سلام من مجید هستم و 23 سال دارم من تا حالا سکس نداشتم تا 13 به در همین امسال سیزده به در 1392 قرار بود که امثال با خانواده بریم چیتگر.همه بودن.صبح همه راه افتادن و رفتند و من نرفتم البته دختر خاله نیومده بود.منم قصد داشتم بیفتم بخوابم.خلاصه یک ساعتی میشد همه رفتند و یکدفعه دیدم زنگ در خونه رو زدند و من اولش میخواستم در رو باز نکنم بی خیالش شدم گفتم هر کی باشه میره پی کارش منم به استراحت کردن میپردازم.بعد دیدم که دست گذاشتن رو زنگ ول کن نیستند.رفتم در رو باز کردم و دیدم دختر خاله هستش.اسم دختر خاله من آنا هست.بهش گفتم دیر رسیدی همه رفتند.جا موندی برگرد برو خونتون.خودش اومد تو گفت تو که هستی.بدو برو بساط پذیرایی از منو آماده کن.من گفتم برو پدر من اگه حال داشتم با بقیه میرفتم خوش گذرونی.بعد آنا گفت عیب نداره ما دوتایی بدون بقیه هم میتونیم اینجا خوش بگذرونیم.گفتم دو تایی حال نمیده.گفت خیلی خری و منم اون موقع دو زاریم افتاد.ما هم از خدا خواسته گفتم بریم اتاق من من از شما پذیرایی کنم.گفت این جوری نه.باید منو ببری.بعد من بغلش کردم ببرمش گفت خیلی خنگی اول باید لباسا رو بکنیم.بعد ما هم تا حالا سکس نداشتیم و از خدا خواسته شروع کردیم لباسا مونو در اوردن من کلا لخت شدم ولی آنا کامل لخت نشد بهم گفت بلد نیستی یا خودتو میزنی به خنگ بازی منم دیگه خیلی حول داشتم بلندش کردم بردم تو اتاق خودم اتاق من طبقه سوم هست البته یه سوئیت کامل بردمش انداختمش رو تخت .بعد پا هاشو باز کردم شروع کردم کسشو لیس زدن خیلی لیس زدم خیلی خوشش اومده بود.بهد کونشم لیس زدم و کیرم حسابی کلفت و بلند شده بودش کردم تو دهنش یه چند دقیقه ای واسم ساک زد و من گفتم بسه بریم ادامه میخواستم برعکسش کنم که بکنم تو کونش اجازه نداد گفت بکن تو کسم بهش گفتم مگه بازی گفت از این به بعد باز میشم منم دیگه اجازه ام دست خودم نبود دست کیرم بود کردم تو کسش جیغش دراومد. خیلی حال داد بعد کشیدم بیرون دیدم که خون اومد بعد دوباره کردم تو کسش و شروع کردم تلمبه زدن .یه آخ و اوخ خیلی باحالی راه انداخته بود و جیغ میزد و منم بدتر بهم حال میداد شدت تلمبه زدن رو بیشتر کردم.چند دقیقه ای این کار رو کردم .دیدم آنا یه دفعه ارضا شد ولی من واسه خودم جالب بود با این که دفعه اولم هست چرا من ارضا نمیشم.بازم هی عقب و جلو کردم یه دفعه آبم اومد.ریختم تو کسش و پهن شدم روش نزدیک نیم ساعتی تو همون حال و هوا موندیم .وقتی بلند شدم دیدم ملهفه خون خالی شده.ملهفه رو جمع کردم و با آنا رفتیم حموم تو حموم هم از پشت کردمش.کونش خیلی تنگ بود ولی بازم حال دادش.خلاصه با این که دفعه اولم بود خیلی حال داد.حقیقتش اگه غیر از آنا دختر دیگه ای بود عمرا میکردمش چون من عاشق آنا هستم و میخوام با هاش ازدواج کنم.اول ، آخر مال هم هستیم.امروز خونه هیچکسی نبود بازم اومده بود پیشم و کلی با هم حال کردیم.یه دختر خیلی زیبا و خوش استیل هستش و الان هم 20 سالشه.خدا نکنه این روزهایی که باهم تنها هستیم تموم بشه.البته این هم بهتون بگم منی که میخوام با آنا ازدواج کنم خدا رو شکر یه آپارتمان کوچیک و یه کار کارمندی هم داریم.در هرصورت هر طوری بخوای حساب کنی ما الان با هم ازدواج کردیم.انشا الله شما هم دختر خاله داشته باشید و با هاش لذت ببرید.نوشته مجید
0 views
Date: November 25, 2018