سلام. من سمانه ام 21 سالمه و داستانی که از خودم میخوام واستون بگم به حدودا یمکسال و نیم پیش برمیگرده.. قبلش بگم که من با چند تا پسر از اول دبیرستان تا اون موقع دوست بودم ولی با هیچکدوم سکس نداشم و از رابطم با اخرین دوست پسرم یکماهی میگدشت.. یکی روز منو خواهرمو و دوست پسر خواهرم و یکی از پسرای فامیلشون که واسه مسافرت اومده بود اونجا چهارتایی رفتیم بیرون چون همیشه تو خونه دعوا بود بخاطر همین ماهم سعی میکردیم تو خونه نمونیم..خلاصه رفتن من یکطرف و عوض شدن سرنوشتتم یکطرف..(البته بگم که این اولین باری نبود که من با خواهرم اینجوری میرفتم بیرون ولی این بار فرق داشت..).. با ماشین اومدن دنبالمون.. اونا جلو نشستن بخاطر همین پسر فامیلشونو نمیدیدم و حتی برهم نگشت که ببینمش و برعکس دوست خواهرم خیلی مظلوم و ساکت بود و فقط مارو بهم معرفی کرد و فهمیدم اسمش امیر علیه .. رسیدیم کافه و من پیاده شدم دیدمش..قیافه و تیپ ورزشکاری جذابی داشت و همونجا نگاهم بهش گره خورد..هر کی میدیدش و نمیشناختش میگفت از اوناست ولی وقتی باهاش صحبت میکردم اینجوری نبود..همه رفتیم نشستیم و بعد از یه مدت خواهرمو دوست پسرش ازمون جدا شدنو رفتن تا تنها باشن و منو اون تنها موندیم.. زیاد صحبت نمیکرد منم خجالت میکشیدم ولی خوب دلم میخواست همه چیزو در موردش بدونمو از ش پرسیدم چند سالشه وقتی بهم گفت 19 میره تو 20 شوکه شدم چون اصلا به قیافه و هیکلش نمیخورد و صدای بمی هم داشت..خندم گرفت منم گفتم باورم نمیشه و کارتشو نشونم داد تا فهمیدم راست میگه.. بهم گفت تو چندسالته منم که مونده بودم چی بگم بهش گفتم همسنیم و یکم از خودش گفت و اینکه تهران زندگی میکنن و واسه مسافرت اومدن اینجا و کلی حرف زدیم وخندیدیم دوتایی تا خواهرم اومد و یکی دو ساعتی پیششون بودیمو برگشتیم خونه..تو خونه تا شب به فکرش بودم و اولین پسری بود که از ذهنم بیرون نمیرفت تا اینکه خواهرم اومد تو اتاقو گوشیشو بهم داد گفت صحبت کن بهش گفتم کیه جواب نداد و رفت بیرون چون عادتش همین بود ..گفتم الو ..دیدم صدای خودشه..سلام کرد وازم خواست شمارمو بهش بدم منم که منتظر این لحظه بودم گفتم باشه و دوستیما همون شب شروع شد…تا صبح حرف زدیم و با هم بیشتر اشنا شدیم و من خیلی بهش وابسته شدم و از اون موقع که همو دیدم دو یا سه ماهی..ما شبها بیشتر با هم صحبت میکردیم واز همه چی حرف میزدیم تا اینکه شروع کرد به گفتن حرفهای سکسی و از اینجور سوالات ..اول فقط سوال میکرد و حرف تحریک کننده ای نمیزد و وقتی منم شکایت نمیکردم کم کم شروع کرد به زدن حرفهای سکسی منم که چون خیلی دوسش داشتم و همیشه تو رویاهام سکسو با اون میدیدم چیزی نمیگفتم ..یه شب شروع کرد به گفتن حرفهای سکسی و برای اولین بار سکستل کردیم و خیلی بهم حال داد و چون دور بودیم راه دیگه ای نداشتیم و راه خوبی بود تا بفهمیم هرکی چی و ه مدلی دوست دارهو منم قبل از اینکه عملی اینکارو بمنم یکم یاد بگیرم..تا اینکه چندبارسکستل کردیمو و چند ماهی گذشتو یه شب که میخواست دوباره شروع کنه باهاش دعوا کردمو گفتم من اینجوری نمیخوام و اون اصلا نمیاد منو ببینه واز این حرفها که بهش بر بخوره ..تا اینکه حرفمو قبول کرد و فردای اون روز بهم گفت یکی از دوستاش باباش اینجا هتل داره و تا اخر هفته جورش میکنه میاد تا باهم بریم اونجا..این دومین باری بو که قرار بود همو ببینیم و من خیلی خوشحال بودم ولی اوضاع خیلی فرق داشت از بار اول تا الان..با پرواز صبح اومد و قرار شد فردا صبحش دو باره برگرده شهرشون ،منم کلی به خودم رسیدمو برنامه ریختمو و بهتریت ست لباس زیرم که قرمز و توری بود پوشیدم چون پوستم سفید بود خیلی بهم میومد مطمئن بودم خوشش میاد..با تاکسی اومد سر کوچمون دنبالم وقتی نشستم و دیدمش ار اون موقع خیلی خوشگلتر شده بود و اونم همینو بهم میگفت.. تو راه به دوستش زنگ زد که اونجا باشه و مشکلی پیش نیاد.رفتیم هتل دوستشم اونجا بود و بهش یه کارت دادو گفت برین طبقه ی پنجم.هتل خیلی بزرگو شیکی بود و تا حالا اینجوری هتل نرفته بودم.رسیدیم دم اتاقو رفتیم تو..اول من و بعدعلی اومد و وسایلشو گداشت تو کمد دیواریکه کنار در بود من تا اون موقع شالمو در اوردم و اونم اومد بغلم کرد از پشت برگشتم و منم دستامو دورش حلقه کردم و قشنگ تو بفلش جا شدم.. صورتمو با دستش اورد بالا و لباشو گذاشت رو لبامو ،منو بوسید..بعدش شروع کردیم لب گرفتن از هم انگار داریم مدیگرو میخوریم و چشمامونم بسته بودیم..کم کم دستشو اورد رو کمرم و نوازش میکرد و منم دستامو دورش گردنش حلقه کردمو چون دکمه ی اول پیراهنش باز بود دستمو میکردم تو بدنشو نوازش میکردم ..خیل تنش داغ بود و خیلی بهم حال میداد.. کم کم حس کردم دستشو میاره بالا ..اورد بالا و رو سینه هام و از رو مانتو میمالوندشون و بعد لبامو ازش جدا کردمو دستمو گذاشتم رو دستشو بردمش سمت دکمه های مانتوم و با هم بازشون کردیم و درش اوردم و بعد دستامو بالا گرفتم تا تاپمو در بیاره..تاپمو که در اوردفقط به سینه هام نگاه میکرد و چشم از شون برنمیداشت و بهم گفت خیلی خوشگلن و لباستم خیلی خوشگله.. و منو دیوووووونه تر م میکرد.. با پایان وجود میخواستم بون پیراهن ببینمشو بهشگفتم میخوام لباستو در بیارم اونم گفت من مال توام و دکمه های پیراهنشو که باز میکردم و دستم به تنش میخورد یه حسه عجیبی داشتم..پیراهنشو در اورد و بفلم کرد و دراز کشیدیمو همو بوسیدم و دستشو گداشت رو سینه هام و میمالوند و منم بند سوتینمو باز کردمو سینه هامو تو دستاش دیدم..یکم مالوندشونو بعد یخورده رفت پایین و شروع کرد به خوردن سینه هام..بعد اومد دوباره منو بوسید و حین بوسیدن دکمه ی شلوارمو باز کرد و منم درش اوردمو بعد دستشو گداشت رو کسم ..یکدفعه انگار منو برق گرفتو پایان تنم لرزید و علی هم فهمید..کم کم رفتو گردنمو میبوسیدومیلیسید جوری که همه جام خیس میشد و رفت پایینتر و سینه هامو میخورد و با سرشو با زبونش خیس میکردو بازی میکرد و دوتاشونو بهم فشار میداد که خیلی بهم حال میداد..بعد ش رفت رو شکممو میلیسید و رفت رو کسم همینکه از رو شورت زبونش به کسم خورد شهوتم بالا اومدو خودمو یه خورده جمع کردم و علی از رو شرت کسمو مالوندو بعدش اروم درش اورد.. سرش دقیقا بالای کسم بود و شروع کرد با زبونش کسمو لیسیدنو اینقدر کسمو خورد که دیگه بیحال شدم..بهش گفتم منم میخوام بلند شد و خندید گفت بدت نمیاد منم گفتم مگه تو بدت میاد ؟؟بعد شلوارشو در اورد و بعدشم شورتشو در اورد..کیرشو دیدم باورم نمیشد تقریبا همونجوری که میخواستم بود ..کلفت نبود ولی بلند بود نمیدونم چند سانت ..؟؟؟زیرش خوابیده بودمو اونم روم رو زانو وایساده بود و نمای کیرش خیلی قشنگ بود..یکم بلند شدم تا دهنم بهش برسه و یکم گرفتم باهاش بازی کردمو بعدش کردم تو دهنم..یکم واسش ساک زدم و خیلی خوب بود دوست نداشتم درش بیارم وعلی موهامو که بسته بودم باز کرد با دستش موهامو اروم گرفتو به سمت خودش منو هول میداد که همه کیرش بره تو دهنم.. علی بهمگفت اونم میخواد بازم کسمو بخوره پس 69 شدیمو من روش خوابیدم کیرشو کردم تو دهنم و اونم کسمو میخورد ..علی بهم گفت بشینم رو صورتشو تا اومدم بهش بگم چی؟؟؟ کونمو گرفتو محکم هلش داد سمت خودش و با ولع کامل کسمو میخورد.. بعدش با دستش کونمو نوازش میکرد و انگشتشو کرد تو کونم ..درد نداشت اونقدر ولی لذتبخش بود و برای اولین بار درد لذتبخشو امتحان کردم..بعد منو کنارش خوابوند و منم کیرشو با اب کسم خیس کردم..کیرشو با دستم گرفتم و گداشتم دم سوراخه کونم.. علی اروم اروم فشار میداد که بره تو ولی اولش نمیرفت بعد ا فشار بیشتر رفت تو منم یه جیغغغغ بلند کشیدم چون واقعا دردم گرفت .. با دستم کسمو میمالوندم چون دردشو حس نمیکردم اونظوری ..علی اروم تلمبه میزد و لباش کنار گوشم بودو نفسهاش بیشتر حشریم میکرد بهش گفتم علی محکمتر بکن عزیز.. محمکتر بکنننننننن…جوووووون.. با این حرفهام علی بیشتر حشری میشد و یه دفعه محکم کرد تو کونم و محکمتر تلمبه میزد جوری که صدای خوردن بدنهامون بهمو میشنیدم..علی بلند میگفت دارم چیکارت میکنم .. منم میگفتم داری منی میکنی ..داری میکنی تو کوووووووونم..محکمتر بم.. اونم بیشتر حال میکرد تا اینکه حساس کردم دارم ارضا میشم که یکدفه علی سینه هامو محکم فشار دادو ارضا شدم و علی که فهمیده بود دو دقیقه بعدش ابش اومد و ریخت تو کونم…با اینکه بیحال شده بودم و فشارشو حس کردم ..خیلی داغ و لزج بود..ولی از کونم بیرون نیومد و دوتامون اونقدر بیحالو خسته بودیم که همونطور که همو میبوسیدیم خوابمون برد…با صدای گوشیم از خواب بیدار شدم مادرم بود با کلی دادو بیداد گفت کجای منم گفتم الان میام.. دقت کردم دیدم هوا یکن تاریک شده بود..لباسهامو پوشیدمو علی رو بوسیدم و تنهاش گاشتمو برگشتم خونه….از اولین سکسمون که واستون تعریف کردم یکسالو نیم حدودا میگذره که از اون موقع علی هر ماه یک یا دوبار میاد و با هم سکس میکنیم و خیلی بهمون جاتون خالی خووووش میگذره..امیدوارم از داستم خوشتون اومده باشه چون سعی کردم همه چیزو واستون بگم و به هرحال خوشحال میشم نظرتونو بدونم..ممنووووننوشته سمانه
0 views
Date: November 25, 2018