این خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم 3 روز پیش برام اتفاق افتاد که همه چیزو تو زندگی برام از نو تعریف کرد.این کاری رو هم که من انجام دادم اول داستان میگم که کاره خوبی نکردم آخر داستان هم علتش رو مینویسم.28 سالمه و تا 3 روز پیش سکس نداشتم علتش رو هم الان براتون مینویسم.از 18 سالگی دیوونه سکس بودم تا 22 سالگی که کاری از دستم بر نیومد یه مقدار بی دست و پا بودم.22 سالگی یه شرکت بازرگانی تاسیس کردم که منشی ها و مراجع هاش کاملا واضح و دستی دستی پا میدادن که نمی دونم با اون همه عطشی که نسبت به سکس داشتم نمی کردمشون.که دیگه نعمت های خدا ازم رو برگردوندن و من با ماشین همه خیابون هارو متر میکردم نمی تونستم موردی پیدا کنم.تا این که 24 سالم بود به شدت عاشق یه دختری شدم که میگفت برات میمیرم و همیشه باهاتم 3 سال باهاش نامزد بودم و بزرگترین کاری که برام میکرد این بود که با هزار تا التماس دستمو میگرفت.عشق چشمام رو کور بود دختره نقشه بود و بدکاره تا این که تموم و دار و ندارمو ازم گرفت و رفت.15 ماه بود که گوشه خونه تنها مینشستم و گریه زاری میردم موهامو ریشم بلند شده بود.از این دختره هم خبری نبود خطشم خاموش کرده بود.4 روز پیش یهو زنگ زد و هزار تا توهین بهم کرد و حال منو بیشتر خرابترش کرد.تو حال خودم نبودم پا شدم ساعت 12 شب رفتم تو خیابونا ویلون و سیلون قدم میزدم و گریه زاری میکردم 1.5 ساعت بعد برگشنم خونه که یکی از دوستام که تو کاره ساختمونیه بهم زنگ زد که میای خونه ما با هم حرف بزنیم و بخوابیم تو خونه تنهام.منم که بد جور بهم ریخته بودم خوشحال شدم که میرم یکم گپ میزنم باهاش افکارم از اون مسیر یکم منحرف میشه خیلی بهم فشار میومد.پا شدم رفتم خونشون یکی دو ساعت گپ زدیم گفت خیلی گرفته ای باز پیداش شده؟گفتم آره زنگ زد بد جوری توهین کرد من که باهاش کاری نداشتم.گفت یه کاری میکنم از یادت بره .گفتم هیچی نمیتونه اونو از یاد من ببره.گفت حالا تو بخواب صبح زود پا شیم بریم سره ساختمون.این خوابید ولی این عشق لعنتی نذاشت خوابم بگیره تا صبح مثله این 15 ماه بیدار موندم.صبح پاشدیم رفتیم ساختمون و اینور و اونور ساعت 6 عصر اومدیم خونه یکم نشستیم.بعد با ماشین زدیم بیرون واسه خیابون گردی تو ماشین زنگ زد با یه تک پری قرار گذاشت واسه ساعت 10.30 شب.منم چیزی نگفتم.برگشت بهم گفت یکی از بهترین چیزای شهره.این دوست من 30-40 تا دوست خانم و تک پر و فلان داشت.ساعت 9 شب شد گفتم منو ببر محلمون موهامو ریشمو بعد 15 ماه کوتاه کنم.1030 هم که قرار داشتم برم پیشه این تک پره آرایشگاه 1030 تموم شد و من یه ربع به 11 رسیدم سره قرار.به هیچ وجه اصلا راضی به این کار نبودم ولی 15 ماه بود که گوشه خونه کاملا پوسیده بودم فقط فکر کردن به اون و گریه زاری بدون خواب و غذا.رسیدم سره قرار جلوی یه ساختمون ده طبقه اصلا هم دلم راضی نبود ولی با نارضایتی به خودم گفتم بسه البته خودمو گول میزدم. الان هم خوشحال نیستم از این کار.دوستم زنگ زد بهم گفت که زنگ طبقه سه رو بزن برو بالا.زدم و رفتم بالا تا دره آسانسوروباز کزدم دیدم یه دختر فوق العاده جلوی در وایسادهقبل از من سلام کرد و گفت خوش اومدی شاه داماده باکره.چطوری؟دوستم کل قضیمو بهش تعریف کرده بود.رفتم تو دیدم همه جا تاریکه و تلویزیون روشنه.منو برد تو اتاق خواب که چراغاش روشن بود.یه لباس مجلسی خیلی گرونه تنگ و کوتاه پوشیده بود که نصفه سینه هاشو پوشونده بود و سوتین توریه صورتیش تا نصفه دیده میشد و پایین لباسش هم تا کمرش بود و کل شرت ستش دیده میشد.قدش تقریبا 160 بود و وزنشو از خودش پرسیدم گفت 58.از پرسیدم گفت 25 سالمه معلوم هم بود.درست رو بروم نشست و یکم دلداریم داد بابت قضایا.بعد تمومه لباساشو در اورد فقط سوتینو شرتش موند دراز کشید گفت من در آوردم تا تو خجالت نکشی.زود باش تو هم در بیار بیا بغلم کن ببینم پسر باکره.الان دخترا باکره نیستن اونوقت تو باکره ای.منم لباسامو در آوردم داشتم لباسمو در میاوردم که شرتو سوتینشو در آورد.رفتم بغلش کردم.اومد رومو صورت و گردنمو بوسید.گفت من تو سکس به هیچ کس لب نمیدم ولی به تو میدم.(معلوم بود که دروغ میگه)دستمو بردم لای شیاره کسش و دستمو از پایین تا بالا کشیدم.کس فوق العاده سفید و تپل و نرمی داشت.بدن خوش فرم و تو پری هم داشت.خیلی سفید و شکمش خیلی صاف و خوش فرم بود.گفتم میخوام بخورمت گفت برای تو دوش گرفتم تا تمیزه تمیزه باشه.واقعا هم تمیز بود یه ذره هم مزه و بو نداشت لا مصب.کسش خیلی تنگ بود لباش هم کاملا سره جاش بود.فکر نمیکردم اولین موردی که به پستم بخوره این باشه.علتش هم این بود که برای سکس پول قلمبه میگرفت و ماه به ماه سکس میکرد و بدن سازی میرفت.لباش واقعا از لبای آنجلینا جولی بهتر بود.اینقدر کوسشو خوردم که حسرت 28 سال عدم لمس کس از دلم بره بیرون که نرفت و به اه و ناله شدید افتاد گفت همشو تموم کردی نذاشتی چیزی برا خودم بمونه.برگشت سگی نشست بهم گفت تو باکره ای مطمئنی کاندوم نمیخواد.کسش چنان زد بیرون که تو فیلمای سکسی هم شبیهش نیست.کونش فوق العاده خوش فرم بود کمرش خیلی باریک ولی کونش بزرگ شکل قلب.بسیار هم خوش دست.یه بیست دقیقه کردمش دستمو از زیر بردم زیر کسش که اومدمو ریختم توش صدامم در نیاوردم.یکم بعدش لرزید و ارگاسم شد.(ساعت 9 قرص خورده بودم)گفتم برگرد از جلو بکنم.برگشت به سختی از جلو کردم توش پاهاشو دور کمرم حلقه کرده بود کوسشم خیلی خیلی تنگ بود که یهو پاهاشو جمع کردو تا ته کردش تو من آروم آروم عقب جلو می کردم که پاهاشو گذاشت رو شونهام منم خم شدم و یکی از سینه هاشو میک میزدم و میخورم و و دست دیگم روی سینه دیگش بود که سره برد بالا و یه لب گرفت من سرعتمو بردم بالا . هر چقدر خودمو کشتم دیگه نیومدم که یهو دوبار پتو رو چنگ زد و برد بالا و ارضا شد و منو کشید روش.گفت داماد شدی؟ اشتباه کردم بهش گفتم خیلی وقته.بعدش منو برداشت برد حموم و اومدیم بیرون لبساشو پوشید و منو بوسید و بیرونم کرد.الان میگم که چرا کاره خوبی نبود اون همه مدت به پای عشق نشستم و خودمو پاک نگه داشتم با یه لحظه اونهمه سوختن مثل شمع رو به باد دادم.البته یه پول قلمبه ای هم دوستم بابت دختره ازم گرفت که فکر میکنم مرتیکه یکمیشو برا خودش برداشته شایدم چیزه خیلی کمی به اون داده باشه.دادن نظر با دوستان عزیزنوشته پسر باکره
0 views
Date: November 25, 2018