سلام.خدمت شما دوستان عزیز.این اولین خاطره سکسی منه که برای پارساله.داستان ازاونجایی شروع میشه که من سال اول دبیرستان بودم.وسطای سال بودکه یه شاگردجدید اومد به کلاسمون.اهل کرج بود.اسمش مهدی بود. یه پسر سفید.تپل.باسینه هایی که ازروی پیرهن معلوم بود.قدحدودا165تا.کون بزرگ .رون های خوشکل. من ازهمون وقت تو نخش بودم.وهمیشه به یاداون کون خوشکلش جغ میزدم.همیشه میخاستم یه جورایی بهش نزدیک شم.اون توی کلاس تنها یه گوشه میشست وهنوز بابچه هاآشنا نشده بود.حدودا1ماه مونده بودبه آخرسال وامتحانات خرداد.که جاشو عوض کردوبه من گفت که میتونم کنارت بشینم .منم که ازخدا خواسته قبول کردم.بالاخره صندلیشو آوردکنار من ونشست.دیگه فهمیده بودم تنش میخاره.برای همین سرکلاس دستمومیذاشتم رودستشو نازش میکردم(البته بگم من ردیف آخربودم وهرغلطی میکردم معلوم نمیشد)که همونجا سرکلاس شق میکردم وتا یه جغ نمیزدم خوب نمیشدم.بالاخره دو سه هفته ای همینطوری گذشت وهنوز نتونسته بودم باهاش حال کنم.تا اینکه یه روز که سرکلاس فیزیک بودیم وچون معلمونم سریع درس داده بودوبیکار بودیم دلو زدم به دریاو دستموگذاشتم روکونش .هیچی نگفت .کم کم دستمو بردم توشلوارشو یخورده مالوندمش .بعد دستمو بردم توشرتش ولای کونشو میمالیدم.بعد بهش گفتم میخام سراختو بمالم فقط سروصدا نکنی .گفت باشه.منم انگشتمو بردم تو سوراخ کونش که یکدفعه ای یه آخ گفت که همه برگشت عقبو نیگاه کردن.اونم دستشو گرفت والکی گفت دستم خورده به گوشه ی میز ودرد گرفته.بالاخره گذشت تا روزای بعد دیگه دستمومیبردم وسینه هاشو میمالیدم وصورتشو ناز میکردم..چند وقتی این جوری گذشت که یکدفعه به خودم اومد،دیدم امتحانات شروع شده ومن هیچکاری نکردم.خیلی حالم گرفته شد.بعدم که امتحانات رو دادیمو سال تموم شد.منم خیلی حالم گرفته شده بود. یه روز(وسطای خرداد)بهم زنگ زدو گفت که دفترشیمی میخاد.ومیخاد یکم باهاش کارکنم.(تابره امتحان ورودی یه مدرسه دیگه روبده)من که دیگه توکونم عروسی شد.گفتم باشه.وبیا خونه ما اونم قبول کرد.پنج شنبه خونه ماخالی بود.چون مادر پدرم میرفتن خونه مادربزرگم.بهش گفتم پنج شنبه همین هفته بیا خونه ما.اونم قبول کرد.پنج شنبه شده بود که ساعتای 330بهم زنگ زدوگفت من سرکوچتون هستم.منم رفتم دنبالش وقتی رسیدم سرکوچه دیدم یه تیشرت پوشیده که معرکه شده بود.من که همونجا شق کردم .سریع بردمش خونمون ازش پذیرایی کردم وشروع کردیم درس خوندن.یه یک ساعتی گذشت.مهدی گفت خسته شدم یکم استراحت کنیم.منم گفتم مشکلی نیست.داشتمیم کتابو روجمع میکردیم که من دیگه نتونستم طاقت بیارم.پریدم روشوخوابوندمش روزمین وشروع کردم ازش لب گرفتن.همینطوری که لبای همدیگرو میخوردیم منم دستمو بردم تولباسش وشروع کردم مالیدن سینه هاش.وااااااااای نمیدونین چه سینه های بود.بعد لباسشو دادم بالاوشروع کردم به خوردن سینه هاش.دیگه داشت دیوونه میشد.بهم گفت برم سراغ کونش. منم سریع رفتم پایین سراغ شلوارش.واونوکشیدم پایین .هنوز شرت پاش بود.ولی نمیدونین چه رون هایی داشت.سفیدسفید.داشت دیوونم میکرد.یخورده رون هاشو مالیدم.بعد رفتم سراغ شرتشو،ازپاش بیرون آوردم یه کیر خوشکل کوچولو داشت.بعد چرخوندمش.وای نمیدونین چی جلوی من بود……..یه کون سفید قلمبه خوشکل .یخورده کونشو مالیدم وبعدیخورده بوسش کردم.دیدم خیلی ساکته وهیچی نمیگه.رفتم سراغش دیدم داره جغ میزنه.دستشو گرفتم بهش گفتم صبر کن خودم برات میزنم.اونم قبول کرد.بعدیه لب خوشکل ازش گرفتم وبلندش کردم و وایساد.بهش گفتم میخام بکنمت اونم از خدا خواسته قبول کرد.همونطوری که وایساده بود لای کونشو باز کردم وسوراخشو پیدا کردم.یدفعه گفت تونمیخای لخت شی.منم یه نگاه به خودم کردم دیدم هنوزهمه لباسام تنمه.منم سریع لخت شدم.بعد دوباره سوراخشو پیدا کردم وآروم گذاشتم دم سوراخش چون خشک بود.نمیرفت توسوراخش.منم یخورده آب دهنمو ریختم روشو آروم فرستادم تو.وای نمیدونین چه حالی داشت یه سوراخ تنگ وخیس وگرم.من همینطوری داشتم کیرمو میفرستادم توکه دیدم داره آه وناله میکنه .منم صورتشو چرخوندمولبشو گرفتم وشروع کردم به خوردن.همونطوری که کیرمومیاوردم بیرون ودوباره میکردم تو لبشو هم میخوردم.خیلی لذت داشت.بعد از یه مدت فهمیدم دیگه کیرم جا بازکرده واونم دیگه ناله نمیکرد.منم همونطوری که داشتم تلمبه میزدم دستمو بردم طرف اون کیرخوشکل وسفیدش.منم شروع کردم براش جغ زدن.ازیه طرف داشتم میکردمش وازیه طرف هم براش حغ میزدم.حدودا یه ربعی شدتا گف داره میادمنم تند تر براش میزدم که شنیدم یه دادکوچولو زدوآبش ریخت بیرون.ولی من هنوز آبم نیومده بود.منم تند تر تلمبه میزدم تا شایداین بی صاحب بیاد.دیگه پاهام وکمر طاقت نداشت.فهمیدم داره آبم میاد.بهش گفتم. گفت بریز همونجا.منم همشو ریختم تو اون سوراخ خوشکل.دیگه دوتایی بیحال شدیم همونطوری افتادم روش.بعد از چند دقیقه بلند شدیم.گرفتمش توبغلم.بهش گفتم حال کردی .گفت آره.خیلی خوب بود.بعد همونطوری یه لب ازش گرفتم.بعد بلند شد بره که بهش گفتم کجا.هنوزتازه رسیدی.خندید وگف دیگه باید برم.منم اصراری نکردم.منم خودم لباساشوتنش کردم.همینطوری که لباساشو تنش میکردم همه جاشو لیس میزدم.دیگه همه لباسشو پوشیده بود.کتاباشو هم جمع کرد.دیگه داشت میرفت.نمیتونستم ازش دل بکنم.دوباره بغلش کردم ویکم مالوندمش.بعد بلند شد رفت.وقتی داشت میرفت بهش گفتم بازم ازاینورا بیا گفت چشم ورفت.حدودا یه ماهی گذشت که من دوباره هوس اون کون خوشکلشو کردم .بهش زنگ زدم ولی گوشیش خاموش بود.بعداز چند ماه فهمیدم نامرد بدون خداحافظی رفته کرج.نوشته خوب
0 views
Date: November 25, 2018