اولین سکس سیاوش

0 views
0%

نمی خوام بگم واقعه ای یا تخیلی اینش با خودتون . ولی کمی طولانی هست .چون یکی خاطرات دوران تحصیلم . وکمتر سکسی پس به درد جق نمیخوره.خیالتون راحت .فقط کمی صحنه سکس دارهسال 77 وارد دانشگاه شیراز شدم .رشته مهندسی که اگه بگم چه رشته ای چون بچه های دانشگاه شیراز همه تو این سایت هستند منو میشناسن.بگذریماز سال دوم راهنمایی من پول تو جیبی نگرفتم اون سال تابستون رفتم پیش یکی از آشناها که نقاش ساختمان بود. روزی 100 تومان به من مزد میداد یادش بخیر.بعد از اون همه تابستونا کار می کردم .توی مکانیکی ، گل فروشی و در اخر هم تعمیرات لوازم برقیکه بعد از دوسال که کار یاد گرفتم با یکی از دوستام یه مغازه اجاره کردیم و مانیتور و ضیط دست دوم ماشین از دوبی میخریدیم و تعمییر میکردیم و میفروختیم.تا سال 77 وارد دانشگاه شیراز شدم.سال اول تو خوابگاه مفتح بودم(بالای کوهه)از سال دوم چون شروع بکار کرده بودم خونه گرفتم نزدیک دانشگاه(همون کار تعمییر کامپیوتر)(اوسالها چون هنوز خیلیا بلد نبودن کار خوبی بود)،البته خونه که نبود یه زیر پله یا سوئیت سرمریمری بود که طرف 4 میلیون رهن و 20هزار تومان اجاره از من میگرفت.البته جای خوب شیراز بود(خیابان ساحلی)من اهل دختر بازی نبودم ولی ادم خوش برخوردی هستم و جوری رفتار می کنم که همه بهم اطمینان کنند. از بین پسر ها با ارش خیلی رابطم خوب بود و همیشه مامانش به من لطف داشت و غذا برای من میفرستاد .سال دوم با یه دختر شیرازی بنام شیوا (مستعار)اشنا شدیم (منو ارش) البته همین الان هم با هم رابطه داریم. خیلی باحال بود از روز اول اعلام کرد دوستی بدون سکس .فقط با هم بودیم کوه می رفتیم تو پارتی می رفتیم بزرگترین خلافمون مشروب خوری خونه من بود. ولی بدون سکس.البته حرفای سکسی و بی تربیتی میزد یه دختر باحال کمی بیتربیت که چندان هم خوشگل نبود.تا این گذشت یه روز منو ارش تو پاتوق خودمون یعنی حافظیه نشسته بودیم که شیوا با یه دختر دیگه امد و نشست ، ما رو ندیدند ما هم خودمونو نشون ندادیم .کتاب و دفتر باز کردند معلوم بود شیواداره بهش درس میده .ما هم مزاحم نشدیم .تا شیوا خسته شد و بلند شد اب بخوره که ما رو دید.بعد از کلی بلند بلند دادو بیداد کردنو احوال پرسی گفت که این دختره اسمش مریم هستو دوست یکی از دوستاش که قراره بهش ریاضی درس بده ولی کار داره .و این دختر هم فردا امتحان داره .با التماس ما رو خر کرد که بهش درس بدیم . ما هم قبول کردیم ولی قرار شده پول تدریسو همهش به ما بده.شیوا رفت و منو ارش داشتیم به مریم درس میدادیم که مادر ارش هم زنگ زد و اونم رفت . منم داشتم یواش یواش میگفتم که بریم دختر گفت تو رو خدا ادامه بدیم فردا امتحان دارم و می افتم و… از این شرو ورها که من گفتم انیجا دیگه درست نیست بریم یه جای دیگه از بد روزگار خانم هم خوابگاهی بود و جای نداشت .زنگ زد به شیوا اونم مهمونی بود .شیوا بهش گفت که من خونه دارم و گوشی رو داد به من. شیوا گفت برین خونه خودت . من مخالفت کردم .ولی خود مریم هم هم راضی بود .به جان خودم با اکراه رفتیم خونه من . تا نزدیک 3 صبح بهش درس دادم بعد خودم تو پذیرایی(البته پذایرایی نمیشه اسمشو گذاشت)و مریم تو اتاق خوابید و خودم کلیدو بهش دادمو گفتم در و قفل کن .از این کارم خیلی حال کرده بود.صبح هم که بیدار شدم رفته بود سر جلسه.بعد از ظهر شیوا زنگ که میخوان نمو ببینند.طبق معمول گفتم پاتوق همیشگی (حافظیه)انجا ارش طبق معمول توی چای خونه داشت سیگار میکشید که هر دوتا با هم مثل جن رو سرمون خراب شدند از این جهت که ارش دوست نداشت کسی بجز شیوا بفهمه سیگار میکشه.بعد از سلام و احوال پرسی و کلی تشکر مریم گفت امتحانش خوب شده و پول هم گذاشته بود توی پاکت و داد دستم منم مثل بچه پرو ها بدون تعارف گفتم دست شما درد نکنه و گرفتم.تا گذشت و کم کم مریم هم امد توی گروه ما یعنی منو ارش و شیوا .دقیقا روز بعد از عید فطر و 5شنبه بود(ما ماه رمضون مشروب نمیخوردیم)یه قرار گذاشته بودیم برای مشروب خوری.ارش از صبح امد پیش من و کلی گفتیمو خندیدیم.طرفای ساعت 3 بعد از ظهر بود که او دوتا امدن و مجلسه رسما اغاز شد.کلی خوردیم و رقصیدیم تا شب . اول طبق معمول ارش از طرف مامانش اضهار شد و رفت بعد هم شیوا رفت . ساعت طرافای 11 بود که گفتم دختر تو نمی خوای بری مگه خوابگاه نداری چقدر جیم میزنی اخرش کار دسته خودت میدی.مریم هم گفت دیگه برم هم راهم نمیدن اگه بذاری بمونم.من پسر کم جنبه ای نیستم یعنی به دخترا به چشم اول ادم نگاه میکنم .ولی اونشب یه جوریم شده بود.خلاصه خانم تلپ شد اونجا و من رفتم دو تا بالش اوردم و جلو تلوزیون خوابیدیم .من یه چند دقیه چشام سنگین شده بود و چیزی نفهمیدم که یه لحظه یه دست رو سینم حس کردم .با چش بسته گفتم بذار بخوابم کرم نریز دختر.دستش رو بر نداشت منم بلند شدم رفتم روی تختم بخوابم.که همرام امد .منم گفتم منو نمی تونی از راه بدر کنی برو تلاش زیادی نکن . تا این سن کسی نتونسته .(البته کسی نبود تو زندگیم D)گفت شرط میبندیگفتم من خوابم می اید برو بخوابامد کنارم رو تخت و ارم دست می کشید رو سینم بعد دستش رو برد از زیر تیشرت سینه هامو می مالید.یواش یواش داشت خوابم می برد که دستش رو برد طرف شلوارکم .دستشو زدم کناردوباره سینه ها مو می مالید و انگشت کرد دوبار دستش رفت پایین باز زدم کناریادم نیست 3بار یا 4 بار مقاومت کردم بار اخر گفتم ببینم تا کجا پیش میره که با دستش سیا کوچولو رو گرفتمنم که شهوتی بودم و خیلی وقت بود که ابم نیومده بود . با گرما ی دستش بعداز یه یا دو دقیقه ابم امد برای اینکه ضایع نشم بلند شدم دویدم تو دستشویی و ابم رختم تو رو شویی.خیلی حس بدی داشتم همین که این دختر منو خر کرده بود همینکه ابم زود امده بود.نمیدونم چرا ابم زود امد .خودمو مرتب کردم رفتم بیرون که دیدم خانم رو تخت خوابیده ملحفه روش هست صورتشو برگردونده .نگاه کردم دیدم گوشه اتاق شلوارش افتاده فهمیده لخته .شهوت باز پایان وجودم رو گرفته بود.خودم رو زدم به بیخیالی که یعنی ندیدم لختی و گفتم جای من خوابیدی و رفتم کنارش خوابیدم.روش نمیشد برگرده .کلی ناز کشیده که برگشتگفت ازم ناراحتیگفتم نه باید باشم-مریم- اخه …….من- طبیعی هست بی خیالمریم -یه چیزی بگممن- بگومریم- دووووسسسستتتتت دارمممممممن – تو حال خودم نبودم ولی گفتم این حرف حال زوده بزنی اخه ما خیلی همو نیشناسیم(خودم مونده بودم چرا اینقدر منطقی شده بودم)مریم سکوت کردمن رفتم کنارشپاهام خورد به پاهای سردش و گرفتمش تو بغلمکلی بوسش کرده و لب از گرفتم بعد هم دستمو برده با ترس سمت سینه هاش قلبم داشت میترکید از ترس(اخه این چه مملکتی که داریم یه پسر 20 سال میترسه به یه دختر نزدیک بشه)سینه هاشو می مالیدمو بوس میکردم.یواش یواش امدم روش و خوابیدم روشکه گفت نمیخوای لخت بشیمنم بلند شدم همه لباسم بجز شرتم رو در اوردم و خوابیدم روشبعد از یه ده دقیقه عشق بازی دست کرد و شرتم کشید پایین تا رو زانوم و ماال خودشم هممن هم خوابیدم روش و گذاشتم لای پاش(اخه این مملکته داریم تو این حال من میترسیدم بره توش و پردش پاره بشه)بهش گفتم نره توگفت نترس سعی کن خوب باشیمن هم شروع به تکون دادن خودم کردم(همین حالا خودم خندم گرفته اصلا بلد نبودم یعنی بوق بوق D)کسش خیس خیس بودخیلی حال میکردماولین باری بود که سیا کوچولو کس لمس می کردخیلی باحال بود یه دفعه من نگه داشتم که مریم دادش در امد تو رو خدا ادامه بدهبعد از یه دقیقه من ارضا شدم وانم شروع به لرزیدن کرد که حدس زدم اونم تموم شده.همون چور کنارش خوابیدم تا صبح.روز جمعه بود خدا رو شکر که کلاس نداشتیمانگار دعوا کرده باشم پایان بدنم درد می کردبلند شدم اهسته رفتم دوش گرفتم و نون خریدم و اش (شیرازی ها میدونن من چی میگم اخه شیرازی ها صبح ها اش می خورن.من هم اولش دوست نداشتم ولی بعدش خوشم امد)وقتی برگشتم لباس پوشیده بود ولی تو اتاق خوابیده بود طفلکی خجالت میکشید. رفتم کنارش سلام کرد و بوسش کردم و کنارش باز خوابیدم می گفت ازم خجالت میکشه . منم کلی قربون صدقش رفتم و یواش یواش با مسخره بازی جو رو عوض کردم بلند شدیم با هم صبحونه خردیم.از اون روز به بعد ما 2تا با هم بودیم و من عاشق مریم شدم . هر جا می رفتیم با هم بودیم. البته بعدش فهمیدم شیوا میدونست اون شب مریم برای من برنامه داره. وکلی بهم خندید.منو مریم با هم بودیم تا اخر درسمون و وقتی من از شیراز برگشتم خونه با مادرم صحبت کردم که بریم خواستگاری.البته یادم رفت بگم مریم مسلمون نبود،اهل سنت بودند(مسیحی)که با پایان اصرار منو مریم پدرش اجازه نداد. و اونو فرستاد انگلیس.هنوز بعد از 10 یازده سال من و مریم ازدواج نکردیم و هنوز با ایمیل و تلفن با هم در ارتباطیماینو بگم من هنوز عاشقشماگه خوشتون امد پیام بدیم تا این دفعه بیشتر از سکس هامون بنویسمنوشته سیاوش

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *