من اوا هستم و 19سالمه و تک فرزندم این خاطره مربوط به 1ماه پیشه .من لز نیستم اما دوس داشتم اولین تجرمو بنویسم که فوق العاده عاااالی بود. لطفا هرکی از این موضوعها خوشش نمیاد نخونه و در اخر هم فحش نده واسه اونایی که حسمو درک میکنن مینویسم …مامانو پدرم واسه کاری میخواستن 4 روز برن تهران و منم قرار بود و برای اولین بار 4روز تنهایی خونه بمونم . از خوش حالی تو پوست خودم نمیگنجیدم گذشت تا اینکه بلاخره زمان خدافظی رسید اونا چون منو تاحالا تنها نذاشته بودن نگران بودن واسه همین سپرده بودن مادر بزرگم خونشون نزدیکمونه بهم سر بزنه …خلاصه بعد کلی سفارشات عازم راه شدن. ساعت 8 شب بود که به یاس زنگ زدم فهمیدم اونم مثل من تنهاست و خونه چپیده بهش گفتم بیاد خونمون اولش نه اورد بعدش راضی شد نیم ساعت بعد اومد خونمون مثل همیشه شیکوپیک کرده بود و اومد تو روبوسی کردیمو لباسشو دراورد یه تاپ مشکی پوشیده بود با شلوارک صورتی که پاهای پرو خوش فرمشو نمایان میکرد منم تاپو شلوارک پوشیده بودم .(هردومون هم قدیم 170 اما اون یکم از من پر تره و سفیده و من سبزم ) رفتم ابمیوه و شیرینیو مخلفات اوردم درباره همه چیز حرف زدیم تا اینکه دیدم ساعت نزدیک 10 شد گفت من برم دیگه گفتم خفه شو امکان نداره من امشب تنهام تو هم که مادر بابات خونه نیستن کجا میخای بری بزنگ بگو امشبو پیش منی گفت باشه پریدم بغلش کردم و اونم خندش گرفت از خل بازیه من زنگ زدم 2تا پیتزا سفارش دادم تا غذا رو بیارن اهنگ گذاشتم اونم پاشد دستمو گرفت گفت بیا والس برقصیم فردا هم کلاس داریم تمرین کنیم بعدش بدون اینکه حرف بزنم با یه دستش کمرمو گرفت کشیده طرف خودش ژسه جدیه مردونه گرفت که خندم گرفت بعد با پاش یواش زد لای پام و گفت جدی باش میزنم جرت میدما گفتم تو غلط میکنی با یه حالت خنده دار گفت الان پارت میکنم و باهمون دستش که دور کمرم بود پهلومو نیشگون گرفت گفتم اخ اخ قلوه قلوه میگیری منم دستشو نیشگون گرفتم که دیدم مثل وحشیا زد به پام تا اخ بگم جلدی چسبید جوجومو گرفت من جیغ میکشیدم با خنده فحشش میدادم که ولم کن و… بعد هلم داد انداختم رو زمین رو شکمم نشست کلا دستو پامو قفل کرد بعد مثل شیطونا میخندید گفت پیروز شدم ها ها ها من داشتم از قیافش قهقهه میزدم خیلی بامزه شده بود گفت بگو گوه خوردم ولت کنم گفتم گه خوردی ولم کن بعد دوباره چسبید جوجومو گرفت یکم جیغ جیغ کردم دیدم دارم ازاد میشم با پا زدم دم کونش که افتاد روم داشتیم از خنده میترکیدیم اون خودشو ولو کرد روم من در عین خنده شیطون زیر گوشم داشت ورد میخوند قیافم جدی شده بود که سرشو بلند کرد همونطور که روم دراز کشیده بود یهو دیدم اونم جدی شده به همدیگه زل زده بودیم داشت لباشو بهم نزدیک میکرد که من چشامو بستم داغی لباشو رو لبام حس میکردم نه تنها لباش کل بدنش داغ بود حس دیوونه کننده ای تو یه لحظه اومد سراغم که زنگ درو زدن هر دو سرمونو چرخوندیم طرف ایفون دیدیم پیتزارو اوردن از روم بلند شد نمیدونستم چی بگم یا چطوری رفتار کنم رفتم طرف در اونم دویید پشتم اومد از لای در رفتم پولو حساب کنم یهو دیدم از پشت با دستش خیلی یواش کونمو با نوازش گرفت تو دستش نمیتونستم چیزی بگم چون مرده میفهمید وایسادم تا اون رفت درو بستم برگشتم دستاشو گرفتم هلش دادم طرف دیوار زل زد تو چشام فشارش دادم به دیوار گفتم چوب دلت میخاد نه ؟ بعدش خندیدم اونم فهمید خودمو زدم به اون راه گفت اهاااا پس میخای مثل دوره مدرسه همو بزنیم باشههه بعدش هلم داد عقب با چنتا حرکت دوباره منو انداخت زمین واسه اینکه دوباره اون اتفاق نیوفته گفتم دعوا بسه دیگه حالا بریم شام خلاصه شامو که خوردیم ساعت 11 شده بود که گفتم کجا بخابیم تو حال یا اتاق من ؟ در حالی که داشت جلو اینه ارایششو پاک میکرد گفتهرجا تو بخای عشقم – تو اتاقم بهتره تو بالا تختم بخواب من پایین راحت ترم –ای مگه میشه. نه ه ه باهم بخابیم امشب میخام بکنمت (ازین شوخیا زیاد میکرد) –اتاقم کوچیکه پس تشکو تو حال میندازم باهم بکپیم –خوب چه کاریه دوتایی رو تختت میخوابیم جامیشیم پدر منم که بدم نمیومد گفتم باشه فقط من یه دوش سریع بگیرم بیام گفت –منم بیام اذیت نمیکنم قول بعد مثل بچه های لوس گفت قول میدم جوجو نگیرم اندشت نتونم قلقلکم ندم –خندم گرفت گفتم باشه قول دادی بعد دوتایی رفتیم زیر دوش با شورت و سوتین –اوااااااااااا بزار ببینمشون –خفه شو قول داده بودی –اره ولی یه نظر حلاله بخدا .خندم گرفت سوتینشو دراورد –ببین من چه رلم تو چرا انقد امل بازی درمیاری من نمیفهمم بهش پشت کردم خودمو به لیف زدن سرگرم کردم که یهو از پشت جوجومو گرفت سوتینمو در اورد من جیغ کشیدم گفتم جنده لاشی بچه کونی کونیییی ولم کن اون داشت میخندید گفت تا نبینم ول نمیکنم برگشتم طرفش با جدیت زل زدم تو چشاش گفت اووووخی نارحت شدی؟ بعدش اومد ببوستم اتفاقی سرمو کج کردم لباش اومد رو لبام هیچ عکس العملی نشون ندادم دوباره لباشو به لبم چسبوند چشامو بستم منم شرو کردم به بوسیدنش بهم نزدیک تر شد با دستاش کمرمو نوازش میکرد منم پشتشو نوازش میکردم واقعا زیر دوش اب چقد لذت بخش بود اون لحظه کم کم سرعت لب گرفتنمون بیشتر شد اون منو به خودش فشار میداد منم کمرشو میمالیم و دستمو به سینه هاش کشوندم اروم نوازششون میکردم هردومون حشری شده بودیم خصوصا اون چون مثل مار پیچو تاب میخورد خودشو بهم میمالوند گردنشو میبوسیدمو اونم چشاش بسته بود داشت لذت میبرد همیشه دوس داشتم سینه هاشو ببینم و نوازش کنم اروم بالای سینشو بوسیدمو به نوکش رسیدم زبونمو روشون میکشیدم صدای نفس هاش تند شده بود نمیتونست وایسه خودمم حالم بد بود نشوندمش رو وان نشست منم جلوش روزمین زانو زدمو با دستام کمرشو و رونشو نوازش میکردمو با لبام با نوک سینش بازی میکردم دیگه اه های کوتاه میکشید رو سینه هاش حساس بود منم بیشتر باهاشون ور میرفتم در همین حال بودیم که متوجه شدم تلفن داره از جاش در میره تعجب کردم ساعت12 شب کی میتونست باشه بهش گفتم نگران شدم بزار برم ببینم کیه با همون تنی که اب میچکید ازش رفتم تو هال تلفنو جواب دادم که مادربزرگم بود میخاس بدونه نمیترسمو ازین حرفا گوشیو که قطع کردم دیدم دورش حوله پیچیده گفت برو ادامه دوشتو بگیر بیا بیرون باهات کار دارم بهد یه نیشخند مرموزانه زد منم خندیدم رفتم بعد چن مین از حموم اومدم بیرون خودمو خشک کردم صداش زدم جواب نمیداد رفتم تو هال نبود رفتم تو اشپزخونه یهو از پشت پرید بغلم کرد لبشو به گوشم چسبوند گفت توهم خوب بلدیاااا کصافط وا نمیدی خندیدم گفتم میبینی چطوری مزاحم شیر خوردن ادم میشن یه خنده شیطونی کرد دستمو گرفت کشوندم تو اتاق هولم داد رو تخت دوباره سوتینمو در اورد چنبار لب ازم گرفت و اومد لباشو گذاشت رو نوک جوجوهامو میمکیدشون دوباره حالم بد شده بود منم موهاو پشتشو نوازش میکردم دستمو گذاشتم رو کونش خیلی اروم وبا ناز ماساژشون میدادم لبه همو میخوردیموسینمونو به همدیگه فشار میدادیم از گرمای تنش دیوونه میشدم برش گردوندم من رفتم روش با زبونم از لباش تا نوک سینشو ارووم پیمودم یه دستموبا نوازش بردم لای پاش بانوک انگشتم از رو شرتش که خیس شده بود با لای کسش بازی میکردم همزمان با شدت نوک سینشو میمکیدم اه و اوهش زده بود بالا از سینش تا زیر نافشو بوسیدمو خیلی یواش بایه نوازش شورتشو در اوردم اونم نفسای بلند با اه میکشیدو چشاشو بسته بود اونجاش کاملا مثل مال خودم تمیز بودو یه خال مو نداشت اول زیرنافشو بوسیدمو با دستام سینه هاشو میمالیدم اون هی وول میخورد و کسشو بالا میاورد و فشار میداد به لبم منم هی لفتش میدادم که حشری تر شه دیگه طاقتش تموم شده بود –اهههه حالم بدهههه اواااااا بخورش –میخام طوری ارضات کنم تا عمر داری یادت بمونه عشقم به خودش میپیچید با توک زبونم اروم خط کسشو خیس کردم کنار کسشو رونشو لیسیدم سرمو گرفت به اونجاش فشار میداد منم پاشو باز کردم زبونمو میزدم به چوچولش برمیداشتم بعد با فشار لبمو به چوچولش چسبوندمو از کسش لب میگرفتم جونش داشت بیرون میومد پاشو بیشتر باز کردم لبمو به داخله کسش مالیدم شرو کردم با فشاربه مکیدن چوچولش که دیگه بی اختیار اه وناله میکرد از صداش حشریتر شده بود انگشتاموبردم لای کسش و باهاش ور رفتم وقتی خیس شدن اروم با سر انگشتم دور سوراخ کسشو موازش کردم بعد در حالی که ازش لب میگرفتم انگشتمو کردم توش چنبار بیرون و داخل بردم که یهو خودشو جم کرد یه اه نازو بلند کشید ابش ریخت بیرونو ولو شد منم از ارضا شدن اون انگار ارضا شدم محکم منو تو بغلش گرفت و چشاشو بست دم گوشم گفت دوست دارم عشقم من کنار گوششو بوسیدم گفتم من خیلی بیشتر بعدش بدون اینکه از جامون پاشیم تو بغل هم خوابمون برد بهترین خواب زندگیم .یه وقت از خواب پاشدم که داشت گونمو میبوسید با خنده نگاش کردم گفت ساعت 9 شد پاشو دیگه بعدش رفتیم دوش گرفتیم اماده شدیم باهم بریم یجا صبحانه بخوریم … فردای اون روز قرار گذاشتیم بریم ماسوله یکی دوشب اونجا باشیم تا خانواده برگردن چنبار دیگه باهم سکس داشتیم …نوشته آوا
0 views
Date: November 25, 2018