سلام دوستان داستانی که دارم می گم واقعی هست خواهشااگر بد بود فحش ندیدچون فحش ها رو برمی گردونم به خودتون.من مهدی هستم والان 25سالمه این داستان مال زمستان 3سال پیش بود که من با یه یه زنی که تازه از شوهرش طلاق گرفته بود اشنا شدم این خانم که اسمش فهیمه بودو اون موقع 19سالش بود مستاجر ماشد به همراه 2تاخواهرای دیگه اش که البته با اونها هم سکس داشتم که اگه ازاین داستان خوشتون اومد داستان اون دو تا خواهر به نام اعظم و عفت را می نویسم .یه روز که من هیچ کی تو خونمون نبود داشتم با کی از دوستام که اسمش فرشاد بود تو حیاط خونه قلیون می کشیدیم که دیدم فهیمه اومد کنار ما وگفت که من مزاحم تلفنی دارم میشه باهاش صحبت کنی که دیگه مزاحمم نشه منم چون ازش خوشم می اومدگفتم باشه . اونم خیلی راحت اومد کنار ما نشست وبا ما قلیون کشید.کم کم من جلب توجهش شدم آخه اون یه هیکل سکسی داشت یه قد 175با وزن 65کیلو ویه کون بزرگ سکسی داشت.درهمون موقع بود که یه چشمک به من زد بدون اینکه فرشاد ببینه .من هم تا دیدم سریع فرشاد رو فرستادم دنبال نخود سیاه که بره واسمون ابمیوه بگیره .فرشاد که رفت فهیمه اشاره کرد که اتاق ما خالیه بیا قلیون رو ببریم تو اتاق مابکشیم اخه خواهرام رفتند سر کار وتا3بعد ازظهر خونه نمی یان اون موقع ساعت 12بود.ما هم از خدا خواسته همه چیز رو جمع کردیم ورفتیم تو اتاق اونا.اولش من یکم می ترسیدم کاری بکنم.چون دخترهای کرمانی با همه تو خونه خیلی راحت هستند. من داشتم قلیون رو چاق می کردم که یه دفعه فهیمه با داستای لطیفش داستامو گرفت تو دستش .من یه لحظه شوکه شدم.یه طرف کیرم داشت شلوارمو جر می داد و یه طرف می ترسیدم که دیدم فهیمه نی قلیون رو از من گرفت و یه پک زد با همون دودش سریع چسبوند روی لبام منم که موقعیت رو عالی دیدم یه لب جانانه ازش گرفتم. دیدم چشماش بد جوری شهوتی شده وبا حالت شهوتی به من گفت که من خیلی دوستت دارم و منتظر موقعیت بودم تا باهات دوست بشم و سکس داشته باشم در همین حال منم گفتم می شه لباسات رو دربیاری که دیدم مقاومتی نکرد اون موقع فهمیدم همه اینها نقشه بوده(مزاحم تلفنی)تابا من سکس داشته باشه . منم یه 5دقیقه ای که ازش لب گرفتم لباسش رو در اوردم رفتم سراغ سینه هاش یه سوتین صورتی بسته بود سوتین و دادم بالا دو تا سینه سفید و کوچولویی داشت داشتم سینه هاش رو یکی یکی به ترتیب می خوردم که دیدم صدای اهش در اومد شلوارشو کشیدم پایین یه شورت سفید تور پوشیده بود شورتشو هم در اوردم رفتم سراغ کوسش .کوس سفید ونازی داشت تا انگشتم روبردم طرف کوسش گفت اینجا نه گفتم چرا آخه گفت که من هنوز دخترم.یه دونه انگشتم رو خیس کردم وگذاشتم روی سوراخ کونشهمچنان داشتم سینه هاش رو می خوردم و اونم شلوار منو کشید پایین و با کیرم که حدود 30سانت شده بود داشت بازی می کرد که شورتمو کشید پایین و کیرمو کرد تو دهنش وتند تند داشت کیرمو می خورد مثل ادمهایی که هیچ وقت تا حالاکیر ندیده باشندتو دهن کوچیکش جا دادگفتم یواش پدر .منم با کرمی که کنار ایینه گذاشته بود برداشتم و دور کیرم و دور سوراخ کونش و تو سوراخش قشنگ چرب کردمو گفتم به صورت چهار دست و پا شو و سر کیرم رو یواش گذاشت تو سوراخ کونش سرش که رفت تو کم کم تمامش رو یه دفعه کردم تو که یه جیغ بلندی زد که منم با دستام دست گذاشتم رو دهنش گفتم الان همه می فهمند .گفت مهدی خیلی درد داره گفتم یه کم تحمل کن بی حس می شه آخه خیلی کونش تنگ بود.چند تا تلمبه زدم دیدم که داره خوشش می یاد شدت تلمبه زدن رو تندتر کردم که دیدم ارضا شد منم با چند تا دیگه تلمبه زدن دیدم دارم ارضا می شم گفتم ابم داره میاد کجا بریزم گفت بریز همون جا منم با شدت پایان همه ابم رو خالی کردم تو کونش و تا 10دقیقه روش خوابیدم بعد از اون بلند شدیم دوتایی رفتیم حموم ودوباره ازش لب گرفتم و این دفعه گفتم که باید ساک بزنی تا ابم بیاداولش قبول نکرد وبعدش با کلی خواهش وتمنا راضی شد با شدت پایان کیرم رو خورد دیدم که داغ شدم موهاشو از پشت سر گرفتم که یه موقع کیرمو بیرون نیاره همین که ابم اومد پایان ابم رو به خوردش دادم .وبعدش یه دوش گرفتیمو اومدیم بیرون .ازمن تشکر کرد و رفت .از اون روز به بعد ما هر وقت خونه ما خالی می شد یا خونه اونا باهم سکس داشتیم تا اینکه اونا برا همیشه رفتند شهرشون کرمان.نوشته مهدی[email protected]
0 views
Date: November 25, 2018