اولین سکس من با نفسم سولماز

0 views
0%

سلام من هومن هستم وکیلم.میخوام خاطره اولین سکسمو با دوست دخترم واستون تعریف کنم.تقریبا چهار ساله با سولمازم و اونقدر دوسش دارم که جز اون چشمم دختر دیگه ای رو نمی بینه.ولی خاطره اولین سکسم باهاش که پرده شو هم زدم همیشه برام عشق آفرینه. برمیگردم به چهار سال پیش. اون روزی که کاملا اتفاقی صحنه سکسم باهاش جور شد. طبق معمول هر روز از دادگاه اومدم بیرون و زنگ زدم به سولماز.گوشی رو باز کرد ولی جواب نداد خوب گوش کردم دیدم صدای استادش میاد فهمیدم کلاسه.بلافاصله یه فکر قشنگ به ذهنم رسید سورپرازش میکنمفورا رفتم یه دسته گل خوشگل براش گرفتم و رفتم یکم اونورتر پارک کردم و منتظرش شدم. به ساعت نگاه کردم دیگه وقت تعطیلی کلاسشون بود ده دقیقه بعد دیدم با دوستاش از در دانشگاه اومدن بیرون.هنوز منو ندیده بود یواشکی از پشت سر خودمو بهش رسوندم و از پشت دسته گل رو گرفتم جلو صورتش و گفتم نفس من خسته نباشه….اولش ترسید و جا خورد وقتی دید منم خنده رو لباش نقش بست (میمیرم واسه اون خنده هاش)- هومن…. ترسیدم-عزیزم خواستم سورپرایزت کنم ماشینو اونجا پارک کردم بریم؟جاتون خالی دوستاش با چه حسادتی داشتن سولمازو منو دسته گلو نگاه میکردن خلاصه رفتیم سوار شدیم و بردمش یه رستوران شیک واسه نهار.بعد نهار بهش گفتم سولی بریم خونه من یکم باهم باشیم؟ لبخند قشنگی زدو گفت باشه.من خودم خونه دارم شمال تهران و مجردی زندگی میکنم.رفتیم خونه. 2تا لیوان مشروب آوردم و بسلامتی هم خوردیم. کامل نگاش میکردم چه اندامی داشت….آروم بغلش کردم و یه لب ازش گرفتم..ای خدا من چقدر ای دخترو دوسش دارم….آروم آروم لباسشو از تنش در آوردم اصلا مقاومت نکرد چون هم دوستم داشت هم مطمئن بود عاشقشم. دستمو از زیر سوتینش رسوندم به سینه هاش و مالیدم بعد سوتینشو در آوردم و شروع کردم به خوردنشون.بهش گفتم بریم اتاق خواب؟ گفت باشه. بلند شدیم و دستشو گرفتم رفتیم اتاق خوابم.نشوندمش رو تخت و خودم لباسهامو در آوردم داشت نگام میکرد کیرم حسابی شق شده بود شورتمو هم در آوردم با دیدن کیرم ذوق کرد…. وای هومن…. چه بزرگه گفتم مال توست نفس هومن…بعد کامل لختش کردم شورتشو در آوردم وای چه کوسی داره….دیگه نتونستم خودمو نگه دارم پاهاشو باز کردم باانگشتام لای کوسشو باز کردم و زبونمو دادم توش. یه آه بلندی کشید شروع کردم به لسیسدن کس و چوچولش…زبونمو میکردم تو کوسش و توش میچرخوندم سولماز دیگه تو خودش نبود…وای خدا کیرم داشت منفجر میشد نگاش کردم اصلا تو خودش نبود گرمی مستی و شهوت هردومونو از خود بیخود کرده بود چند تا لب ازش گرفتم و پرسیدم سولی پرده داری؟ گفت آره.-سولی دارم میمیرم کوستو نکنم میمیرم- هومن…. قول بده باهام میمونی؟- معلومه که قول میدم. تا آخرش باهاتمدیگه امون ندادم.انگشتمو کردم تو کوسش و یکم باهاش بازی کردم تا یکم باز شه.یه تف انداختم رو کیرمو حسابی خیسش کردم پاهاشو دادم بالاو آروم کیرمو گذاشتم دهانه کوسش و آروم یکم هلش دادم توش. عین برق گرفته ها رفت هوا..- سولی جان عشقم نترس…الان میزنم تموم میشهدوباره پاهاشو دادم بالا و این دفعه با پایان توانم کیرمو کردم تو کوسش. فشارش دادم تا تهش رفت توش… سولماز یه جیغ بلندی کشید که فکر کردم الان همسایه ها خبر دار میشن.دراز کشیدم روش و لباشو کرفتم دهنم و شروع کردم به تلمبه زدن…. حیوونکی گریه زاری میکرد بادستام اشکاشو پاک میکردم ولی کیرمو بیرون نمیکشیدم و همچنان تلمبه میزدم.. یه دفعه دیدم لرزید و ارضا شد با دیدن این صحنه منم آبم اومد بیرون کشیدم کیرمو ریختم رو سینه هاش. یه نگاه به کیرم کردم خونی بود بعد کس سولمازو نگاه کردم اونم خونی بود بله من پردشو زده بودم….الان 4ساله باهاشم. کمش هفته ای 2بار میکنمش.دیگه تصمیمم کاملا جدیه. میخوام بازم سورپرازش کنم و ناغافل با خانوادم برم خواستگاریش.خیلی دوسش دارم. خیلی…. پایان سعیمو میکنم خوشبختش کنم.نوشته‌ وکیل

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *