اولین سکس من و مونا

0 views
0%

سلامرامین هستم و بدون شک پذیرای فحش‌های شما Dبه هر حال نمیخوام روضه بخونم براتون که فحش بدین یا ندین هرطور حال میکنید. از قدیم گفتن از دعای گربه سیاه بارون نمیاد Dخوردی؟ هستشو تف کنبی خیال بریم سراغ داستان. البته داستان که نه خاطره سکسیاین خاطره کمی طولانی هست و عزیزانی که حوصله خوندن ندارن میتونن دو پاراگراف آخر رو بخونن که قسمت سکسی ماجراست.من مسئول IT یه شرکت هستم. خب با توجه به شغلم افراد زیادی زیر دستم کار میکنن. بخاطر سیاست شرکت خیلی از کارمندها به غیر از دفتری ها تو خونه‌های خودشون کار میکنند و در ازای کارشون حقوق میگیرن. یکی از این کارمندای جیگر که از روز اولی که برای استخدام اومده بود پیش من دلمو برده بود اسمش مونا خانومه. یادمه روز اولی که اومد شرکت خیلی خجالت کشیده بود و رنگش پریده بود وقتی اومد پیش من برای اینکه آرومش کنم یه لیوان آب ریختم و گذاشتم جلوش بهش گفتم آروم باشید، نمیخوایم کار خاصی انجام بدیم فقط یه تعداد سوال ازتون میپرسم و بعد هم تشریف میبرید ولی تو طول سوال و جواب خیلی من و من میکرد که معلوم بود از خجالته نه از نابلندی جوابها. سرتون رو درد نیارم همین من و من کردنش منجر شد که بهش بگم برو فردا بیا تا با آرامش بیشتر بتونیم تست ها رو انجام بدیم. وقتی بلند شد بره تازه اون کون نازش فرو رفت تو چشمم. D خیلی کون ردیفی داشت. یکدفعه فکر ناجوانمردانه ای به ذهنم رسید. بهش گفتم فردا آخر وقت بیا. خواستم تا راحت بتونم باهاش حرف بزنم.فردا شد و نزدیکای آخر وقت کاری که اکثر کارمندهامون هم رفته بودند موناجون اومد. بهش گفتم اگه این کارو میخوای باید هر حرفی میزنم گوش بدی. اونم گفت هر کاری لازم باشه میکنم، چون واقعا به این کار احتیاج دارم. گفتم ببین بودن و یا نبودنت اینجا فقط به امضای من بستگی داره چون هیچ کسی نمیپرسه تو چکار مینکی یا نمیکنی. منم که باید جواب بدم. گفت خب حالا باید چکار کنم؟ گفتم از همون تست دیروز متوجه شدم که بدرد این کار میخوری فقط باید حرف گوش کن باشی و به غیر از چیزی که من میگم کار دیگه نکنی. اونم گفت چشم. چون واقعا به پولش نیاز داشت. به هر حال گفتم برای یک هفته باید آموزش اولیه رو ببینی. آموزشهای ما هم بصورت آنلاین انجام میشه و کارمندها آموزش‌های اولیه را بصورت غیرحضوری یاد میگیرن. گفتم ساعت 10 فردا آنلاین شو تا کار رو شروع کنیم. خیلی خوشحال شد و با کلی تشکر خداحافظی کرد و رفت.از فردا صبح چت کردن من با مونا شروع شد. سه چهار روزی گذشت و غیر از مسائل کاری تو ساعت‌هایی که باهاش چت میکردم چیز خاص دیگه ای مطرح نمیشد ولی من بخاطر اخلاقی که دارم گاهی شوخی میکردم ولی در حد متعارف. تا اینکه روز چهارم یا پنجم بود که من کمی دیر آنلاین شدم و اول چت موقع سلام و احوالپرسی ازم پرسید کجایید؟ منم که داشتم فینگیلیش تایپ میکردم گفتم zire atonega hamonjam ولی مونا خانم خونده بود زیر پتو نگاه همونجام پشت سرش برام یه شکلک خجالت فرستاد. من هنگ کرده بودم که یعنی چی؟ ازش پرسیدم. گفت خب چرا بی اجازه میان؟ دیگه مغزم داشت سوت میکشید. گفتم مگه برای اومدن باید اجازه بگیرم؟ همینطور هم داشتم فکر میکردم که یعنی چی بدون اجازه که گفت نه شما رئیس مایید نباید اجازه بگیرید ولی فکر نمیکنید زیر پتو یخورده خصوصیه؟؟ من تازه دوزاریم افتاد که مونا چی متوجه شده. گفتم حالا که اینقدر راحته بزار بچسبونم. خودمو از تا ننداختم و گفتم البته که خصوصیه ولی برای همه که خصوصی نیست. خلاصه این بحث ادامه پیدا کرد و اون روز به طور کلی از بحث آموزش خارج شدیم و کار به صحبت‌های خاک بر سری رسید. ازش پرسیدم شوهرت کی از سر کار میاد؟(آخه تو فرم گزینش نوشته بود متأهل) که گفت متارکه کرده و بخاطر اینکه این موقعیت شغلی رو از دست نده نوشته متأهل. خلاصه رفاقت من و مونا از همون روز شروع شد و هر روز یه زمانی رو به چت اختصاص میدادیم و با هم در مورد همه چیز صحبت میکردیم و حسابی رومون به هم باز شد.یه روز به مونا گفتم که باید برای تحویل گرفتن یک سری فایل بیاد شرکت. پنجشنبه عصر قرار گذاشتم. روزهای معمولی هم رفت و آمد چندانی تو شرکت نیست چه برسه به عصر پنجشنبه. خلاصه ساعت 4 بود که مونا خانم اومد. حسابی به خودش رسیده بود احتمالا شصتش خبردار شده بود که قراره برنامه‌ای باشه. یه ادکلن محشرم زده بود که آدم مست میکرد. وقتی اومد فقط آبدارچی شرکت بود که اونم داشت میرفت. بهش گفتم دو تا نوشیدنی بیار بعد میتونی بری.بعد از چند دقیقه که آبدارچی رفت به مونا گفتم بیا پشت میز من تا فایل ها رو روی سیستم بهت نشون بدم. اومد نشست کنار من. گرمای بدنش رو حس میکردم. همینطور که داشتم فایل ها رو نشونش میدادم بهش گفتم چند وقته از شوهرت جدا شدی؟ گفت 6 ماهه. گفتم حتما خیلی بهت سخت میگزره. گفت نه از شرش راحت شدم. گفتم اینو که تو چتم بهم گفتی از این لحاظ نمیگم از لحاظ‌های دیگه. یکم رنگش پرید و گفت خب آره ولی چاره چیه؟ گفتم یعنی واقعا تو این 6 ماه با هیچ کس نبودی؟ یخورده بهش برخورد گفت در مورد من چی فکر کردی؟ گفتم پدر حالا حتما که نباید هرجایی باشه طرف بالاخره نیاز جنسی و غریزه آدمه دیگه خب شاید صیغه شده باشی. یخورده آروم شد و گفت ببخشید آخه تو این جامعه همه به خانم مطلقه به یه چشم دیگه نگاه میکنن ولی راستشو بخوای نه رابطه ای نداشتم. گفتم تو این مدت حوس نکردی؟ یخورده یخش وا شده بود گفت راستشو بخوای خیلی دلم میخواد ولی آدم مناسبشو پیدا نکردم. منم جسارت به خرج دادم و آروم دستشو گرفتم و گفتم خب نظرت در مورد من چیه؟ یکدفعه دستشو کشید و گفت نه گناه داره خندیدم گفتم بازم که عجله کردی دختر. اگه نگران اون هستی بیا یه لحظه تو اینترنت سرچ میکنم مشکل تو هم حل میشه. چیزی نگفت. گفتم سکوت علامت رضاست. خلاصه از جناب آقای گوگل عظیم الشأن کمک گرفتم و در عرض یک دقیقه موناجون شد خانم من. گفتم حالا خیالت راحت شد؟ خندید. گفتم حالا بلند شو بریم تا تلافی این 6 ماه رو دربیارم.دستشو گرفتم و با هم بلند شدیم آروم رفتیم کنار مبل راحتی که گوشه دیوار بود. گفتم خیالت راحت تا صبح شنبه هیچ بشری پاشو تو این ساختمون نمیزاره. دست انداختم روسریشو باز کردم دستمو کشیدم دور گردنش گفتم موناجون میدونی از همون روز اولی که دیدمت منتظر یه همچین لحظه ای بودم؟ اونم گفت باور کن روز اولم که من و من میکردم بخاطر همین بود که یه حسی نسبت داشتم. گفتم خب دیوونه چرا زودتر نگفتی من همش فکر میکردم شاید بهت برخوره و از دستت بدم. آروم دکمه های مانتوشو باز کردم. زیرش یه تی شرت سبز رنگ پوشیده بود. مانتوشو در آوردم و شروع کردم به خوردن لباش. یکم که لباشو خوردم همزمان شروع کردم به مالیدن سینه هاش. سینه های محشری داشت خیلی بزرگ نبود ولی خوش استیل بود و یه حاله‌ی صورتی هم نوک سینه هاش بود. تی شرتشو زدم بالا و شروع کردم از روی سوتین سینه هاشو خوردن. وای که چقدر خوشمزه بود. همینطور که داشتم سینه هاشو میخوردم دست انداختم و سوتینشو باز کردم و سینه های نازش رو کامل گرفتم تو دستم دیگه صدای ناله مونا در اومده معلوم بود داره خیلی لذت میبره. خوابوندمش روی کاناپه و شروع کردم سینه هاشو خوردن و همزمان دستم لای پاش روی کسش بود و کسشو میمالوندم. حتی خیسی کوسش از روی شلوارش هم معلوم بود منم محکم تر سینه هاشو میخوردم دوباره رفتم سراغ لباش و شروع کردم لباشو خوردن وای که چه لبای خوشمزه ای داشت دستمو انداختم لای موهاشو بهش گفتم دیوونه چرا این همه وقت منو گذاشتی تو کف؟ گفت خب حالا نشون بده چه کاره ای عزیزم. ببینم میتونی منو ارضا کنی یا نه؟ همینطور با ناله این حرفارو میزد. شلوارشو درآوردم و یک راست رفتم سراغ کس نازش. کس صورتی بدون حتی یه تار مو. شروع کردم بوسیدن کسش و آروم آروم زبونمو رو چاک کسش از پایین به بالا میکشیدم. زبونمو فرو کردم تو کسش و عقب و جلو میکردم. دیگه صدای ناله هاش کل سالن رو برداشته بود. چند دقیقه همینطور با سرعت کسشو خوردم که دیدم صدای ناله هاش بند اومد و افتاد رو کاناپه. گفت دیوونه چه کار کردی باهام من با کیر اون مردتیکه هم ارضاء نمیشدم تو با زبون منو ارضا کردی. منم انگار که نشان شوالیه رو بهم دادن با افتخار بلند شدم و گفتم نوبت شما هم میشه از خجالت کیر من دربیای. نا نداشت تکون بخور خندید و گفت اونم چشم رئیس رفتم رو کاناپه نشستم و گفتم پاشو هنرتو نشون بده. من دراز کشیدم و اومد تی شرت منو داد بالا و از روی شکمم شروع کرد به بوسیدن همینطور با بوس های نازش بالا اومد و تی شرت منو هم بالا میداد تا رسید به سینه هام دست میکشید رو سینه هامو میبوسید. تی شرتم رو داد بالا و درآورد. افتاد روی منو شروع کرد به لب خوری. گفت عزیزم من تا حالا تو عمرم اینجوری حال نکرده بودم. طوری بهت حال میدم که تو عمرت اینجوری حال نکرده باشی. همینطوری که لبای همو میخوردیم دستش لای موهای من بود و قربون صدقم میرفت. من نشستم رو کاناپه و اومد و کمربندم رو باز کرد و شرت و شلوارم رو یجا کشید پایین. تا چشاش به کیرم افتاد گفت جوووون تو کجا بودی تا حالا عزیزم. اومد و با کون نشست روی پاهام طوری که کیرم چسبیده بود به شکمم. منم از دو طرف رون هاش گرفتم و مونا خودش رو عقب و جلو میکرد. کونش رو جوری میاورد عقب که چاک کونش کیرم رو تو خودش جا میداد و تو همون حالت کونش رو میکشید بالا. چند دقیقه ای ادامه داد و بلند شد و کیرم رو گرفت و آروم روی کسش تنظیم کرد و آروم آروم نشست رو کیرم. یه آهی کشید و شروع کرد به بالا و پایین رفتن. چند باری این کار رو کرد ولی هی کیرم در میومد از تو کسش و مجبور بود دوباره تنظیم کنه. بلند شدم و حالت سگی مونا رو خوابوندم روی کاناپه و کیرم رو از عقب کردم تو کسش و شروع کردم به تلمبه زدن چند دقیقه ای تلمبه زدم که آبم اومد و همه رو خالی کردم روی کمرش و افتادم روی کاناپه. چند لحظه ای چشمام رو بسته بودم که دیدم مونا جون با یه لیوان آب بالای سرمه و گفت رئیس آب میل دارید؟این اتفاق اولین سکس من و مونا بود و بعد از اون دفعات زیادی با هم سکس داشتیم که بعد از چند جلسه موفق به فتح کون معظم موناجون هم شدم. میگفت مردم خیلی بهم التماس کرد از کون بکنه ولی بخاطر دردش حاضر نشدم حتی یه بار امتحان بکنه ولی با محبتی که بین من و مونا شکل گرفته بود خودش رو پایان و کمال در اختیارم گذاشته بود و درد دفعه اول رو هم بخاطر من تحمل کرد. الان چند وقتی هست که با هم هستیم و خانواده من گیر داده که خانم بگیر. خبر ندارن که من چند ماهی هست که خانم دارم Dبچه ها ببخشید این خاطره طولانی شد ولی باور کنید لحظه لحظه هایی که داشتم مینوشتم جلو چشمم بود و دلم نمیومد چیزی از قلم بیفته به هر حال ممنون که حوصله کردید. اگه دوست داشتید فحش بدید هم بدید خیالی نیست. هر چه از دوست رسد نیکوستنویسنده رامین 

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *