه اولین بار تجربه میکردم طوری زبونشو دور کیرم میچرخوند که صدای نالم در اومد. باز درنا زنگ زد انقد تو حس بودم که گوشیمو خاموش کردم راحلهرو بغل کردم نشوندمش رو مبل پایان لبسشو در اوردم همون چیزاییرو که تو فیلما دیده بودم عملی کردم ماشو باز کردمو کسشو زبون زدم جیق میکشید منم با زبون از سوراخ کونش تا لای کسشو لیس میزدم چند دقیقه گذشت داد بلندی زدو تنش سرد شد چشماش خمار یه کم از ابش اومد تو دهنم سریع بلندش کردم به پشت خوابوندمش زمین ابی که تو دهنم بو ریختم رو سوراخ کونش سر کیرمو گذاشتمو فشار دادم داد زد گفت اروم سجاد مل خودته یواش یواش فشار دادم وایییییی که چه تنگو داغ بود یه کم آروم تلنبه زدم با ناله بهم گفت دوست داری کسمو جر بدی منم که تا حلا کسو از نزدیک ندیده بودم برش گردوندنو کرمو گذاشتم رو سوراخ کسش بازم پیشدستی کرد کمرمو کشید سمت خودش کیرم رفت توشو شروع کردم به تلنبه زدن هردومون داد میزدیم یه دفعه حس کردم که ابم داره میاد کشیدم بیرون داد زد گفت بریز رو صورتم منم با فشار ریختم رو صورتش که یه دفعه یه چیزی محکم از پشت خورد تو سرم دیگه چیزی یادم نمیاد چشامو که باز کردم تو بیمارستان بودمو پدرم بالا سرم بود که بهم گفت کاش میمردی تازه فهمیدم که بله ما انقد داد زدیم که همسایه ها که البته به گفته خود راحله به باباش زنگ زدنو اونم با کلید وارد خونه شده اونم زمانی که ما تو آسمونا بودیم خلاصه ما به زور قانون باهم ازدواج کردیمو اصلا به هم اعتماد نداریم. اگه خواستید فحش بدید فکر کنید اگه تو موقعیت من بودید چکار میکردید؟نوشته سجاد

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *