اولین سکس در دهه ۶۰

0 views
0%

سلام .امیدوارم از خاطره سکسی من خوشتون بیاد .این خاطره مربوط به دهه 60 است .اون دوران مثل الان انقدر راحت نبود که بتونی با هر کس وناکسی سکس داشته باشی واگر شما را با کسی میدیدن فوری باید عقدش میکردی .بماند از آبروریزیهاش .بگذریم .صحبت از اینمقدمه چینی این بود که شمارابا اون حال وهوا آشنا کنم که اگه میخواستی با یک دختر حرف بزنی چقدر رنگ وروت میپرید چه بشه با هاش سکس هم داشته باشی.بریم سراصل داستانما تونموقع در یکی از شهرهای اطراف تهران زندگی میکردیم ومغازه داشتیم ومن کمک پدرم مغازه داری هم میکردم .پدرم کارمند بود ومن در نبودن اون توی مغازه بودم وقتی بعداظهر میومد با هم برمیگشتیم منزل.آهان یادم افتاد ما در ان محل یک باغ داشتیم که ته باغمون یک در هم داشت که پشت اون زمین خاکی بود.تا اینکه یک روز ظهر یک خانم افغانستانی اومد مغازه ما برای خرید.قیافه بدی نداشت سفید رنگ بود واز من هم چندسالی بزرگتر وشروع کرد به خرید کردن که بمن گفت میدونی چیه ؟گفتم نه چیه ؟گفت شوهر من تو افغانستان توی جنگ کشته شده ومن و2تا بچه را توی ایران تنها گذاشت ومن باید شکم بچه را سیر کنم..من هم گفتم خب الان هم ما درحال جنگ هستیم و خیلی ها چنین مشکلی دارن با ساخت واین حرفا.کم کم منظورش این بود که یکجوری به من داشت حالی میکرد که کمی بهش تخفیف بدم یا اینکه درقبال جنس مجانی به من حال بده ولی باورکنید من که تا الان حتی دستم به خانم غریبه نخورده بود یکهو دستمو گرفت وشروع کرد به لمس کردن .ومن هم که داشتم از ترس واینکه اگه کسی بیاد تو چه خاکی برسرم بریزم تپش قلب میگرفتم ولی یک لحظه دیدم صورتم داغ شد وعرق نشست روی پیشانی من وقتی دست منو گذاشت روی سینه هاش ومن که حسابی سیخ کرده بودم داشتم از بیضه در میمردم .شبها بعضی موقعها خواب میدیدم وتحریک میشدم که میرفتم غسل میکردم ولی واقعی نبود .ولی ایندفعه واقعی بود ومن داشتم برای اولین بار سینه های یک زنومیمالیدم .باور کنید هاج وواج مونده بودم چه خاکی برسرم بریزم ووقتی اون منو اینطوری دید دستم برد توی شلوارش وگذاشت روی کسش.که چنان جوی به ما داد که انگاری دارم کس اوشینو میمالم .بگذریم اوشین کجا واین کجا.حسابی مخم فیوز پرونده بود.خودشم دستشو برده بود تو شرتم وداشت با کیر نوجوانیم ور میرفت .به من گفت من ترا میشناسم ومیدونم که خونتون کجاست .اگه دوست داشتی من از در پشت باغ بیام بهت حال بدم ومن که به زور آب دهنمو قورت میدادم گفتم باشه امروز بعداظهر بیاتا ته باغ حال کنیم وبدون اینکه بمن پول جنسارو بده رفت وقتی بخودم اومدم دیدم 35 تومن نه 35000تومن کسری اوردم که رفت تو پاچه منه بدبخت.با خودم گفتم خاک تو سرت جنسارو که دادی اگه نیومد چی .چه خاکی توسرم بریزم .به پدرم چی بگم .توی این فکرها بودم در مغازه را بستم ورفتم خونه که اگه پدرم اومد یکجوری امروز پاپیچم نشه تا یکجوری کسری مغازه را جبران کنم .بعداظهر که شد دمدمای غروب رفتم ته باغمون که دیوارش گلی بود وگه گداری از یک سوراخی ته زمین خاکی را میدیدم .راجع به باغمون بگم که پر از درخت انگور وانجیر و شاه توت است که هنوز که هنوزه همانطوری نگهش داشتیم .که یکدفعه دیدم خانم افغانیه داره میاد.باور کنید داشتم طپش قلب میگرفتم .اب هنمو بزور قورت دادم .دستو پاهام گم کرده بودم .نمیدونستم چه خاکی توسرم بریزم .بیارمش تو نیارمش .اگه کسی میومد ته باغ ومنو بااین زنه میدید چه آبروریزی که نمیشد.با هر قدمی که بمن نزدیک میشد هم حس شهوت وهم حس ترس پایان وجودمو گرفته بود واینکه میخواستم برای اولین با یک کاری کرده باشم که جلوی هم سنام بتونم حرفی زده باشم.تااینکه رسید واومد تو باغ .ته باغ ما یک انباری کوچیک بود که ما پیاز وسیب زمینی را انبار کرده بودیم.که خودش دستمو گرفتو برد تو انباری ودر یک چشم بهم زدن شلواروشورتشو کشید پایین وبی مقدمه کیر منو کرد توکسش وگفت عقب وجلو کن ومن هم که کیرم برای اولین بار میرفت توی کس یک داغی عجیبی منو گرفته بود وبه 2 دقیقه نشد که حس لرزش عجیبی به من دست داد که تا زنه اینو فهمید خودشو از من دور کرد وآب من مثل فواره به درودیوار پاشید وباور کنید از ترس داشت خشکم میزد .زن افغانیه گفت خوب بود وکمی منو بوسیدو نوازشم کرد ودست آخر 400ریال گذاشت کف دستمو رفت ودیگه از اون به بعد ندیدمش .ولی فهمیدم که آدم باید قدر آدمهای بامعرفتو بدونه .خوش باشین وسلامت.اگه دوست داشتین نظر بدید تا داستانهای بعدی خودمو با توجه به بالا رفتن سنم براتون تعریف کنم.نوشته nojavani

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *