اولین سکس با مریم نامزدم

0 views
0%

سلام من سعید هستم 25 سالمه تو کار خرید و فروش موبایل هستم تو خیابان جمهوریحدود یک سال پیش با یه دختری اشنا شدم بعد از شیش ماه با هم قرار ازدواج گذاشتیم وقتی به مادر و پدر گفتم اول مخالفت کردن ولی بعد از پا فشاری من رفتن تحقیق دیدن خانواده خوبی هستن رفتیم خواستگاری خدا نسیبتون کنه شب خیلی خوبی بود خانواده اونا هم که از خدا خواسته یه هفته بعد زنگ زدن و جواب بله را دادن اسم خانم مریم هستشاین مریم خانوم من قدش 168 وزنشم 65 کیلو هستش چادری از خوشگلیشم هر چی بگم کم گفتمداشتم میگفتم بعد از جواب دادن عروس خانم قرار عقد گذاشتیم برای نوروز همین امسال 1190 بهترین عید عمرم بود بعد از عقد رفتیم مسافرت کلی خوشگذروندیمراستش هم من اون اولیل خجالتی بودم هم مریم جونم اون موقع ها فقط بعضی وقت ها با هم خوشی میکردیم ولی بعد از یه ماه به هم عادت کردیمتو ماه دوم یه روز رفته بودیم بیرون برای گردش ساعت 7شب برگشتیم خونه ما که دیدم مادرم خونه نیست زنگ زدم دیدم رفته ورامین پیش مادر مریم گفت شما هم زود بیاید مریم رو بزار خونشون بعد با هم برگردیم منم گفتم یه زره استراحت کنم یه یساعت دیگه میاییم گفت باشه گوشی که قطع کردم نشستم روی مبل مریم هم خودشو انداخت تو بغلم و نشست روی پام اولین بار بود که این کارو میکرد بعد با هم خندیدیمیواش یواش کیرم بلند شد حشری شدم بی هوا دستمو برم لای پاش گذاشتم روی کسش اولین بار بود که به کسش دست میزدم گرم بود پاهاشو بست دسته منم لاش بود به هم فشار میداد به صورتش نگاه کردم دیدم سرخ شده روم نشد تو چشماش نگاه کنم یه پنج دقیقه ای داشتم کسشو میمالیدم از روی شلوار دیگه پر رو شده بودم راحت توی چشماش نگاه میکردم و ازش لب میگرفتم ولی نمیدونم چرا هم قلبم تند تند میزد هم حس ترس میکردم کلا بگم تو اون لحظه دیونه شده بودم یواش یواش شروع کردم به در اوردن شلوارش دیدم بدش نمیاد منم از خدا خواسته کار خودمو میکردم بعد مانتو و تیشرتشم در اوردم اون موقع یه شرت و سوتین ست سفید تنش بود دیگه واقعا روم نمیشد تو صورتش نگاه کنم چشمامو بستم و شروع کردم به لب گرفتن ازش یه سه چهار دقیقه ای گذشت حسابی مالوندمش و ازش لب گرفتم با صدای لرزون بهش گفتم میشه کوستو ببینم اولش خندمون گرفت بعد گفت اول باید من ماله تورو ببینم من گفتم پس چرا واستادی که شروع کرد به در اوردن لباس های من وقتی شرتمو در اورد مثل یه فنر جمع شده پرید بیرون مریم جونم فقط میخندید بعد از چند دقیقه که کیرمو گرفته بود تو دستش و میمالید منم تو فزا بودم بوردمش تو اتاقم و شرتشو در اوردم خوابوندمش روی تختم اونم دستاشو گذاشته بود روی صورتش مثلا خجالت میکشه منم برای اولین بار تو عمرم یه کس زنده دیدم یه زره معاینه کردمشو از اونجایی که همیشه تو کف خوردن کس بودم با تردید سرمو بردم طرف کسش بو کردم دیدم بوی خواستی نمیده یه زره زبون زدم به بالای کسش دیدم فقط یه خورده مززه شوری میده ولی میشه لیسید کمکم شروع کردم به لیسیدن و مکیدن کسش که دیدم داره موهامو میکشه پا هاشم به هم فشار میده سرمو اوردم بالا که یه دفعه برگشت سرشو گذاشت روی بالش منم دوباره کاره خودمو انجام دادم یه چند دقیقه ای گذشت خسته شدم بلند شدم رفتم کنارش دراز کشیدم چندتا لب گرفتم ازش و بهش گفتم حالا نوبت تو هستش گفت باشه چیکار کنم من در اختیارتم منم گفتم برام میخوریش گفت نه بدم میاد دوست ندارم گفتم مگه تا حالا امتحان کردی گفت معلومه نه گفتم یه زره بخور اگه بدت اومد دیگه نخور سرشو تکون داد اومد پایین تخت گفت تو دراز بکش دیدم داره با اکراه سرشو میبره به طرف کیرم اولش زبونشو زد به سر کیرم که برق از سرم پرید بعد یواش یواش سر کیرمو کرد تو دهنش دو دقیقه نگذشته بود که دیدم داره ابم میاد بهش گفتم میزاری از پشت بکنمت گفت نه گناه داره گفتم بی خیال بزار یه بار دوست دارم تجربه کنم تو زنمی بجز تو میخوام به کی بگم و از این حرفا که دیدم راضی شد منم قبلا از این کرم های بیحس کننده خریده بودم البته قبل از عقدمون از اینترنت خرید کرده بودم اوردم توی بستش کاندم هم چهارتا کاندم داشتکاندمو کشیدم روی کیرم بعد از اون کرم برداشتم مالیدم به سوراخ کون مریم خانم اول انگشته اشارمو کردم تو که دیدم دردش اومد گفت سعید اروم گفتم ببخشید بعد ادامه دادم یک دقیقه ادامه دادم تا راحت میرفت تو دیدم عادت کرده انگشتمو در اوردم به دوتا از انگشتام کرم زدم یواش یواش کردم تو که دیدم کرمه کار خودشو کرده و سوراخ کونش بی حس هستش منم از خدا خواسته سه انگشی یه دو دقیقه ای میکردم تو کونش که دیدم حسابی جا باز کرده بلند شدم به کیرم که که کاندم کشیده بودم از اون کرم زدم و به مریم گفتم که به حالت سجده در بیاد رفتم پشتش کیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش و فشار دادم خیلی تنگ بود و به کیرم فشار میاورد ولی به خاطر کرم خیلی لیز شده بود با فشار تو رفت خیلی حال میداد گفتم چطوره خندید بعد از یه دقیقه تلمبه زدم کله وجودم خالی شد و افتادم روش ساعتو نگاه کردم یه ساعتو روب ما مشغول بودیم بعد بلند شدم ازش لب گرفتم خواستم بلند بشم که صدام کرد گفتم بله که یه دفعه بغلم کرد و گفت دوست دارم منم که واقعا دیونشم کحکم بغلش کردم گفتم من بیشتر بعد بلند شدیم لباس پوشیدیم رفتم از تو یخچال یه لیوان اب پرتقال براش اوردم خورد خواستیم حرکت کنیم که دیدم پدرم اومد خونه منم از خدا خواسته ماشینو ازش گرفتم و رفتیم وقتی رسیدیم مادر خانمم کلی قربون صدقم میرفت منم به یاد خونه افتادم خندم گرفت بعد از شام وقتی میخواستیم راه بیوفتیم مریم امد صدام کرد گفت چند لحظه بیا تو اتاقم منم رفتم تا رسیدم درو بست چند تا لب ازم گرفت منم دیونه همین کاراشم بعد خدا حافظی کردیم و امدیم خونه از فردای اون روز مریم تا یه هفته میگفت سوراخ کونش میسوزه منم میخندیدم از دفعه بعد هم نزاشت از کون بکنمش میگفت اگه خیلی دوست داری پردمو بزن منم تا حالا دلم نیومده از اکبندی درش بیارماگه غلط املایی دارم به بزرگی خودتون ببخشید توی مدرسه هم همیشه دیکتم نمرش کم میشدراستی یادم رفت بگم قراره عید قربان عروسی کنیم

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *