سلام به همه بدون مقدمه مي رم سر اصل مطلب،اسمم فريده 16 ساله زياد چت مي کنم، يادمه يه شب تو مهر ما طرفاي 3شب توي روم با چندنفر دردو دل مي کردم، يه آي دي جديد ديدم،فک نمي کردم دختر باشه،حدود ساعت 4بود که مي خواستم بخوابم به اون آي دي ناشناس گفتم مي تونم اسمتو بدونم داداش؟ گفت اولا برادر نيستم آبجي هستم دوما فرزانه 17 سالمه گفتم جدي مي گي؟ گفت آره مگه من باهات شوخي دارم گفتم چه جالب منم فريد 16سالمه،بعدش آد کردمش،تا يه مدت باهاش چت مي کردم ولي اصلا فکر ايني که بخوام باهاش دوست بشمم به فکرم نمي آمد،يه روز ديدم اون ساعت هميشگي آنلاين نشده،گفتم حتما براش مشکلي پيش آومده اما از اون روز به مدت 2ماه آنلاين نشد،منم ديگه داشتم فراموشش مي کردم که يه شب به طور اتفاقي آنلاين شد،بعدحال واحوال پرسي گفتم بي معرفت ديگه يادي ازمن نمي کني؟گفت نه فريد جان متاسفانه کامپيوترم جمع شده ديگه نمي تونم بيام الانم از خونه دوستم آومدم گفتم چه بد حالا چه کار کنيم؟گفت هيچي اين شماره تلفنه منه واسم زنگ بزن،بوس باي بعدم سريع آفلاين شد،گذشت و 2يا3روز بعد واسش زنگ زدم،يه مدت اس ام اس مي داديمو رابطمون درهمين حد بود،يه روز گفت فريد مي خوام ببينمت،منم شکه شدم چون تا اون موقع ازنزديک با يه دخترقرارنداشتم گفتم باشه کي وکجا،گفت فرداپدرمادرم مي رن مسافرت يکي از اقوام فوت شده توبياخونمون چون بيرون ازگشت ارشاد مي ترسم،منم که داشتم از خوشحالي مي مردم گفتم باشه،شبش رفتم حمومو به خودم رسيدم،صبح روزبعد به جاي مدرسه رفتم به آدرسي که داده بود براش زنگ زدم آمد درخونشون بعد باهم رفتيم داخل،بعدازپذيرايي ومقدمه چيني آمدکنارم نشست گفت از عکسات خيلي خوشگل تري گفتم توهم همين طور ناخود آگاه لبامو گذاشتم رو لباش اونم همکاري کرد،بعداز1دقيقه لب گرفتن تي شرتشو در آوردم وسينه هاشوکه اندازه يه پرتغال بودن خوردم،اونم حسابي تحريک شده بودوآه وناله مي کردم،گفتم واسم ساک مي زني گفت خوشم نمي ياد.گفتم عيب نداره شلوارشو در آوردم اونم به کسش رسيده بود چندشم مي شدبخورم 10دقيقه که ماليدم ارضاشد گفتم پس من چي؟گفت واست جق مي خانمم تا آبت بياد،همين کارو کرد منم آبم اومد.پايان.نوشته فریده
0 views
Date: November 25, 2018