سلام دوستان اسم من هادی 16 سالمه قدم 170 وزنم 50 از همین اول بگم که من اصلا اهل درغ نیستم.خوب بریم سر اصل مطلب دوستان خاطره ای که میخام براتون بگم برمیگرده ب تابستون که ما یک همسایه داریم سه تا دختر داره من با این دختر کوچیکش ک 14سال داره رفیق بودم بعضی وقت ها باهم میرفتیم بیرون یا تو کوچه باهم حرف میزدیم و… خلاصه شهریورماه بود و خانواده میخواستن برن مشهد اما من بدلیل اینکه تجدید داشتم نتونستم برم و مادرم سفارش کرده بود که شبا برو خونه ی خاله بمون منم گفتم باشه.خلاصه من خونه رو مکان کرده بودم هرشب رفیقامو میووردم تا صبح قلیون و….شنبه بود من باید میرفتم امتحان بدم از امتحان که برگشتم سرکوچه مهسا رو دیدم که گفت برو پارک الان میام کارت دارم من رفتم پارک ی کم علاف شدم دیدم داره میاد ی اندامی سکسی داره ک ادم میبینه راست میکنه.اومد پیشم دست داد نشست گفت مگه نمیخواستی بری مشهد گفتم لامصب تجدید نزاشت که گفت یعنی خونه تنهای گفتم اره گفت الهی بمیرم غذا چی میخوری کفتم ی چی پیدا میشه بخورو دیگه.گفتم اشپزیت خوبه گفت حرف نداره گفتم پس بیا خونمون درست کن گفت عمرا بیام گفتم خلاصه بازور ب بهانه ی غذا اوردمش خونه راسشو بخواید هول کرده بودم وارد خونه شد گفت وااااااای چقد خونتون گرمه مانتشو دراورد راستشو بخواید ما ن مبل داریم ن تخت خواب.نشست گفت عشقم دوست داره براش چی درست کنم بخوره.منم گفتم من فقط میخوام تورو بخورم.رفتم پیشش نشستم.اینم بگم قبلا که شبا میومد بیرون زیاد لب میگرفتیم.خلاصه ازش ی لب حسابی گرفتم بعد گفتم مهسا بیا باهم حال کنیم گفت هادی خفه شو ولی معلوم بود از خداشه دوباره شرو کردم به لب گرفتن ک دیدم بدنش شل شد افتادم روش سینه هشو میمالیدم گفت کثافت چیکارمیکنی من ب کارم ادامه دادم ک دیدم از رو شلوار داره با کیرم بازی میکنه دیگه چشری شده بود دست انداختم واسه تیشرتش سریع در اوردم واااااااااااااااااااااااااااای سینه هاش اندازه هلو بودن گرفتم تو دهنم که داشت جیغ میزد همینجور که سینه هاشو میخوردم باکسش بازی میکردم دیگه کیرم داشت میتریکید شلوارمو کشیدم پایین هرکار کردم برام ساک نزد.شلوارشو اروم کشیدم پایین وجدانن من تا اون روز از نزدیک کس ندیده بودم ی شرت مشکی پیش بود ی کم از رو شورت مالیدم بعد کشیدمش پایین کسش سفیده سفید بود شروع کردم به خوردن کسش که داشت بی هوش میشد کیرمو تف زدم از جلو گزاشتم لاپاش وای نمیدونید چه حالی میداد.برکردوندمش عقب وااای چه بچه کونی داشت مادرجنده ی کم تف زدم سورااخ کونش همین که سر کیرمو گذاشتم توش از جاش پرید گفت عشقم درد داره من که اصلا چیزی حالیم نبود از پشت بغلش کردم این بار اروم اروم کیرمو راهی کونش کردم بی صاحاب خیلی تنگ بود هرکارکردم تا اخر نرفت شروع کردم ب تلمبه زدن سینه هاشو تو مشتم گرفته بودم اونم داشت بالشو گاز میگرفت کیرمو دراوردم شروع کردم ب خوردن کسش دستشو محکم تو موهای من چنگ میزد بهد رفتم سراغ سینه هاش اینقد خورده بودم سرخ شده بودن به ی لب اتشی ازش کرفتم دوباره کیرمو کذاشتم لاپاش چندتا تلمبه زدم ک دیدم داره ابم میاد کل ابمو خالی کردم لاپاش بعد نزدیک پنج دقیقه ازش لب گرفتم با دستمال کاغذی ابمو پاک کردم بلن شد لباساشو پوشید ازش تشکر کردم بهد گفتم بهترین ناهار من تو بودی. دوستان امیدوارم از داستانم خوشتون اومده باشه اگرم چیزی کم داشت بزارین پای بی تجربه گیم.راستینوشته هادی
0 views
Date: November 25, 2018