سلام اسم من سارا الان 33 سالمه میخوام خاطره اولین سکسمو براتون تعریف کنماز خودم بگم که اصلان دختر زیبایی نیستم یه قیافه خیلی معمولی دارم قدم 165 وزنم حدود 55 هستش تو یه خانواده کاملان مذهبی به دنیا امدم و بچه اخر خانوادم و تا سن 33 سالگی هنوز ازدواج نکردم راستش با هر کسی دوست میشدم 1 هفته که با هم دوست بودیم تقاضای سکس میکرد منم که از بچگی تو گوشم خونده بودن که اینکارا عیبه بده زشته گناه داره به همه جواب نه میدادم و دوستیم تموم میشد بیشترین مدت دوستیم 1 ماه بود که فقط در حده لب بود و اونم دید که با من به جایی نمیرسه ولم کرداین داستان من همین جور ادامه داشت تا من به سن 33 رسیدم نه خواستگاری نه دوستی خیلی تنها شده بودم و یواش یواش داشتم از تنهایی میترسیدم برای همین رو اوردم به چت کردن یه روز وقتی تو شرکت بیکار بودم و چت میکردم یه نفر سلام کرد از ایدیش خوشم اومد با هم چت کردیم تا بیشنر اشنا شیم گفت 29 سالشه منم گفتم با کوچیکتر دوست نمیشم کلی حرف زد تا راضیم کرد با هم دوست شیم چند از دوستیمون گذشته بود و من همه زندگیمو براش تعریف کردم که تا حالا سکس نداشتم وغیره… اولش باور نمیکرد میگفت همه دخترا همینو میگن و بعد بهم گفت که متاهله و زنشو خیلی دوست داره ولی زنش نه براش خوب ساک میزنه و نه از کون بهش میده برا همین اونم با کسای دیگه دوست میشه برای این کار من اول فکر کردم دروغ میگه از قیافیه من خوشش نیوده و میخاد بپیچونه ولی وقتی عکس عروسیش رو برام فرستاد فهمیدم راست میگه ازش خواستم دیگه بهم زنگ نزنه ولی اون اصرار کرد که با هم فقط چت کنیم این قضیه گذشت تا یه روز چت با یه مرده دعوام شد و هرچی از دهنش در اود بهم گفت واقعان اعصابم خورد بود همون موقع محمد (همون اقای متاهل ) امد چت سلام کرد بهش گفتم اینجوری شده و خیلی داغونم اونم گفت که اگه میخوای میدون ولیعصر همدیگرو ببینیم نمیدونم چی شد که قبول کردم ساعت 5 بعده کارم رفتم دیدنش اونم سره موقع اومد با هم رفتیم کافی شاپ و حرف زدیم ÷سره خیلی شوخی بود و یه ذره اروم شدم تلفونش مدام زنگ میخورد بهش گفتم کار داره بره بهم گفت مدیر فروش یه شرکت برا همین اومده بیرون زیاد بهش زرنگ میزنن ازو خواست بریم دفترش اولش قبول نکردم یه ذره زبون بازی کرد که بیا نمیخورمت اصلان درد نداره دفترم گفت که مجتمع اداریه خلاصه قبول کردم و باهاش رفتم دفترش نشسیتم حرف زدن در مورده سکس مشکلات اون و من دستمو گرفت بود و با هم حرف میزدیم بهم گفت که لبام خیلی خوشگله و جلب توجه میکنه و ازو خواست که ببوسدشون و با کلی اصرار قبول کردم هیچ حسی بهش نداشتم و از این که اینکارو کردم از خودم بدم اومد هر چی باشه خانم داشت و من نمیخواستم اینکارو باهاش بکنم ولی خوب اون وارد بودو میدونست باید چیکار کنه که یه ذره تحریک شم خلاصه از دفترش اومدم بیرون رفتم خونه پایان راه فکر میکردم ازش خوشم اومه بود ولی خوب خانم داشت دیگه چند روزی با هم چت کردیم و دوباره خواست که منو ببینه منم که واقعان تنها بودم قبول کردم رفتم دفترش با هم حرف زدیم دوباره ازم لب گرفت و ازم خواست که باهاش برم خونش قبول نکردم اونم یه ذره حرف زد گفت مه اینجا محله کارشه و نمیشه راحت بود قول میدم اذیتت نکنم از این حرفا گفتم زنت کجاس کفت سره کاره و تا 8 نمیاد رفتیم خونش شربت اورد خوردیم حرف زدیم خیلی ناراحت بودم از اونجا بودنم ولی ازش خوشم اومده بود واقعان قشنگ حرف میزد کنارش حس خوبی داشتم اومد چادورمو ازم گرفت کنارم نشست گفت میشه مقنعتو بردارم مخالفت کردم گفت من میخوام بدونه حجاب ببینمت اینجوری که اصلان قشنگ نیستی با مقنعه بهم برخورد و در اوردم گفتم دیدی خوشگلم گفت بله دیدم امدم سرم کنم نذاشت گفت اینجوری خوشگلتری اروم امد جلو موهامو باز کرد زدشون کنار و گردونه لاله گوشمو شروع به بوسیدن کرد ازش فاصله گرفتم گفتم قول دادی اذیتم نکنی اومدیم حرف بزنیم فقط بهم نزدیک شد دستشو گذاشت رو پیشونیم گفت خیلی داغی فکر کنم داره اثر میکنه گفتم چی اثر میکنه گفت محرکه جنسی ریختم تو شربتت بلند شدم که برم دستمو گرفت دوباره اومد گردنمو گوشمو بوسید حس کردم داغ شدم امدم که برم گفت بری تو خیابون حالت بد میشه بشین شربتش خیلی قویه خودمم حس کردم دارم داغ میشم نشستم با عصبانیت بهش گفتم من به تو اعتماد کردم چرا اینکارو کردی بغلم کرد بدونه حرف شروع کرد به بوسیدن منم حس کردم دارم داغ میشم لبامو میخورد منم نا خداگاه همراهیش میکردم یهو بغلم کردو بردم تو اتاق خوابندم رو تخت شروع کرد دکمه های مانتمو باز کردن درش اوردو پرت کرد یه گوشه تاپمو زد بالا از رو نافم شروع به بوسیدن کرد اومد بالا از رو ستین سینمه هامو میمالید سوتیانمو زد بالا شروع کرد به خوردن سینه هام نمیدم چرا هیچ مقاومتی نمیکردم خیلی داغ شده بودم اومد پایین دکمه شلوارمو باز کرد تو یه چشم بهم زدن شورتو شلوارمو در اورد ماتم برده بود دستمو گذاشتم جلوی کسم گفتم محمد تا همین جا بسه بزار برم دستمو از روی کسم برداشت گفت مگه نمیگی تا حالا سکس نکردی میخام بهبت حال بدم پاهامو باز کردو سرو برد لای پاهام و شروع کرد به لیسیدن کسم خیلی وارد بود انگار میدونست دقیقان باید کجا رو بخوره وای خدا دیگه واقعان رو زمین نبودم فقط صدای اه و ناله من تو اتاق بود بعد از چند دقیقه حس کردم دارو ارضا میشم بدنم داشت میلرزید که یهو با یه حس کاملان خوب کمرو از رو تخت بلند کردم سر محمد از وسط پاهام اومد بیرون افتادم رو تخت کاملان حس بی وزنی میکردم اومد کنارم خوابید گفت حال داد خانمی سرمو به علامت مثبت تکون دادم که گفت حالا نوبته منه بلندم کرد نشوند لبه تخت و شروع کرد شلوارشو شورتشو دراوردن کیرشو که دیدم دستم نا خداگاه رفت سمتش یه ذره باهاش بازی کردم دیدم گاملان خیس شد کغت محمد بدم میاد پاکش کن تمیزش کرد سریع بهم گفت بخورش گفتم بلد نیستم تا حالا نخوردم گفت دهنتو باز کن تا باز کردم کیرشو کرد تو دهنم که یهمقدار ابشم ریخت تو دهنم سرمو کشیدم عقب و اب دهنمو ریختم رو زمین گفتم حالم بهم میخوره گفت با اب دهنت قاطیش کن چیزی نمیفهمی دندوناتم نزار گیر کنه دوباره گذاشت تو دهنم و اروم عقبو جلو میکرد کم کم داشت خوشم میومدو صدای محمدم تو اتاق پیچده بود که معلوم بود داره لذت میبره چند دقیقه که گذشت یهو کشید بیرون ار دهنمو دیدم تو دستش پره ابه خودشده دستشو با شورتش پاک کرد اومد کنارم دراز کشید از هم لب میگرفتیم واقعان کنارش داشتم لذت میبردم که بهش گفتم خوب توام ارضا شدی بریم دیگه نگاهم کرد گفت کجا هنوز اصل کاری مونده گفتم مثله اینکه حواست نیست من دخترم گفت به اون کاری ندارم عزیزم میخوام این کونه خوشگلو بکنم تا اومدو حرفی بزنم بلند شد برم گردوند گغتم به خدا من تا حالا ندادم دردم میاد گفت تو که ندادی از کجا میدونی درد داره گفتم دوستام بهم گفتن به جون مادرم تا حالا ندادم گفت نگران نباش نمیزارم دردت بیاد کاری میکنم لذت ببری دست کرد از زیره تخت یه کرم در اورد لایه کونمو باز کردو ریخت وسطش شروع کرد به مالیدنو انگشتشو کرد تو سوراخه کونم عقب جلو میکرد بعد یه انگشته دیگشم کرد گفت حالا خوب باز شد برام جالب بود چون زیاد حس درد نداشتم فقط حس میکردم سوراخم پف کرده بهش گفتم چی بهم زدی گفت کرم زایلوژن هم یه ذره بی حس میکنه هم روان بهم گفت اماده ای به سر بهش گفتم اره منتظره یه درد شدید بودم متکاشو کرده بودم دهنم که حس کردم یه چیزی رفت تو سوراخمو سنگینه محمدو روم حس کردم با اینکه میگفت بی حسی زده ولی واقعان درد تا کمرم پیچد بهش گفتم بلند شو بخدا نمیتونم تحمل کنم خیلی درده داره اما گفت صبر کن عادی میشه شروع کرد به تلمبه زدن چند دقیقه که گذشت یه درد همراه با لذتو حس میکردم واقعان داشتم حال میکردم محمدم دائم قربون صدقه کنم میرفت تلمبه میزد بلندم کرد گفتم تموم شد خندید گفت تازه اولشه منم که خوشم امده بود واقعان دوست نداشتم الان تموم شه بهم به کمر بخواب میخوام وقتی میکنمت قیافتو ببینم به کمر خوابیدم پاهامو داد بالا کیرشو دوباره کرد تو اخ که چه لذتی میبردم همونجوری که تلمبه میزد کسم رو هو میمالید دیگه تو اوج لذت بودم محمدم هی حرکاتشو تندتر میکرد حس کردم دارم ارضا میشم بدنم دوباره شروع به لرزیدن کرد محمد که فهمید دارم میام محکم سره شونه هامو گرفتو حرکاتشو تندتر کرد که من تو همین حال ارضا شدمو محمدم با من ارضا شدو همه ابشو تو کونم خالی کرد به خودم که اومدم دیدم سرش رو سینه هامو داره نفس نفس میزنه لبامو بوسید ازم تشکر کرد رفت برام دستمال اورد خودمو تمیز کنم رفت بیرون رفتم تو حال دیدم داره سیگار میکشه با عصبانیت بهش گفتم خیلی کاره بدی کردی بهم داروی محرک دادی واقعان نامردی خندید گفت شما لذت نبردی خانومی نگاهش کردم گفتم چرا ولی تو نباید اینکارو میکردی دوباره خندید گفت به خدا اون یه شربته معمولی بود هیچیم توش نبود فقط تو خودتم سکس میخواستی ولی داشتی جلوی خودتو میگرفتی منم الکی گفتم که یه ذره شل کنی خودتو خندم گرفتو گفتم بازم نامردی کلا سرم گذاشتی گفت حالا خدایی بد بود چیزی بهش نگفتم رفتیم با هم منو رسوند خونه تو راه ازم قول گرفت که بازم سکس داشته باشیم منم مثلان به اکراه قبول کردم و گفتم تا وقتی که یه bf پیدا کنم باها ت هستم چون تو نمیتونی تمامه نیازهایه منو براورده کنی بعد از اون چند باره دیگه باهم سکس داشتیم تا من با پسری که فروشنده شرکتی که کار میکنمه دوست شدم الان 3 ماه که با همیم و واقعان مرده خوش سکسیه واقعا باید از محمد تشکر کنم که منو با لذت سکس اشنا کرد.ببخشید کمی طولانی شد دفعه اولم بود که مینوشتمنوشته سارا
0 views
Date: November 25, 2018