سلام من اولین داستانیه که مینویسم و همش واقعی هست هر که باور نمیکنه میتونه نخونه اگه خوشتون اومد بازم هست فقط جون مادرتون فوش ندین ممنون اسم من امید 25 سال دارم ساکن یزدم تیپمم اسپرت سنگینه این خاطره بر میگرده به وستای سال 91. مریم جون دوست دختر برادرم بود و با من خیلی راحت بود من همیشه تو کفش بودم چون خیلی خشکل بود قدش 175 وزنش 60 ورزشکار با سینه های 60 و بدن بسیار خوشکل مریم جون 2 سال با برادرم بود و میخواستن ازدواج کنن منم خیلی دوسش داشتم به یه دلایلی برادرم مجبور شد با یکی دیگه ازدواج کنه مریم دانشجو یزد بود با من با اس در رابطه بود هر بار از من سراغ داداشمو میگرفت یروزگفت دارم میام یزد میخام ببینمت منم به برادرم گفتم گفت بگو ازدواج کردم وقتی اومد بردمش بیرون خونه مجردی داشت یزد چون از خوابگاه خوشش نمیومد میگف فزاش بدهخلاصه شام خوردیمو گردوندمش بد قسمم داد که داداشت ازدواج کرده منم گفتم اره زد زیره گریه زاری منم دستمو انداختم دور گردنش و ارومش کردم و یه دوری تو خیابون زدیم تا اروم بشه بعد گفتم ن با این حالت دلم نمیاد ولت کنم بزار ببرمت خونه دوسم تو با زنش باش منم با دوسم قبول نکرد منم گفتم چکار کنم میخای ببرمت پیش دوستات تو خوابگاه بازم قبول نکرد گفت منو برسون خونه خونشو بلد بودم چون وقتی میومد اینجا من با برادرم میرفتیم دنبالش مریم جون و من هم سن هستیم یک ماه فرقمونهخلاصه رسوندمش درخونش بهش گفتم دلم نمیاد اینجوری ولت کنم اونم گفت خوب تو هم بیا داخل صبح برو منم که از خدا خواسته قبول کردم رفتیم تو من رو مبل نشستم اون رفت چای درست کردو لباسشو عوض کرد یه شلوارک پوشید با یه تاپ چایی اورد با هم خوردیم اولش از من فاصله داشت بعد بهش گفتم بیا بغل من بشین اومد نشست دست انداختم دور گردنش گفتم غصه نخور تا منو داری غم ندارییدفه اومدم بوسش کنم که نمیدونم چی شد لبم خورد به لبش بوس لبش کردم اونم منو بغل کرد و مثل کسایی که تشنه یه لب خوب هستن شرو کرد به خوردن و منم میخوردماروم دستمو اوردم رو تاپش و سینشو مالوندم همونجوری که داشتیم لب میگرفتیم اروم تاپشو دادم بالا دستمو کردم تو تاپش رو سوتین مالیدمبعد چند دقیقه دستمو در اوردم و تاپشو اروم د اوردم اونم لباس منو بیرون اورد دست انداختم دور کمرش انداختمش تو بغل خودم بردمش تو اتاقش انداختمش روی تختش و دکمه شلوارشو باز کردماروم شلوارشو بیرون اوردمشرتش با سوتینش ست بود اونم اومد دکمه شلوارمو باز کرد و شلوارمو در اورد منو انداخت رو خودش و ازم لب میگرفت همینجور که روش خوابیده بودم در گوش من گفت من چند وقت حسرت این روزو میکشم بعد همینجور که لب میگرفتیم دستمو بردم پشت بند سوتینش باز کردم وای چه سینه های شروع کردم مالوندن گردنشو بوس کردم اومدم پاین ترسر سینه راستشو کردم تو دهنم میخواستم بکنمش شروع کردم به مکیدن که صداش در اومد از رو شرت کیرمو میمیالد گفت نمیخوای کوچولو بدی ببینم گفتم زودهیه بار سینه چپشو میخوردم راستو میمالیدم و بعل عکس بعد 10دقیقه اروم اومدم رو دلشو بوسیدم و نافشو پاشود گفت نکن به اینجا حساسم منم لج میبردم هی زبون میکشیدم روش بعد اومدم پایین تر تارسیدم به کس نازش باهاش بازی میکردم رو شرت شرتشو اروم با دندونم بیرون اوردم دماغم خورد به کسش یه ناله حشری سر داد گفتم میخام بخورم میزاری گفت نه خوشم نمیاد تو بده بوخورم بعد منو چرخوند اومد روی من از بالا شروع کرد خوردن لب گردن سینه و اومد رو شرتم با دست مالوند وحشیانه شرتمو کشید پایین کیرو که دید شروع کرد خوردن لیس میزد منم دست میکشیدم تو موهاشمیگفتم بخور عزیزم مال خودته بعد 10 دقیقه اومد روم شروع کرد لب گرفتن کسشو مالوند ببه کیرم گفتم دوس داری گفت خودمو کشتم تا به این روز برسه شرخوندمش اومدم روش سر کیرو مالوندم به چوچولاش گفت توش نکنیا گفتم باشه نترس بعد چند دقیفه گفتم به چرخ میخام از کون بکنم گفت نه درد داره منم که حشرم زده بود بالا بزور چرخوندمش گفتم کرم داری گفت توش نکن خواهشن گفتم کاری میکنم خوشت بیاد گفت اگه دردم اومد در بیار یاشه منم گفتم باشه پاشد رفت تو کیفش کرم دستو صورتشو اورد گفت این خوبه منم گفتم اره خوابید منم یه بالشت گزاشتم زیرش کونش اومد بالا تر گفتم دو طرف کونتو بگیر گرفت کرمو ریختم رو انگشت وسطیم اروم مالوندم دم سوراخ یواش یواش کردم تو خیلی تنگ بود گفت ایییی در بیار ترو خدا گفتم صبر کن خوب میشه درو توش کردم بعد انگشت اشاره با وسطی کردم تو یواش درو تو کردم بعد چند دقیقه درش اوردم گفتم نوبت اصله کاریه کرم زدم رو کیرم و سوراخ بچه کونی که با انگشتام بازش کرده بودم خوابیدم روش کیر مالیدم لای کون اروم سرشو کردم تو جیغ کشید منم سریع لبمو گزاشتم تو لباش که داد نزنه با یه ئسم چوچولشو میمالیدم با دست دیگم سینه هاشو از پشتم ازش لب میگرفتم یواش درو تو کردم یدفه دستی که روی کس نازش بود خیس شد فهمیدم ارگاسم شده لبامو گاز میگرفت و جیغش تبدیل شده بود به گریه زاری محکم بغلش کردم و تون تون تلمبه میزدم هم حال میکرد هم درد داشت بعد 15 دقیقه ابم اومدمنم با یه فشار ابمو خالی کردم تو کونش و بغلش کردم لبشو از لبم جدا کرد و گفت لامسب جرم دادی منم گفتم دوس داشتی گفت عاشقتم تو بغل هم خوابیدیم همونجوری که لخت بودیم تا صبح وقتی بیدار شدم دیدم پیشم نیس همینجوری لخت اومدم بیرون ببینم کجاس دیدم شرت پاشه تو اشپزخونه داره صبحونه درس میکنه منو که دید گفت برو یه دوش بگیر بیا صبحونه بخور رفتم دوش گرفتم شرت پا کردم اومدم از پشت سر بغلش کردم بوسش کردم بهش گفتم دوست دارم از اولین روزی که دیدمت اونم گفت منم ولی داداشتو بیشتر یه لب گرفتیم صبحونه باهم خوردیم بعد لباس پوشیدم بهش گفتم بازم دوس داری باهم بخوابیم گفت دیگه ولت نمیکنم تو مال منی منم بوسش کردمو از خونش اومدم بیرون ممنون که خوندین هنوزم با هاشم و خیلی سکس کردیم اگه خوشتون اومد اوناهم واستون مینویسمنوشته امید
0 views
Date: November 25, 2018