اولین و اخرین سکسم با بی اف آشغالم

0 views
0%

سلام .این داستان خیلی داستان شاخی نیس که نخواین باور کنین .هرکیم فحش بده به مامانش برگرده پس فحش ندیناسم من مینا (اسم مستعار) و اسم بی افمم نیما(مستعار)من 21سالمه و این داستان مربوط میشه به 2سال پیش نیما هم سنه خودمهما حدوده 4سال باهم بودیم و مالوندن و لب زیا داشتیم ولی سکس نکرده بودیماون واسه سکس تا حالا خیلی به من گفته بود ولی من همیشه مخالفت میکردمیک روز سرد تو زمستون منو صمیمی ترین دوستم تو خونه ما باهم بودیم که یهو نیما زنگ زد گفت خونه تنهام میای پیشم؟منم از سکس کردن متنفر بودم چون میدونستم عاقبتش اینه که بی افت ولت میکنهواسه همین بهش گفتم نه نمیام اگه دلت میخواد بیا بیرون همدیگرو ببینیم ولی اون گفت هوا سرده نمیام منم گفتم پس منم نمیتونم بیام خونتون شرمندهاونم چون میدونس من از سکس خوشم نمیاد اصرار نکردبعده اینکه تلفنو قطع کردم به دوستم که گفتم بهم گفت دیوونه اگه نری مطمعن باش یکی دیگه رو میاره (از بد شانسیه من دوس دختر سابقش همسایه بالاییشونه)منم که بعده حرفه دوستم یک ترسی افتاد تو دلمدلمو زدم به دریا و گفتم میرم ولی دیگخ بهش هیچوقت نمیدمسریع بهش زنگ زدم گفتم من از طرفای خونتون رد میشم یک سر بهت میزنم اونم که خیلی خوشحال شد گفت باشدختره سبزه ایم با سینه و کون بزرگ وگرد بدنمم خیلی نرمخلاصهسریع رفتم تو حموم تا پشمای کسم که یه ذره دراومده بودو بزنم سریع صاف کاری کردم و رفتم حاضر شدم تا به بهونه کافی شاپ با دوستم بریم بیرونیک ست خیلی سکسی پوشیدمو حسابی تیپ زدمدوستمم قرار شد بره خونه بی افش یک تاکسی تلفنی گرفتیم و رفتیم دوستم سرراه پیاده شدمنم زنگ زدم به نیما گفتم ادرسو بده خونشون خیلی دور بود تا اینکه رسیدمکله بدنم میلرزید حتی صدامم میلرزید تا حالا باهاش تو خونه قرار نذاشته بودموقتی سوار اسانسور شم که برم طبقه بالا کلی پشیمون بودم از اینکه اومدموقتی رسیدم در واحدشون اون دم در وایساده بودمن که رفتم تو رفت اونور رو مبل نشست منم وقتی زیپ چکمه هامو باز کردو با حال بچگونه حالشو پرسیدم و رفتم نشستم رو مبل اونم اومد نشست رو میزی که روبروم بودیکمتو چشای هم نگا کردیم دیدم هیچ حرفی واسه گفتن نداریم بهش گفتم گوشیشو بدهگوشیشو که داد من چک کردم دیگه هیچ بهانه ای واسه حرف زدن نداشتیم بهم گفت بیا بریم تو اتاقه مادرم عکسشو بهت نشون بدم رفتم تو اتاق یک تخت دو نفره وسط اتاق بود و یک عالمه عکسای مامانش عکسه مامانشو بهم نشون دادو بعد ازم پرسید اینجا باشیم یا بریم تو هال جلو تلویزیون منم گفتم فرقی نداره گفت پس اینجا باشیم منم نشستم رو صندلی که جلو دراوره مامانش بود و خودمو با گوشیم مشغول کردم حتی شالمم درنیاورده بودم اون رفت رو تخت نشست و به من نگاه میکرد منم که بهش توجه نمیکردمو تو حاله خودم بودم که یهو چشم تو چشش افتاد یه چند ثانیه ای تو چشای هم نگاه کردیم که یهو محکم با دستش زد به تخت و با لحنی که خودشو لوس کنه گفت بیا بشین رو تخت دیگه لامصب کیفمو گذاشتم رو دراور و رفتم کنارش نشستم جفتمون ساکت بهم نگاه میکردیم چون تاحالا باهم تو یه همچین شرایطی نبودیم از هم خجالت میکشیدیم ببعد بهم گفت خب شالتو درار منم شالمو دراوردم و دادم بهش اونم انداخت اونطرف بعد گفت حالا کلیپستو درار منم کلیپسمو دراوردمو انداختم تو بغلش اونم انداخت اونطرف عاشقه موهام بود چون موهامبلند تا زیره کمرمو یه ذره حالت فر داره بعد گف حالا پالتتو درار منم یه نگاه شیطون بهش انداختم و دکمه اولیه پالتمو باز کردم ولی بقیشو اون باز کردکه یهو نفهمیدم چیشد که اومد طرفمو محکم ازم لب گرفت یکم که لب بازی کردیم گفت پاشو بولیزتو درار بولیزمو دراوردم اونم بولیزشو دراورد اصلا یه درصدم فک نمیکردم هیکلش به این قشنگی و ورزشکاری باشهبعد که بولیزشو دراوری دوباره افتاد روم و ازم لب گرفن و با دستش سینه هامو میمالیدکم کم ساپورتی که پام بودو تا زانوم کشید پایینو هی با انگشتش میمالیدش منم که عاشقه این بودم که اون کسمو بمالهکه یهو منو با دستاش چرخوند منم که از دردش واقعا ترس داشتو چرخیدم گفتم نیما توروخدا بیخیال بعد نشست جلوم منم که باره اول بود کیرشو میدیدم خیلی اندازش خوب بودگفت بخور منم که چندشم میشد از این کار گفتم نمیخورم گفت جونه نیما یه ذره فقطکه کلی اصرار کرد منم که خیلی لجباز بودم سعی کردک به گوه خوردن بندازمش واسه اینکه گفته بخور و التماس کردهکردم تو دهنم ولی دندونامو نزدیک هم بردم اونم هی میگف گاز نگیییییر دیگهکه کیرشو از دهنم داورد گف پس بچرخ که بکنمتاصلا محلت نداد حرف بزنم چرخوندمیک کرم که اون گوشه افتاده بود زد بهم منم ه از استرس بدنم میلرزد که یهو نوکه کیرشو رو سوراخه کونم حس کردم یه فشار داد که رفت تو منم فقط هی میگفتم گوه خوردم میخورم تو فقط منو نکن کلیم دستو پا میزدم اخه خیلی درد داشت اونم که منو از پشت بغل کرده بودو هی از پشتاسه اینکه دهنه منو ببنده ازم لب میگرفتکه دیگهکم کم کیرش تو سوراخه کونم جا باز کرده بوددیگه درد نداش منم بی حال هیچی نمیگفتم که کیرشو دراورد از تو کونم و گذاشت لایه پاماز لا پاییش واقعا خوشم اومد وقتی کیرش میخورد به لبه کسم خیلی بهم حال میدادولی ارضا نشدم اونم حس کرد که من دارماذیت میشم واسه همین دیگه هیچ حرکتی نکرد و از روم میخواست پاشه پشتمو بوس کردو بلند شد وقتی میخواس بلند شه ابش رخت بینه کونم و تخت منم که وسواسی حالم میخواس بهم بخوره با یه دستمال کونمو تمیز کردو رفت اونطرف کناره دراور وایساد و با نگاه های شیطونش منو نگاه میکرد منم یه بیسکویت کناره تخته مامانش بد برداشتم خوردم اونم خنده ی اروم کرد منم که هی ادا و اوسول درمیاوردمه اون بخنده او هی میخدیدمن سوتین با ساپورت تنم بد اونم فقط با یک شلوار بودرفتم کناش وایسادم یکم بهم نگاه کریم که من رفتم رو صندلی نشستم اونم رفت تو هال تلویزیونو روشن کردو گفت مینا لباستو بپوش بیا این برنامه رو ببین خیلی باحاله بادمه مستند بود اون رفت رو مبل بزرگه نشستو پاهاشو دراز کرد منم رفتم رو یه مبل ک نفره پشتش نشستم و پاهامو از رو دسته مبل اویزون کردمو با گوشیم ور میرفتم یه 10 دقیقه ای همینجوری بودیم که بلند شد رفت از پنجره یه دید زد ببینه کسی نیومدهکه بعدش رفت دره یخچال و گفت ابمیوه میخوایگفتم نه مرسیمنم به دوستم زنگ زدم گفتم ک بیاد دنبلم گفت یه ربع دیگه راه میوفتهمنم که نشسته بودم اون اومد رو دسته مبلی کا نشستمنشت همون موقع ی اس ام اس از دوستم واسم اومد گف کدوم خریه اینقد بهت اس میده گفتم دوستمه باباگفت من برم تو اتاق یکم اتاقو مرتب کنمرفت تو اتاق بع 2.3دقیقه گفت مینا ی لحظه بیارفتم تو اتاق دیدم برقارو خاموش کرده خودشم رو صندلی دراور نشسته و یه پاشو گذاشته این طرف یکیم به انور تکیه داده بودرفتم نشستم رو پاش اونم با دستش رونه پامو از رو ساپورت میمالید که دستشو بر تو شرتم یکم چوچولمو ماساز داد بعد بلند شد منم با خودش بلند کرد دستش وسط باسنم بو منم دسم دوره گردنش بود لب گرفنیم باهم که اروم اروم دوباره رفتیم طرفه تخت انداختم رو لبه تخت از پشتو دوباره کرم و اورو دوباره کیرش کرد تو کونم ولی ایندفه خیلی درد نداشت بهم گفت بچرخمنم چرخیدم طرفش گفت پاهاتو بده بالا منم گفتم توروخدا جلو نکنی گفت نه نمیکنم به خدا که یهو محکم با فشار تلمبه ز که یهو یه نگا به دستاش کرد د دستاش کلهتختش پرازخونه من که از ترس زبونم بسته شده بود اونم شکه شده بود که یهو سرشو با دوتا دستاش گرفتو از رو تخت بلند ش منم که بغض کرده بودم گفت مینا پاشو برو خودتو بشورازم مثله شیراب خون میچکید حتی خون ریزیم قطع هم نمیشد که نیما میگف نباید این همه خون بیاد چرا این همه میاد که یهو سرش جیغ کشیدم گفتم واسم یه ازانس بگیرمنم که اونقد نارحت بودم که حس میکردم دنیا رو سرم خرای شده حس بدی داشتمزنگ زدم به دوستمو با گریه زاری ماجرارو براش گفتم و رفتم ی جا تا بیاد دنبالم اونق خونریزیم زیا بود که صندلی ازانسیه پر از خون شده بودبه هزار بدبختی به مامانه طفلکیم گفتیم چون اید خونریزیم شدید بود که اصلا نمیشد موضوع رو پنهان کرد 2روز تو بیمارستان بستری بودم دکترا گفتن پارگیه داخلی دارهدکترا بهم میگفتن انگار با چاقو یکی کرده باشهاون شب من 2سوم از خون بدنم رته بود پرستاره میگفتن اگه نمیاوردینش صد در صد تا 1ساعت دیگه میمرد به دوستمو خواهرمم گفتن که احتمالا میمیره خیلی شانس بیاره که بتونه زنده بمونه واقعا شبی یود همه گریه زاری میکدن نیما هم مث اینکه من بیهوش بودم زنگ زده و خواهرمو دوستم فحشش دادنو بهش گفتن که من دترم میمیرمحدودا 23هفته از اون ماجرا گذشت و من افسوردگی شدید گرفتمو بعده 3هفته با نیما دوام شدو 3ماه باهم قهر بودیممیدونم زیاد سکسی نبود اما ای راز تو دلم گیر کرده بودو دوس داشتم با یکی درمیون بذارم بعده اون ماجرا من واقعا داغون شدم و تبدیل شدم به یه دختره عصبی و افسوردهدخترا بهتون توصیه میکنم هیچوقت ندین هیچ پسری ارزش بدنه با ارزشه شمارو ندارهبده اون ماجرا هم ما همش باهم 2 روز قهریم 3روز اشتی ولی هیچوقت واقعا کات نمیکنیم چون من هنوز عاشقشم دیگه هم باهم سکس نداشتیم ینی من دیگه نخواستم مرسی که بدترین خاطره ی زندگیمو خوندین هرچی فحش بدین به مامانتون دادی پس فحش ندی.باینوشته مینا

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *