سلام به همتونخاطره من خیلی طولانیه امیدوارم حوصلشو داشته باشینراستش من اولین بار ۲۱ سالم بود که سکس کامل داشتم قبل از اون تو مدرسه و دبیرستان یه شیطنتای الکی داشتماون موقع دنبال کار میگشتمیه مغازه فرش فروشی دیدم نوشته بود یک جوان به عنوان فروشنده نیازمندیمرفتم تو یه مرده نشسته بود صحبت کردیم قرار شد از فردا صبح اونجا مشغول شممرد خوشتیپی بود حدوده ۴۰-۴۵ سالش میشدیه مدت که اونجا کار کردم به ندرت مشتری میومد تابستون بود و هوا گرمیه روز تو آشپزخونه داشتم ظرف میشستم حاجی کسکش حروم زاده اومد تو که مثلا استکان وردارهاومد از آبچکون که جلوی من بود یه استکان برداشت و به همین بهونه بدنشو مالید و انگشت کرد بهم…..کیر راست شدشو قشنگ از رو شلوارامون حس کردمبین خودمون بمونه من همیشه دوست داشتم با یه مرد سن بالا سکس داشته باشمیعنی دوست داشتم اولین بارم یه مرددددد اینکارو بکنه….خلاصه اونجا اتفاقی نیوفتاد ولی بعدش نگاهامون انگار داشت کار خودشو میکرد؛خیلی آدم محتاطی بود برای همین حس کردم باید یکم من قدم بردارم یه روز صبح زود پاشدم رفتم حموم همه جامو تراشیدم مثل برف شدم یکمم از رو شیطنت ادکلن زنونه زدم رفتم مغازه یه شلوار تنگ لی پوشیده بودم یکم فاقش پایین بود و اززیرش شورت نپوشیده بودم چن بار به بهانه های مختلف جلوش دولا شدم و متوجه شدم که داره چاک کونمو که از بالا شلوارم افتاده بیرون تماشا میکنه….اومدم از جلوش استکانای چایی رو برداشتم یه لبخند با اشوه بهش زدمو رفتم آشپزخونه…داشتم باز ظرف میشستم که دیدم اومد پشتم نگاش نکردم که راحت باشه خودشو از پشت بهم نزدیک کرد و یه سرفه آروم کرد منم برای اینکه بهش بفهمونم چراغ سبزه باسنمو اروم بردم عقب که بچسبه بهش …حرارت کیرش مثل آتیش پشتمو گرم کرده بود که دیدم داره خودشو میماله بهم…بعد دستاشو حلقه کرد دورمو در گوشم گفت پس میخوای؟….. من اروم گفتم حاجی کسکش حروم زاده در مغازه بازه….اینو که گفتم با یه حرکت رفت کرکره رو کشید پایین درم بست بعد اومد طرفم کنار آشپزخونه یه اتاق بود که ظهرا میرفت اونجا استراحت میکرد برای اولین بار منو برد اونجابا یه حرکت شلوارمو تی شرتمو در اورد ازینکه شورت پام نبود خیلی ذوق زده شده بود منم کلا خودمو فراموش کرده بودمو سپرده بودم به دست حاجی….یه تخت یه نفره اونجا بود کنارش یه پاتختی منو نشوند رو تخت و کیرشو با یه حرکت درآورد…نگام کردو گفت می خوریش؟ من تاحالا ساک نزده بودم ولی بدون هیچ حرفی کیرشو گرفتمو شروع کردم به لیس زدن کیرش خوشگلی داشت سرخ و سفید بود و بطرز وحشتناکی سفت و کلفت هم حشری شده بودم هم می ترسیدم با خودم میگفتم کاش الان آبش بیاد چون اگه اینو بزاره تو کونم پاره میشم….ده دقیقه براش ساک زدم چند بار طبق اونچه تو فیلمای پورن دیده بودم کیرشو کردم تو حلقمو اوق زدم ولی خبری از آب نبود که یه دفعه گفت خوبه حالا پاشو شروع کرد بدنمو مالیدندست کرد تو کشو بغل پاتختیو یه ژلو یه کاندوم در اورد داشتم شاخ در می اوردم حدسم این بود که حاجی کسکش حروم زاده اینجا اصلا کاسبی نمی کنه….کون میکنه …..منو برگردوندو خابوند روی تخت و شروع کرد ژل ریختن رو کل باسنم یه آینه کنار تخت بود آینه قدی کون سفیدمو توش میدیدم و خیلی کیف می کردم که انگشتای حاجی کسکش حروم زاده شروع کردن به عملیات درد خفیفی با ورود انگشت کوچیکش که به نسبت سوراخ تنگ من کلفت بود حس کردم…اروم گفتم ..آخخخ…اونم سریع حرکتشو آروم کردو گفت عزیزم درد داری؟ گفتم نه ادامه بده حاجی….خلاصه ۲۰ دقیقه به مالیدنو انگشت کردن گذشت دیگه داشتم از فرط شهوت میترکیدم…کیرش جلو چشام بود و دلم می خواست هر آن داد بکشم نوبته این نشدددددد؟ اینننننو می خواااااااااااااامم…که تو همون لحظات دیدم باقی لباساشو دراوردو خوابید رومبدن داغیی داشت ترس همه جامو گرفته بود ولی گرماششش حس هوسمو ۱۰ برابر می کرد…یکم تو همون حالت کیرشو به دور سوراخم مالید…همیشه فکر میکردم باید قنبل باشم تا کیر بتونه راهشو به سوارخ باز کنه ولی متوجه شدم تو همین حالت حاجی کسکش حروم زاده داره سر کیرشو به سوراخم هل میده…نوک کیرش داشت هر لحظه جلو تر میومد بعدکه تو این لحظه گفت اولین بارته آره؟ گفتم اولین بار چی؟ گفت اینکه یه کیر می خواد بره توت؟ گفتم آره گفت خودتو شل کن یه ذذذذذره درد داره ولی سر ثانیه دردش کم میشه منم گفتم هر چی شما بگی حاجی…اینو که گفتم یه حرکت ناگهانی به کیرش داد و یه درد مثل کشش عضله شدید تو سوراخم حس کردم یه جیغ کوتاه کشیدم ولی طبق گفتش دیگه دردی نبود اونم صبر کرد تا آروم بشم بعد گفت هر وقت درد نداشتی خودت عقب جلو کن…منم تقریبا ۱۰ ثانیه بعدش شروع کردم زیرش تکون خوردن… به مجردی که حرکتمو دید اونم شروع کرد آروم آروم عقب جلو کردن همچنان درد داشتم ولی هر لحظه داشت کمتر می شد و هر چقدر که پیش می رفتیم شهوتم بیشتر می شد تا حدی که دیگه درد نداشتم و داشتم آهه لذت میکشدم کونم باز شده بود توسط یه مرد ۴۵ ساله و این آرزوی من بود…همین جور که کیرش تو کونم بود بلندم کار و تو حالت سگی به کارش ادامه داد وای چه لذتی داشت تو این لحظه برگشتمو نگاش کردم داشت هلم میداد و من نگاش میکردم بعد چشم به آینه پشتمون افتاد کیر خوشگلش و تخمای بزرگش که تیره تر از کون من بود تصویرش تو آینه مستم میکرد بش گفتم حاجی کسکش حروم زاده میخوای تلمبه بزنم ؟ گفت فداااااات چرا که نه بعد خودش خوابید رو تخت و اینبار من نشستم رو کیرش..اونطور که فکر میکردم نبود چون دردم بیشتر شد ولی کماکان به پریدن روی کیرش ادامه میدادم بازم تصویرمو تو آینه تماشا کردم و لذتش بیشتر شد…تو همین لحظه حاجی کسکش حروم زاده دست انداخت رو کیرم و شروع کرد به مالیدن تا اومدم بگم نهههه تحریک شدم و با چنتا حرکتش آبم پایچیییید بیرون….که دیگه پا شدم و حس شرم سرتاپامو گرفت گفت چی شد گفتم دیگه نمی تونم گفت آخه من؟ گفتم نه واقعا دیگه نمی تونم خلاصه اون لذت وصف ناشدنی به اومد اب من زهر مار شد بعدها فهمیدم من تا وقتی ابم نیاد به مرد حس دارم ولی خوب….. چن بار دیگه با حاجی کسکش حروم زاده سکس کردم و تا اینکه ابش نیاد مواظب بودم اب منم نیاد و اینجوری کلی باهم بودیمو کیف کردیم امیدوارم داستانمو دوس داشته باشید که البته واقعی بودنوشته ؟
0 views
Date: October 6, 2019