سلام این داستان مربوط به تقریبا یک سال پیش هست.من ترم هشت رشته مهندسی کامپیوتر پیام نورسبزوار ام.من اون موقع سبزوارخونه نداشتم ورفت وامد می کردم یک روز دو روز پشت سرهم کلاس داشتم حوصله رفتن نداشتم زنگ زدم یکی از دوستام(حمید) گفتم مشکلی نیست که من امشب بیام خونه شون گفت نه. منم رفتم.ساعت های1بود که هم اتاقیش(محسن) اومد تا منو دید جا خورد(اون هم رشته ایم بودولی از شهر دیگه بودولی باهم دوست بودیم) بعد رفتن پیش دوستم یکم پچ پچ کردن من نفهمیدم چی میگن فقط فهمیدم در مورد منه. منم یکم این پا اون پا کردم گفتم اگه مشکلی هست من میتونم برم.رفیقم گفت قراره امشب یکی بیاد خونه شون منم گفتم اگه ازاقوامه من میرم خونه یکی دیگه ازدوستام حمید گفت بگو فردا شب بیاد محسن گفت نههههه چند ثانیه ای گذشت بعد یهو محسن گفت بذار راستشو بگم حمید گفت نه .اون گفت بی خیال بزار هرچی می خواد بشه بشه.گفت قراره یکی امشب بیاد برای اون کارا اقا مارو میگی خودمو زدم به خریت گفتم کدوم کارا گفت اقاجون قراره امشب یه خانم بیاریم.اگه پایه ای بمون من نه روم میشد بگم نهراست دفعه اولم بود میترسیدم نمیدونم چرا اولین چیزی که ذهنم اومدایدز بود.محسن گفت سکوت علامت رضاست راستش تو رودربایسی موندم حمید اصلا منو نیگاه نمی کرد(بعدا گفت که یادش رفته امشب کارش چیه؟؟) خلاصه اقا ساعت2.5 شد محسن رفت(زمستون بود)بعد نیم ساعت دیدیم اومد پشت سرش یه خانم 28ساله( بعدا خودش گفت سنشو) قد متوسط مثل برف سفید.نمیدونم چرا تو ان سن جنده لاشی شده بود؟؟ اولش دلم براش سوخت. محسن میگفت به زحمت راضیش کرده اخه قبلا گفتن دونفرن.بلاخره اومدبعد یه معرفی به همدیگه .رفت تواتاق بعد محسن رفت تو بعد کی دو دقیقه صدای اخ اوخی بلند شد که من شهوتم هی میزد بالا از یک طرف دیگم میترسیدم اخه دفه اولم بود خلاصش اینکه بعد مدتی اومد بیرون به من گفت نوبت توست من داغ شده بودم از یک طرف میترسیدم ازطرف دیگه امپر شهوتم زده بود بالا یهو محسن هلم داد تواتاق سرموچرخوندم که صحنه ای که همه عمرم ارزو شو داشتم تو دو متریم بود دختره لخت دراز کشیده بود رو تخت در حالی که با دستش کسشو میمالوند(نمیدونم چطوری بعضی ها چطوری کس طرفو به دقت تشریح میکنن چون من از ظاهر کسش هیچی یادم نمیاد).چشام از حدقه داشت میزد بیرون اخه بی شرف خیلی نازو سفید بود.به خودم اومدم دیدم که دختره داشت میخندید اخه فک کنم سوتی داده بودم فهمید دفعه اولمه.گفت باره اولته با وحشت کامل گفتم اره گفت نمی خوای لباستو دراری مارو میگی دستام قفل شده میلرزید بود نمیتونستم خودش اومد در حالی که می خندید لباسامو در اورد من پایان مدت سرم پایین بود نمیتونستم تو چشاش نگاه کنم یهوگفت چه خوشگله بعد فهمیدم کیرمو میگه (اخه بد جوری کوچیک شده بود)گفت خودم یادت میدم منو نشوند لبه تخت خوش نشست جلوم شروع کرد به ساک زدن داشتم میمردم ازیک طرف هنوز وحشت داشتم از یک طرف لذتی داشتم که هرگز تجربش نکردم خیلی حال میداد وقتی کیرم بزرگ شد خودش اسپری زد گفت بسه پاشو.خودش به پشت دراز کشید روتخت پاهاشو از هم باز کرد گفت بفرما من با هزار ترس ولرز رفتم لای پاهاش روش تقریبا دراز کشیدم کیرمو گذاشتم دم کسش چشمامو بسثم کیرمو دادم داخل کسش وایییییی چه گرم وداغ بود با هرچی از کس شنیده بودم واز فیلم های سوپر دیده بودم از زمین تا اسمون فرق داشت کسش خیس شده بود داشتم مثل (؟؟) کیف میکردم چشام باز نمی شداونجا فهمیدم نصف عمرم بر فنا رفته بود کیرمو در اوردم دوباره زدم تو چند بار تلمبه زدم که یهو حس کردم چشام سیاهی رفت دختره خودش فهمید یهو هلم داد گفت چی کار میکنی نمیدونم چرا؟؟ من ابم ریخت رو تخت وروی پاهاش گفت بسه برو منم با حال نذار ورنگ پریده رفتم بیرون اولش خوب بود اخرش بد شد. بعد حمید رفت به ساعت نیگاه کردم دیدم کل اینا تو 5-6 دقیقه بیشتر نشده به من برخورد دیگه پررو شده بودم گفتم انتقام میگیرم از اتاق یه صدای اخ اوخی می اومد که من پشت در حال میکردم وبا کیرم ور میرفتم به محسن گفتم از اون قرص هاش بده یکی خوردم حس انتقامم زده بود بالا حمید زیاد کار کرد صداشون می اومد.داشتن حسابی حال میکردن بعد تقریبا20دقیقه اومد بیرون طفلک رنگ به رو نداشت.من گفتم میخوام دوباره برم. درو باز کردم دیدم دختره معلوم بود حسابی بهش فشار اومده بود ولو شده بود تو تخت منم دیگه بهش بیرحم شده بودم رفتم حالت 69 روش خوابیدم گفتم ساک بزن گفت بیخیال منم کیرمو تودهنش گذاشتم کسش حسابی خیس بود با کسش ور میرفتم داشت کیرمو ساک میزد دیگه اون حس دفعه اولونداشتم وقتی کیرم حسابی بزرگ شد.اسپری زدم فک کنم کل اسپری رو کیرم خالی کردم.دختره تازه یکم جون گرفته بود رفتم لای پاهاش کیرمو کردم تو کسش تا ته کردم تو کسش اصلا حالیش نشد فک کنم حمید خیلی گشادش کرده بود.منم هی سریع تر تلمبه میزدم کیرم داشت ازدرد می پوکید کیرمو بیرون اوردم باورم نمیشد این کیر منه اخه من توهمه عمرم کیرمواینقدر بزرگ ندیده بودم کیرم شق شده بود تقریبا 17-18 سانت شده بود منم یه دستی روش گشیدم دوباره کردمش تو کسش تند تند تلمبه میزدم گرمای کسش داشت بیشتر میشدهی میگفت ایییییییی ارووووووووووووم من که دیگه دیوونه شده بودم.کیرمو در اوردم گفتم برگرد گفت چی؟گفتم می خوام تو کونت کنم اول قبول نکرد گفتم جان خودم اروم میکنم گفت ارومشم درد میکنه برگردوندمش دختره حال مخالفت نداشت دیگه هرچی گشتم هیچی پیدانکردم گفتم هیچپی نیست گفت توف بزن منم دهنم مثل صحرای برهوت شده بود خشک خشک به هرشکلی بود یکم توف زدم یکمم ازاب که دور کسش بود کشیدم دم کونش کیرمم حسابی خیس بود اقا چشاتون روز بد نبینه کیرمو گذاشتم دم کونش اول سر کیرمو دادم تو فقط گفت اییی فهمیدم حمید قبلا به حساب کونشم رسیده بود نمیدونم پس چرا برای من مخالفت میکرد؟. پایان بدنم داغ شده بود انگار داشتم اتیش میگرفتم داشتم از لحظه لحظش لذت میبردم خلاصه یادم از هولش اومد دستامو دور کمرش قفل کردم (یادم رفت بگم اون لاغر بود) اخه تو فیلمها دیده بودم طرف مقابل موقع کون کردن میکشه جلو منم قفل کردم کیرم سرش توکونش بود در یک لحظه با پایان قدرت کردم تو کونش طفلک میخواست از زیرم فرار کنه ولی من محکم گرفته بودمش باتمام وجودش دادزد منم حالیم نبود دارم چیکار میکنم(محسن میگفت تا صدای دخنره رو با اون شدت شنیدن دو تایی در اتاقو که باز کردن دیدن من مثل دایناسور روی دخترم کیرمم تا ته تو کونش کردم تند تند عقب جلو میکنم دختره ام نمی دونست داد بکشه یا دست وپابزنه ولی چیزی نگفتن)ولی من راستش اصلا نفهمیدم که اینا دارن نیگاه میکنن بعد یه چند تا عقب جلو کردم دیدم دختره بی حال شد منم تازه حس انتقامم خوابیده بود فهمیدم چیکار کردم کیرمو از کونش در اوردم دوباره به پشت برگردوندمش گفتم ببخشید حال صحبت نداشت فقط فهمیدم داره فحش میده .من هنوز ابم نیومده بود فک کنم اسپری زیاد زده بودم گفتم هنوز ابم نیومده میخوام تو کست کنم هیچی نگفت کردم تو کوسش تا ته کردم تو هیچی حالیم نبود فقط میخواستم زود ابم بیاد هی کیرمو تو کسش عقب وجلو میکردم کیرم حسابی داغ بود دختره نمی دونم چرا کسش داشت خشک میشد بعد یک دودقیقه حس کردم ابم داره میاد هواشو داشتم کیرمو در اوردم سریع بین لباش گذاشتم اولش قبول نکرد ولی ابم یهو خالی شد بین لباش از دهنش ریخت بیرون رو صورتش رو گردنش ابم زیاد بوده خودم خبر نداشتم.دیگه افتادم روش یه چند دقیقه همونجوری بودیم تااینکه محسن اومد گفت خسته نباشی تازه کار دختره رو برداشت برد تو پذیرایی شروع کردن به رقص و بازی کردن باسینه هاوپروپاچه دختره من که اصلا حال نداشتم وخیلی هم خوابم میومد رو تخت دراز کشیدم ولی خوابم نبرد.فک کنم یه ساعتی دراز کشیدم بعد دختره داشت میرفت حموم که حمید گفت طولش بده ماهم یکی یکی باتو میایم حموم اول محسن رفت.بعد من که یکم سرحال شدم دومین نفر رفتم دختره زیر دوش بود چسبوندمش به دیوار تازه یاد اومده بود که لب نگرفتم میخواستم بدونم لب گرفتن چه حالی میده یادم از ساک زدنش وابم افتاد که خورده بود ولی با اکراه لب گرفتم بد نبود بعد باکون وکوسش بازی کردم اونم هی دست می کشید به بدنم وسینه هام هی از گردنم لیس میزد احتمالا ازم خوشش اومده بود(ولی اونجام یادم رفت دقت کنم کوسش چه جوری وچه حالتیه)این بود اولین وتنهاترین سکس من تا الان چون ترم بعد مهمان دائم گرفتم اومدم شهر خودم این جاهم بزرگترین خلاف این بچه های دانشگاه داشتن دوست دختره اینجا اصلا به رابطه جنسی فکر نمیکنن وتو مخیله شون همچین چیزی نیست.منم دیگه سکس نداشتم ولی خیلی دلم میخواد بازم داشته باشم.نوشته مهدی
0 views
Date: November 25, 2018