اولین سکس با یه مرد فوق سکسی

0 views
0%

سلام دوستان میخوام داستان اولین سکسمو بگم براتون امیدوارم خوشتون بیاد ولی به دلایلی فقط اسمارو عوض کردم.من نفس هستم یه دختر ۱۷ساله با قد۱۶۴،وزن۶۲ هیکل خوش تراش و کون گنده ای دارم پوستمم سفیده و…یه پسر از دوستای خانوادگیمون که ۲۶سالش بود عاشقمم بود و اینو بهم ثابت کرده بودو بارها هم اونو امتحان کرده بودم و خیالم از بابتش راحت بود.یه پسر گندمی و هیکلی،همون چیزی که من میخواستم.رابطه ما فقط در حد صحبت و چت کردن بود و هیچ رابطه جسمی نداشتیم تا اینکه یشب خونه ما مهمونی بودن و تا دیر وقت نشستن دورهمی چون من فردا مدرسه داشتم ساعت دوازده و نیم شب بخیر گفتمو رفتم خوابیدم لامپو خاموش کردمو افتادم روی خرسم همین که چشمو بستم دیدم یکی داره منو میبوسه یه لحظه چشمو باز کردم دیدم یاشاره از خجالت سریع چشمو بستم و اون هنوز گردن منو میبوسید و کونمو چنگ میزد و من فقط عرق کرده بودمو تند تند نفس میزدم جوری که حس میکردم نفسم داره بند میاد اولین بارم بود یه مرد بهم دست میزد ولی از ترس اینکه کسی ببینتش یا لو بره رفت بعد از رفتنش فقط از چشام اشک میریخت نمیدونم از خوشحالی بود یا استرس درکش نمیکردم تا صبح خوابم نبرد بعد ازش خجالت میکشیدم ازش دوری میکردم وقتی میدیدمش تا اینکه معذرت خواستو گفت دست خودم نبود مرد نیستی بدونی وقتی یکیو خیلی دوس داری چه حالیه و با تموم وجود بخوای داشته باشیش تصاحبش کنی منم قبول کردم و چیزی نگفتم چند وقتی هرگوشه و کناری گیرم میاورد فقط لب میگرفتیم یا بغلم میکردیم همو در همین حد…تا اینکه یشب عروسی برادرم ارایشگاه رفته بودم و یه لباس قرمز مدل ماهی پوشیده بودم و یه رژ سرخ که خدایش تو دل برو جذاب شده بودم .تقریبا ساعتای دوازده و نیم بود که معده درد گرفتم و لعنت بهش رفتم پیش بابایی گفتم بابایی میشه منو برسونی خونه میخوام برم حالم خوب نیست که یهو نمیدونم یاشار از کجا پیداش شدو گفت من برسونمش عموجان؟ شما زحمت نکشید اینجا به وجودتون نیازه پدرمم قبول کرد و رفتیم تو ماشین همش قوربون صدقم میرفتو نازم میکرد میگفت تموم شب حواسم بهت بود چرا اینقد خوشگل شده بودی چشم همه دنبالت بود و از این حرفا تا اینکه رسیدیم خونه و درو برام باز کرد تا خونه منو رسوند ولی نرفت دل دل میکرد ولی درو بستو اومد جلو شروع کرد به ناز کردنم یخورده ترسیدم این بار فرق میکرد ما دوتا تنها بودیم همیشه هم با زور خودمو ازش جدا میکردم یا میترسوندمش که کسی داره میاد اما اینبار نمیشد نه اینکه دلم نخواد پر از حس نیاز بودم با پایان وجود میخواستمش اما یه حسیه که همه دخترا واسه اولین بار درک میکنن. تو گوشم اروم گفت خیلی دوست دارم عشق من یجوری گفت با حس متفاوت بود هرمای نفسش توی گوشو گردنم میخورد صداش خمار بود شروع کرد به بوسیدنم منم همراهیش کردم لباش طعم خیلی خوبی داشت هر لحظه حسم بیشتر میشد کیرشو که شق شده بود زیر شلوار حسش میکردم بی اختیار دستم رفت سمت کیرش با دست گرفتمش.اونم که انگار فهمید بیشتر میتونه ادامه بده سریع لباسمو در اوردو نوک ممه هامو شروع کرد لیسیدن نمیدونستم اینقد روی سینه هام حساسم جوری که خیس خیس شدم دیگه هیچی حالیم نبود فقط کیر میخواستم کیرشو میکشید به کسم دلم میخواستش تو گوشم گفت واسه همیشه خانومم میشی عشقم؟منم گفتم اره عشقم که یهو کیرشو هل داد تو کسم یه جیغ خفیف کشیدم کیرشو در اورد با دستمال خونو پاک کرد و شروع کرد تو کسم تلمبه زدن واییییی تو ابرا بودم دلم میخواست اصلا تموم نشه که حس کردم بدنم داره میلرزه یه حس خیلی خوبی داشت فقط میگفتم تند تندتر عشقم بکن بکن کسمو جر بدهه تا اینکه با یه جیغ خفیف لرزیدمو ارضا شدم یاشار دوباره باهام معاشفه کردو و اماده شدم برای بار دوم داگی منو کرد و خودشم ارضا شد بعد چندتا بوسم کردو ازم تشکر کردو و رفت اونشب تموم شد فردا کع از خواب بیدار شدم دیشب برام مثل یه خواب بود بعد از اون خیلی عشقمون بیشتر شدو وابسه شدیم به هم بعد از یکسال یاشار گفت دیگه تحمل ندارم عشقم میخوام داشته باشمت و بابامو راضی کردو از حق نگذریم موقعیت خوبی داشتو و پسر ایده الی از نظر پدرم بود و ازدواج کردیمو روز به روزم عشقمون به هم بیشتر میشه.امیداارم خوشتون اومده باشه نظراتتونو بگید دوستان اگر دوست داشتید بقیه داستانارم میزارم واستون نوشته نفس

Date: November 3, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *