سلام به دوستای گلم که این داستان میخونن قبل از هر چیز ازتون خواهش میکنم جنبه داشته باشید و اگه از سکس با محارم خوشتون نمیاد نخونین اگه خوشتون اومد نظر بدید ممنون میشم و منتظر نظر های شما هستممن مانی ام 19 سالمه با قد 184 تقریبا لاغر به گفته دیگران خوشگلم هستم و این داستان تقریبا واسه 2.3 ماه پیشه.من تو یه خوانواده چهار نفری زندگی میکنم که وضع مالی خوبی داریم اما مادر پدرم با هم مشکل دارن و اکثرا با هم دعوا دارن به همین خاطر منو پریسا(ابجی کوچیکه)خیلی به هم نزدیکیم و با هم راحتیمقبل از هر چیز از پریسا بگم یه دختر 16ساله تو دل برو مامانی که دل هر کسی و تو نگاه اول میبره بدنی صاف و تراشیده با پوستی برنزه موهای بور و چشم های عسلی کمری باریک و سینه های گرد سایز65 و باسن تقریبا برامده که هر چی از خوشگلیش بگم کم گفتم تو کل فامیلمون تکه.پریسا جلوی من خیلی راحت میگرده و همیشه با شلوارک های تنگ و تاپ های بازه تو خونه و چون اتاقمون یکیه بارها تصادفا در حال لباس عوض کردنم دیدمش واقعا حرف نداره بدنش خیلی به خودش و هیکلش میرسهنمیدونم چرا دسته خودم نبود اما کم کم داشتم بهش نظر پیدا میکردم دیگه مثل قدیم نبودم وقتی مادر بابم دعوا میکر دن ومثل همیشه میومد تو بغلم تا اروم شه حالم یه جوری میشد دیگه نوازشام بی غرض نبود وقتی تو بغلم بود همش تو رویای رسیدن به اون کس و کون فوق العادش بودم کارم شده بود فکر کردن و جق زدن به یاد خواهرم خیلی سعی کردم از این فکر شوم بیام بیرون حتی با چند نفر دوس شدم اما فایده نداشت که نداشت پایان فکر و ذکرم شده بود کردن خواهرمتصمیم خودمو گرفته بودم گفتم هر جوری شده باید باهاش سکس کنم هی به خودم میگفتم تو نکنیش بالاخره یه روز دوست پسرش میکنه پس چرا من نکنم منی که از هر کسی بیشتر بهم اعتماد داشت و دوست داشت لااقل اینجوری گول پسر های غریبرو نمیخوره و این منم که نیازاشو برطرف میکنم و اینجوری منم به ارزوم که کردن خواهرم بود میرسیدماولای تابستان بود بزرگ های فامیل تصمیم گرفتن مادر پدرم یه شش هفت ماهی جدا از هم زندگی کنن تا شاید بهتر شن و ما هم کمتر عذاب بکشیم و قرار شد پدرم یه خونه واسه خوش اجاره کنه و شش ماه دور از ما باشه البته منو پریسا هر موقع دلمون تنگ میشد میرفتیم پیششدیگه تصمیمو گرفته بودم باید هر طور شده خواهر کوچولومو میکردم تصمیم گرفتم یه کاری کنم حشری شه ببینم اونم دوس داره یا نه چون واقعا دوسم داشت اما نمیدونستم دوس داره باهم سکس کنیم یا نه باید اینو میفهمیدم اس ام اس های سکسی میخوندم براش، جک های کیر و کس دار ،فیلم های صحنه دار میزاشتم با هم میدیدیم اما نجیب تر از این حرفا بود که بخواد چراغ سبز نشون بدهبعد از ظهر از تمرین برگشتم با مادرم سلام و احوال پرسی کردم و رفتم تو اتاق دیدم پریسا چهازانو نشسته رو تختش و داره درس میخونه یه دامن کوتاه پاش بود و یه تاپ صورتی پشت گردنی تنش جوری که نشسته بود شرته زردش معلوم بود و برجستگی کس نازشو میشد دید تا فهمید من اومدم پاشد پرید تو بغلم و خودشو واسم مثله همیشه لوس کرد منم که از دیدن کوسش از رو شرت راست کرده بودم به بهانه اذیت کردنش کلی به خودم فشارش دادم و بعد رفتم حموم که دوش بگیرم از حموم که اومدم دیدم خونه ساکته یه رکابی با شلوارک پوشیدم و رفتم یه چیزی بخورم که دیدم پریسا دمر خوابیده و داره درس میخونه تو حال با دیدن پاهای برنز و خوشگلس باز حالم یه جوری شد که تا منو دید گفت عافیت باشه داداشی جونم منم گفتم مادر کو گفت رفتش خونه خاله مریم گفت ما هم درسم تموم شد بریم اونجا و همه امشب اونجا دعوتن اینو که شنیدم تو دلم گفتم هر طور شده امشب میکنمت ابجی جون،رفتم اشپزخونه که یه چیزی بخورم همینجوری هم داشتم پاهای سکسی و زیباشو میدیدم که دمر خوابیده بود و پشتش به منرفتم بغلش دراز کشیدم و گفتم پریسا گفت جانم گفتم هیچی خیلی کنجکاو بود گفت تورو خدا بگو و هی گیر داد و من نگفتم اگه نگی بات قهر میکنما گفتم یه شرطی داره باید ماساژم بدی تا بگم خیلی خستم گفت باشه دمر شدم و تند تند ماساژ داد هی گفت بسه هی گفتم نه اخر گفت بگو دیگه خسته شدم برگشتم بهش گفتم هیچی الکی میخواستم کنجکاوت کنم تا ماساژم بدی(عادت داشتم همیشه از این حس کنجکاوی زیادش سو استفاده میکردم)عصبانی شد شروع کرد به مشت و لگد زدن من منم محکم بغلش کردم که نتونه بزنه دیکه کفری شده بود گفت حالا که اینجوری شد باید یه ساعت ماساژم بدی کسافت منم بوسش کردم و گفتم باشه خب فقط قول بده ولت کردم دیگه نزنیا گفت باشه دمر خوابید که ماساژش بدمشروع کردم به ماساژ دادن پشتش دسته خودم نبود راست کردم گفتم این مزاحمه باز میکنم سوتین زردشو باز کردم اما حیف که دمر بود و سینه های خوشگلشو نمیتونستم ببیتم کلی ماساژ دادم اومدم روساقه پاهاش و اونجارم ماساژ دادم کم کم رسیدم به رونش اروم اروم میمالیدم دیدم چیزی نمیگه پرو تر شدم شروع کردم به مالوندن کونش از قصد دستمو یه کوچولو مالیدم به لای پاشو کسش یه اه اروم گفت فهمیدم خوشش اومده بهش گفتم اینجوری نمیشه دامنت اذییت میکنه دیدم دامنشو داد بالا وای چی میدیدم کون خواهر کوچولوی خوشگلمو که تو شرت زردش بود شروع کردم به مالیدن کونش برای اولین بار داشتم کونشو از رو شرت لمس میکردم هی دستمو میمالیدم به کوسش هیچی نمیگفت نمیدونم از رو خجالت بود یا اونم خوشش اومده بود دستمو گداشتم رو کوسش دیدم هیچی نگفت و فقط یه اه گفت که منو دیوونه کرد گفتم پریسا جواب نداد دوباره صداش کردم گفت جان روش نمیشد برگرده پشتش به من بود گفتم من عاشقتم دیگه نمیتونم تحمل کنم منو ببخش اینو که گفتم پاشد نشست گفت مانی منم میخوامت تا اینو گفت لبامو گذاشتم رو لباش شروع کردم به مکیدنش و افتادم روش به ارزوم رسیده بودم داشتم لباش و میخوردم اونم لبای منو میمکید و زبونشو هی میزد به زبونم اومدم پایین و گرئنشو لیسیدم و سوتین بازشو انداختم اونور و سینه هاشم میمالوندم اونم اخ و اخوش بلند شده بود ملوم بود داره لذت میبره منم از این خوشحال بودم یکم سینه هاشو نگا کردم از اونی که تو ذهنم بود هم بهتر بود شروع کردم با ولع خوردنش دستمو بردم و دامنشو کندم واز رو شرت کوسشو مالوندم خیس خیس بود شرتش اومدم پایین و کسشو از رو شرت لیس زدم دیگه تو اسمونا بود هی میگفت داداشی عاشقتم محکمتر دوست دارم شرتشو کندم وای چی میدیدیم واقعا عالی بود خیلی خوشگل بود صورتی واقعا زیبا بود کوسش افتادم به جونشو پریسا هم هی سر منو فشار میداد و قربون صدقم میرفت و اه و ناله میکرد بعد دیدم داره میلرزه و ابش اومد پاشدم شلوارک و رکابیمو در اوردم و با شرت دراز کشیدم بغلش باز لبامو خورد گفتم حالا نوبته توئه گفت چیکار کنم برادر جونم با سرم اشاره کردم به کیرم پاشد و شرتمو در اورد همچین با تعجب به کیرم نگا میکرئ یهو گفت چه بزرگه داداشی گفتم بخورش سرشو کرئ تو دهنش و عقب جلو کرد یکم بلد نبود پاشدم وایستادم و گفتم بشینه رو زانوهاش کیرمو گذاشتم دمه دهنش و فشار دادم تو سرشو گرفتم و هی عقب جلو کردم که دیدم با دست میگه بسه منم کیرمو از تو دهنش در اوردمگفتم قمبل کونه و شروع کردم به لیسیدنه سوراخ کونش کل کونشو خوردم و خیس کردم کلی حال کرد زبونمو میکردم تو کونش انگوشتمو کردم تو دهنش که خیس شه بعد کردم تو کونش و چرخوندم خوشش اومده بودانگوشتی کردم یه اخ گفت اما خوشش اومد بازم کیرمو مالیدم به سوراخ کونش و کوسش اونم فقط اه و ناله میکرد و هی میگفت بکن تو دیگه رفتم وازلین اوردمو مالیدم به سوراخش و کیر خودمم چرب کردم یه بالشت هم گذاشتم زیر شکمش و اروم سرشو کردم تو گفت اخ برادر درد داره غلط کرئم نخواستم نگه داشتم تا یکم عادی شه دوباره یه فشار داغدم دیدم داره از درد میمیره کلی جیغ زد سری درش اوردم دوست نداشتم درد بکشه و یکم با کوسش ور رفتم دردش یادش رفت و دوباره حشری شددلم نیومد از کون بکنمش دیگه خوابیدم روشو هی کیرمو مالیدم به کوسشو لب گرفتیم انقد مالیدم که ابم اومد و همشو رو شکمش خالی کردم 5 دقیقه تو بغل هم خوابیدیم بهدش پاشدیم و خودمون شستیم که بریم خونه خالم تو راه کلی ازم تشکر کرد بعد از اون هر وقت میشه با عشقم سکس میکنم و جفتمون راضی هستیمامیدوارم خوشتون اومده باشهنوشته مانی
0 views
Date: November 25, 2018