اکیپ 4 نفره ی ما

0 views
0%

سلام. درابتدا بايد از اينكه خاطره ام يكم طولاني هست ازتون معذرت بخوام. در ضمن تمامي اسامي مستعاره.مهرماه ٩٠ بود كه دوستم مهدي بهم زنگيد و گفت با يكي قرار دارم، تنها نيست تو هم بيا، به گفته خودش قرار اولش بود، رفتيم يكي از كافي شاپ هاي معروف شهرمون. وقتي رسيديم اونا اونجا بودن، يكيشون ندا بود كه با مهدي دوست بود، اون يكي مريم بود. يه جورايي براي ما سانتي مانتال به حساب ميومدن. اون روز رو با كلي صحبت و بگو بخند كس و لاس گذرونديم، يكي دوروز بعد مهدي گفت بيا ١ اكيپ ٤نفره بشيم، تو با مريم باش و منو ندا هم كه باهم هستيم، (منم با ديدن مريم ازش خوشم اومده بود اما روم نميشد چيزي بگم، اين پيشنهاد مهدي و البته ندا خيلي خوشحالم كرده بود) ندا شماره مريم رو برام فرستاد منم حوالي ظهر ١ اس دادم و خودمو معرفي كردم و گفتم اين شماره منه، غروب بود كه جواب اس منو داد، (از اونجايي كه ندا با مريم صحبت كرده بود و هماهنگ كرده بود اونم خيلي راحت پذيرفت) اينجا بود كه دوستي منو مريم آغاز شد…اوايل از هردي حرف ميزديم و بيشتر حرفامون به اين گروه يا به اصطلاح اكيپ ختم ميشد، بعد از ٣،٤ هفته اس هاي ما جنبه سكسي گرفت و حرفهاي سكسي خيلي راحت بين ما رد و بدل ميشد، براي چند روز بعد ٢باره قرار گذاشتيم بريم همون كافي شاپ. روز قبلش مهدي و ندا بحثشون ميشه و ما با كلي خواهش و التماس اونا رو آشتي داديم اما بعد از روز قرار ٢باره بحثشون ميشه. مهدي و ندا رابطشونو پایان كردن هرچند مهدي دلش نميخواست اما كله شق تر از اين حرفا بود. من براي جمعه با مريم قرار داشتم بريم ساحل، چون خودم ماشين ندارم و مهدي هم گفت نميام با يكي ديگه از دوستام هماهنگ كردم بياد باهامون، جمعه شد و رفتيم دريا، ندا هم اومده بود، البته اونا به بهانه تولد دوستشون اومدن بيرون، اول رفتيم برديمشون خونه دوستشون كادو رو دادن و اومدن كه بريم، رفتيم دريا (كه شهر ديگه اي بود و با شهر ما ٣٠ تا ٤٠ دقيقه فاصله داشت، شما فكر كنين نوشهر) ندا و وحيد باهم تيريپ دوستي بستن و رفتن لب ساحل قدم بزنن و منم از فرصت استفاده كردم و با توجه با اينكه اين فصل سال اونجا خلوت بود و البته از قبل زمينه سازي كرده بودم، براي اولين بار مريم رو بوسيدم، يكم كه گذشت براي چند ثانيه لبهاي همو هم بوسيديم.بعد از اون جمعه كه خيلي هم خوش گذشت حرفهاي منو مريم به سكس تلفني كشيد، يواش يواش طوري شده بود كه هرشب سكس تلفني داشتيم، دختر داغي بود مثل من كه زود حشري ميشدم. از اونجايي كه سكس تلفني بعد از ١مدت تكراري ميشه و جواب نميده برنامه ريزي كرديم يكي از روزهاي وسط هفته دانشگاه رو بپيچونن و بريم ويلا. با دوستم كه خيلي تو خط اجاره كردن ويلا بود صحبت كردم و منو به يكي از دوستاش معرفي كرد، براي دوشنبه ويلا توي همون شهر ساحلي ok‏ شد، ٤تايي رفتيم واسه ويلا، درحالي كه همه ميدونستيم واسه چي ميريم اما خودمونو ميزديم به اون راه، البته منو وحيد از قبل هماهنگ بوديم و اون مشروب و كاندوم و اسپري خريده بود منم با خودم روغن گليسرين آورده بودم. ندا دختر متوسطي بود البته از لحاظ اندامي منظورمه، فكر كنم قدش حدود ١٦٥ بود، با هيكلي مناسب همين وزن، نه چاق و نه لاغر، اما مريم قد بلندتر بود، تپل تر هم بود، كون و سينه هاش از روي لباس مشخص تر و جذاب تر بود، وقتي رسيديم ويلا ندا و مريم رفتن توي يكي از اتاق خوابها لباسشونو عوض كردن، واي كه عجب دافي شده بودن، اولين بار بود با اون وضع ميديدمشون، چون هوا سرد بود لباساي باز نپوشيدن اما لباساي جذب به تن داشتن كه خيلي تحريك كننده بود. وحيد با ندا رفتن توي يكي از اتاق خوابها (آخه اونا خيلي زودتر و سريعتر از ما بحث سكس رو توي رابطه ي تلفني شروع كرده بودن و مثل ما به آرامي و با احتياط جلو نرفتن، يه جورايي مستقيم بهم گفتم فقط ميخوان باهم سكس داشته باشنن، اما ما هنوز مستقيما بهم نگفتيم اون روز قصدمون سكسه) مريم رفت رو كاناپه نشست و منم رفتم كنارش، يكم حرفهاي بي ربط زديم، يكم خودمو بهش چسبوندم، چند تا بوس كوچيك و بعدش هم لب گرفتيم، خيلي حال ميداد، خيلي خوب لب ميداد، منم يواش يواش بازوهاشو از رو لباس لمس ميكردم، بعضي وقتها هم چونه و زير چونه زير گلوش رو آروم ميبوسيدم. بلند شديم باهم رفتيم توي اون يكي اتاق خواب، رفتيم روي تخت نشستيم، يكم موهاشو نوازش كردم و از چشم و ابروش تعريف كردم، يواش يواش دوباره شروع كردم به بوسيدن و نوازش كردن بدنش. همونطور كه نشسته بوديم خوابوندمش و كنارش دراز كشيدم، آروم سينه هاشو نوازش ميكردم، كاملا مشخص بود كه داره تحريك ميشه آخه نفسهاش نا منظم بود. رفتم روش دراز كشيد و كيرمو كه ديگه بزرگ شده بود از رو شلوار ميمالوندم به كسش. يكم كه اينكارو كردم لباسشو دادم بالا، سوتينشو هم دادم بالا و سينه هاشو ديدم، خيلي حال كردم چون هموني بود كه دوست داشتم، سينه هاي بزرگي داشت با نوك برجسته كه يك حاله ي كمرنگ صورتي دورش نوك سينه داشت، سينه هاي نرمشو ميمالوندم و آروم ليس ميزدم، يواش يواش صداش در اومدو حرفهايي كه توي سكس تلفني ميزد رو تكرار ميكرد، جوووون گفتن هاش خيلي تحريك كننده بود. منم داشتم سينشو ميخوردم. دستمو بردم توي شلوارش، شلوار جينش اذيتم ميكرد، دكمه هاشو باز كردم، كسشو از روي شرت ميمالوندم، گرماي كسش رو كاملا حس ميكردم. كس تپلي داشت، خيلي هم نرم بود. مريم فقط چشماشو بسته بودو لذت ميبرد، خيلي حشري شده بود. دستمو گذاشتم توي شرتش، واي خداي من چقدر گرم بود، ترشحاتش باعث شده بود خيسي كسشو كاملا حس كنم، دستمو بردم بين لبه هاي كسش كه خيلي هم بهم چسبيده بود، قسمتهاي بالاييشو ميمالوندم و در اين بين هراز گاهي لباشو ميبوسيدمو و آه ميگفتم، ازش ميپرسيدم دوس داري اونم با اشاره ي سر تاييد ميكرد. فكر كنم ١٠ دقيقه اي اينكارو كردم كه ديدم پاهاشو بهم جفت كرد و با رونهاش دستمو روي كسش فشار ميده و خودش كسشو محكم به دستم ميمالوند، فهميدم داره ارضا ميشه، منم بيشتر سينه هاشو مالوندم و گردنشو ليس زدم كه يهو وايساد و چند ثانيه بي حركت موند، روي دستم خيسي آب كسشو حس ميدم، البته اينطور نبود كه دستم خيسه خيس شه اما يكم لزج شده بود، با دستمال دستمو تميز كردم و رفتم كنارش، همونطور روي تخت ولو بود، چون سوتينش توي اون حالت سينه هاشو اذيت ميكرد (بالاي سينه بود) به پيشنهاد من لباساي بالا تنه اش رو درآورديم، منم براي اينكه گرماي بدنشو حس كنم بلوز و زيرپوشمو درآوردم، كنارش دراز كشيدم، همو بغل كرديم، لب بازيهامون شروع شد، آروم خودمو بردم روش، دوباره كيرمو به كسش ميمالوندم البته اين بار چون بالا تنه هامون لخت بود گرماي بدنمون حشري ترمون ميكرد، خصوصا منو، خودمو از روش بلند كردم، كمربند و دكمه هاي شلوارمو باز كردم، منظورمو فهميد، از روي شرت دستشو برد روي كيرم، يكم همونطوري مالوند، شلوارمو كشيدم پايين، شرتمو يكم دادم پايين، كيرمو آورد بيرون، يكم برام مالوند، خيلي حال ميداد، دستهاي نرمش رو به آرومي روي كيرم ميكشيد، ازش خواستم كيرمو بخوره، اونم با كمي اكراه قبول كرد، اما معلوم بود دلش ميخواد و ناز ميكنه، يكم آب بي رنگ از كيرم زده بود بيرون، مريم گفت ترشح اوليه كيرت ترشه، نذاشتم زياد بخوره آخه ميترسيدم آبم زود بياد، اما انصافا خوب ميخورد، قبلا از پرسيده بودم كه دختره يا پرده نداره كه گفته بود دختره، بنابراين سوراخ كسش رو بيخيال شدم، ازش خواستم يكم بمالم به كسش كه اونم قبول كرد، به پشت خوابيد و پاهاشو جفت كرد، منم كيرمو گذاشتم روي كسش و از اونجايي كه كس تپلي داشت كيرم رفت لاي لبه هاي كس، قسمت زيرين كيرم هم به رون هاي نرمش ميخورد، خيلي لذت بخش بود برام، از اونجايي كه توي سكس تلفني ازش ميخواستم موقع كردن كسش گردنمو بليسه اونم برام سنگ پایان گذاشت و ايكارو همراه با حرفهاي سكسي كه خيلي تحريك كننده تر بود، برام انجام ميداد. خيلي داغ شده بودم، داشت آبم ميومد كه از روش بلند شدم، ازش خواستم روي شكم بخوابه، بهم گفت از كون دادن ميترسه، اين حرفو يه جوري گفت كه دلم نيومد بذارم توي كونش، با اين حال ازش خواستم بذاره امتحان كنيم اگه نتونست تحمل كنه بيخيال ميشيم، از توي كوله ام روغن گليسرين رو گرفتم و يكم به كيرم و يكم به كونش مالوندم، ازش خواستم قنبل كنه، آروم كيرمو گذاشتم دمه سوراخ كونش، يكم فشار دادم، خيلي دردش اومد، انگشت اشارمو كردم توي كونش، با خودم گفتم الان ديگه جا باز كرده و دردش قابل تحمله، كيرمو دوباره گذاشتم رو سوراخش، يكم فشار دادم گفت خيلي ميسوزه ازش خواستم يكم تحمل كنه اما نتونست، منم همونقدري هم كه رفته بود تو رو كشيدم بيرون، آخه كله ي كير خودم هم درد داشت، همونطور كه روي شكم خوابيده بود پاهاشو جفت كردم و كيرمو به كونش كه خيلي بزرگ و نرم بود مالوندم، با دستم سينه هاشو لمس ميكردم تا اينكه آبم اومد. نتونستم خودمو بلند كنم، همشو ريختم لاي كس و كون و پاهاش. سكس خيلي خوب و دلچسبي بود، هرچند كيرمو توي سوراخهاش نذاشتم اما ازينكه آخر سكس هردومون تخليه روحي و جسمي بوديم خيلي به بهمون چسبيد. بعد از اينكه با دستمال تميزش كرديم لباسامونو پوشيديم و يكم توي بغل هم خوابيديم با قوطي ويسكي مشغول بطري بازي شديم كه اونم واسه خودش ماجرايي بود. خيلي جذاب بود خصوصا براي من كه بار اولم بود بطري بازي رو تجربه ميكردم. وحيد و ندا هم باهم سكس داشتن اما ظاهرا سكسشون خشونت بيشتري داشت چون ندا به مريم گفته بود كونش درد و سوزش زيادي داره (اينو بعدا مريم بهم گفت) بعدازظهر يه بار ديكه سكس (به همون شكل صبح) داشتيم و غروب ويلا رو تحويل داديم.اميدوارم از داستانم لذت برده باشيد.ميدونم كه نويسنده خوبي نبودم اما تا جايي كه تونستم سعي كردم جريان رو همونطور كه اتفاق افتاد براتون شرح بدم. البته اينو هم بگم كه قضاوت درباره ي واقعي يا خيالي بودن اين مارجرا رو به خودتون ميسپارم.شب يا روزتون شيك…نوشته mojisign

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *