اولین سکس عالم هستی من

0 views
0%

سلام به دوستان عزیز در سایت.من پدرام هستم.داستانی که میخوام بگم از دخترعمه ی منه که خیلی دوستش دارم.از نجابت این دختر هر چه بگم کم گفتم.اما من نامرد باعث این کار شدم.ممکنه که باور نکنید اما همه ی این داستان واقعیه.اون متولد فروردین71 و من مهر 71.از من بزرگتره.من کلا خیلی عشق کامپیوترم.براش نرم افزار میبردم و ویندوز نصب میکردم.تا شد و نرم افزار یاهو برا گوشیش ریختم.چند وقت به طور مداوم شب ها با هم چت میکردیم.من خیلی اذیتش میکردم اما بحث رو به طور محسوس می پیچوند.اگه تعریف نباشه من خیلی تو جمع شوخی می کنم.(طبیعتا هر کسی دوست داره خودنمایی کنه.)یه روز ویندوزش پرید.عمه ام گفت بیا درست کن.من از خدا خواسته رفتم.دیدم خاله ام شب مهمونی داره و رفت خرید.پسر عمهی 9 ساله ام رو گذاشت خونه.میخ شده بود و تا آخر قضیه میخواست بشینه.هر چی می پیچوندم نمیشد.بالاخره دختر خاله ام اومد تا یه چایی بیاره.سلام و احوال پرسی و نشست و … چه حبرا چه میکنی؟گفت حوصلم سر رفته اشکان اذیتم می کنه.(پسر خاله ی میخ من)گفتم کاری نداره.لپتاپم رو دادم بهش وگفتم برو طبقه پایین و es بازی کن.اون هم که لپ تاپ میخواست گرفت و رفت.اما قبلش تو ستینگ بازی رفتم و زمان بازی رو یک ساعت گذاشتم.من اینو گفتم که خوش شانسیم رو کرده.رو مخش راه رفتم.در مورد پسر و دختر و دوست پسر و … گفتم و بالاخره بحث باز شد.گفت از پسر جماعت بدم میاد.منم خنده ای کردم و گفتم دست شما درد نکنه.گفت تو که خوبی.بعضی ها متلک میندازن.گفتم مثلا چی میگنگفتحاشیه نرو.منم گفتمخوب هر کسی دختری به این زیبایی ببینه دیوانه میشه.من خودم دیوونه ی تو هستم.گفتشوخی نکن.منم نزدیک شدم و گفتم خانومی،من امشب ثابت میکنم.یه بوس روی لپش کردم و دیدم یه نفسی کشید.فهمیدم که دوست داره شیطونی کنه اما نمیدوونه چه بلایی سرش میاد.گفتم یه سکس تو رو جلا میده.گفت هر جا دردم گرفت بس کن.منم گفتم هر چی تو بخوای.لباسش رو در آورد و منم در آوردم.نمیدونم با این سرمایه ی پدری چرا یه تخت تو اتاقش نداشت.اینقدر رو زمین زانو زدم که شب از زانو درد خوابم نمیبرد.من میخواستم که کاری کنم همون اول از درد پشیمون نشه.پس بر خلاف میلم دولاش کردم و یه زبونی زدم.دیدم که یه نفس عمیقی کشید و گفت ادامه بده.منم شروع کردم و چشام رو بستم نگاه به هیچی نکردم و لیسیدم.اونقدر لیسیدم که از هوس شل شده بود.گفتم نوبت توئه.اومد و دهن گرفت از شق درد داشتم میمردم.دوستانی که اولین سکسشونو کردن میدونن چی میگم که دست به کس دختر زدن،برا اولین بار چه حال و هوایی داره.ساک زد برام.خداییش زبون زدن (ساک زدن) خیلی فاز میده.بهش گفتم اینجاش چون بسته هستی درد زیاد ی داره ولی بعدش فاز زیادی داره.فقط اینو نمیدونستم که پرده پاره بشه خون میاد.اون شب من لبه ی کیرمو زدم تو و یه دفعه زدم تو.یه داغی خاصی رو حس کردم.و دیدم یهو زد تو سرش و گفت ملافه ی مـــــــــــــــــــــــادرم.دیدم که خون داره میاد.حول شده بودم زبونم بند اومده بود.یه قطره دو قطره که نبود.چشمام سیاه شد.جلو کسش رو گرفت رفت تو دستشویی و تمیز کاری کرد و برگشت.دیدم یه بسته دستمال اورده تا جلو خون دوباره رو بگیره.من بغلش کردم و رو همون ملافه شروع کردم بوسیدن.بعد سینه های صورتی و نازک پرپری شو گرفتم تو دستم و مالیدم.دیگه خودشم راضی به ادامه ی کار شده بود.من دراز کشیدم و اون روی من دراز کشید به سختی تو کسش انداختم.دیدم داره صداش در میاد.با یه دست کیرمو کنترل میکردم و با یه دست دهنشو نگه میداشتم.اینقدر تلمبه زدم تا دیدم داره آبم میاد .در آوردم و رفتم پی کونش.دیدم که نمیزاره.چون شنیده بود که یکی از دوستاش از کون داد و سه روز راه نمیرفت.پس رفتم پی لاس زدن.دیدم بهش حال نمیده رفت اسپری دندون درد آوردو زدم و شروع به تلبمبه کردم.کسش داغ داغ شده بود.15 دقیقه تا پایان بازی وقت داشتم.حالا هی من چک دوش میزنم سگی میزنم.اون ارضا داره میشه اما مال من بی حسه.دیگه شروع کردم پشت سر هم زدم.دستام رو سینه های گرم و نازکش و کیرم تو کسش در حال تلمبه که اون نفس گرفت تا جیق در بده من جلو دهنشو گرفتم و اون جیق کشید و ارضا شد.منم تا موقعی که تنور گرم بود کیرو دادم تو.اتاق کثیف کاری شده بود.اینقدر زدم تا آبم اومد.اما 5-6 تا دستمال گرفتم و ریختم روش و همین در پی جمع کردن بودیم صدای آیفون اومد.همه چیز رو جمع کردیم.ملافه رو نمیدونستیم چه کنیم.از پنجره انداختم پایین و ویندوز نصب نکرده زدیم بیرون به هوای این که یه سی دی خام بگیرم. یه ملافه رو هم ریدیم توش رفتیم.اما یه خاطره ای بسیار زیبا برای ما بود.فقط دوستان به نظر شما من آرزوی ازدواج با دختر خاله ام رو دارم.به نظر شما میتونه در آینده با من زندگی کنه ؟نوشته Bad boy

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *