داستانی از سایت آویزون وقتی برادرمو میدیدم که چجوری با دوست دخترهاش میره بیرون و تا دیر وقت که بر می گردن.حسابی فکرمو مشغول می کرد. من اصلا با دوست پسرم زیاد بیرون نمیرفتم. چون اونو کم میدیدم. من حسام رو از Chat پیدا کرده بودم و فقط 2-3 بار با هم رفتیم ببیرون و بعدش دیگه تلفنی با هم حال می کردیم. چون خونشون با من دور بود. اونا ساکن کرج بودن و من در تهران. اون با من پشت تلفن حرفهای سکسی می زد. و من بهش می گفتم که قول بده وقتی همدیگرو دیدیم بریم یه جایی که بتونیم با هم حسایب حال کنیم. الان اگر بدونی چقدر کوسم آب اومده. دیگه نمی تونم تحمل کنم.. بازم باید برم با انگشتام یه حالی به این بیچاره بدم.آخه خدا رو خوش میاد؟؟؟چطور وقتی با هم هستیم حتی یه لب هم نمیدیم. ولی وقتی از هم دوریم احساساتت گل می کنه…….. و حسام هم می گفت آخه باید فرصت پیش بیاد که بکنمت….. و کارمون شده بود هر روز از کس و کییر هم تعریف کردن و از پشت تلفن ممه های منو مکیدن……… من هم دیدم که نمی تونم طاقت بیارم. یه شب به برادرم که 2-3 روزی بود از دوست دخترش جدا بود( چون اونا رفته بودن مسافرت) تصمیم گرفتم جریانمو براش بگم. و بهش گفتم بیا توی اتاقم. (ازم 2 سال بزرگتر هست ) و گفتم حسام اعصابمو خورد کرده. وقتی با هم هستیم به لب هم نمیدیم به هم. ولی وقتی تلفنی حرف میزنیم همش حرفهای سکسی هست و اون قربون صدقه ی پستونام و کوسم میره. و من هم خوب نمی تونم خودمو کنترل کنم. نمونه همین 2 ساعت پیش. هنوز شورتو عوض نکردم و خیشه. دارم آتیش میگیرم. چی کار کنم آرین.. و دیدم که اون از روری صندلی بلند شد و اومد کنارم روی تخت نشست و گفت این که چیزی نیست خواهر کوچولوی من. من هم چند روزه از مونا دورم و حسابی پکرم.. پس می تونیم با هم کنار بیایم. و من گفتم یعنی با تو؟؟؟ آرین گفت. آره. مگه چیه؟؟؟ 1 بار هم با خواهرم می خوام حال کنم.. ولی من نخاستم و گفتم نه. نمیشه. من نمی خوام. گفت نترس..دیگه تا کی می خوای تلفنی حال کنی. حسامو فراموش کن .امشب بهت حال میدم و تا فردا برات یکی از دوستامو که بهش اعتماد دارم پیدا می کنم. تا اینو گفت .پریدم بوس کردم ولی صورتشو.آرین هم گفت نشد دیگه. از همین اولش خراب کردی. و دوزاریم افتاد و دستمو انداختم دور گردنش و لبشو بویم ولی خیلی سریع.و به من گفت. تا من میرم یه تلفن به دوستم بزنم تو هم یه کم فکر کن ببین با پیشنهادم موافقی یا نه؟ و از اتاقم رفت بیرون.واستادم جلوی آینه و یه کم تنمو حسابی از روی لباسم بر انداز کردم . و گفتم چه کیفی میده آدم اولین تجربه ی سکسیش با برادرش باشه؟؟؟؟؟ و یه کم خودمو آرایش کردم که ارین خوشش بیاد. و لباسمو عوض کردم و یه استرج صورتی پوشیدم با یه دامن کوتاه. یه آینه از کشوی میز توالتم برداشتم و رفتم روی تختم نشتم. برق اتاقمو خاموش کردم و آواژورو روشن کردم . (خونه تنها بودیم و مادر و پدر رفته بودن عروسی یکی از فامیلها) دامنو زدم بالا و یه کم کوسمو از روی شورت نگاه کردم. دیدم وای ی ی ی ی ی اینم که 1 کم خیس شده.(جدیدا آبم زیاد میومد) و با ته خط لبم یه کم بهش فشار آوردم و دیدم مزه میده.( از روی شورت) دستمو کردم توی شورتم و دیدم حسابی س ابم در آومده. دیگه تصمیمو گرفته بودم و دیدم که نمی تونم پیشنهاد آرین را در بکنم. و برای اینکه وقتی میاد توی اتاق یه دفعه ذوق زده بشه دلمو زدم به دریا و تصمیم گرفتم لخت بشم.. ایستادم جلوی آینه و پیرهنوم در آوردم. بعدش دامنو.. بعد سوتین و شورتمو. و شنیدم که آرین داره خداحافظی می کنه و منم با عجله رفتم پشت کمدم قایم شدم و گفتم آرین تلفنت تموم شد؟ بیا دیگه. باهات کار دارم. و خودمو حسابی جا به جا کردم که دیده نشم . و آرین بعد از 2-3 دقیقه اومد. ساکت موندم. در رو باز کرد و گفت کجایی مریم؟بازیت گرفته؟ مونا بهت سلام رسوند و تا 3 روز دیگه میان. کجایی دختر؟ داشت از اتاق میرفت بیرون که آروم از پشت کمدم اومدم بیرون و گفتم اوحال برادر آرین گلم؟ خوبی؟ و برگشت و تا منو دیدد دهنش واز موند. گفتم چیه؟ کف کردی؟ گفت دمت گرم. خیلی باحالی مریم.. فکر نمی کردم قبول کنی؟ و گفتم حالا که میبینی حاظر و آماده ام. بیا. دیگه نمی تونم تحمل کنم.. یه کم منو برانداز کردم و گفت تو هم تنت مثل مونا خوشگله. پدر این حسام خیلی امله که از پشت تلفن بهت حال میداده. ااااااا .ای کاش الان دوستام هم بودن و میدینت. مثل مفشته ها هستی. قربون اون ممه های خوشگلت برم.. وقتی اینا رو می گفت به یه دفعه چشم افتاد به زیپ شلوارش . دیدم وااای چقدر باد کرده. معلوم بود که حسابی این خان داداشمو با این کارم سر حال کردم. و بهش گفتم خب بسه. نمی خوام شروع کنی؟ زود باش آرین.اومد کنارم ایستاد و بغلم کرد. جوری که از روی شلوارش سفتی کیرشو حس کردم و ضربان قلبم زیاد شد. و یه لب حسابی به هم دادیم. و زبونشو توی دهنم می چرخوند و دیگه حسابی داشت کارمون شروع می شد. منو خوابون روی تخت و گفت تا دارم لباسمو در میارم تو پاتو حسابی باز بزار که من اون خوشگلرو ببینم و منم پامو باز کردم و با دستام کوسمو هم به 2 طرف کشیدم که حسابی ببینه. و اونم هی قربون صدقه می رفت. وقتی شورتشو در آورد دیدم کیرش تقریبا کلفته ولی حسابی باد کرده. معلوم بود داشت منفجر میشد. به من گفت بشین و کیرمو بزارم لای پستونات و تا گزاشتم یه دفعه آبش پاشیده شد روی سر و صورتم و گفتم راحت شدی؟ و یه کم آبو مادیم روی کسم و گفتم شروع کن. دراز کشیدم روی تختم و اونم افتاد روی من.. و حسابی با پستونام ور رفت. .اولش مدام می مکید و من هم اخ و واخ می کردم. و بعدشم اونا رو محکم فشار می داد و لبم هم توی دهنش بود.. بعد گفت حالا کار اصلی و گفت کس یا کون. گفتم کون دردم میاد یکی از دوستام گفته درد کون خیلی زیاده. بکن توی کسم . ولی مواظب پرده باش. گفت باشه ولی بیخیال پرده. گفتم نه پدر .جان من مراقب باش. گفت.حالا ببینم چی میشه. و پامو باز کرد و و گفت الان یه حالی به کس تپلت میدم که تا عمر داره از یادش نره. و آروم شروع کرد به فرو بردن و من هم ای ای می کردم. یه دفعه گفت مریم به جان خودم پرده ات پاره شد. گفتم برو پدر . . گفت ببین چند قطره خون اومد. من تا خونو دیدم گفتم. کار خودتوکردی دیگه؟ نتونستی جلوی خودتو بگیری؟….. و گفت پدر جنبه داشته باش. دیگه راحت می تونیم حال کنیم. اون پرده به درد خواهر شهوتی من نمی خورد. و کیرشو دیگه کامل کرد تو کوسم و صدا های لزجی هم می یومد و خودشم هی آه و واه می کرد.. … بد جوری به من خوش گذشته بود. تلافی اون همه مکالمه ی سکسی ……….. خلاصه اون شب من و برادرم با هم حسابی هال کردیم. . فقط کیرشو نه توی دهنم کردم و نه توی کونم. فقط کوسم بهره برد. آبشم که در می یومد میریخت روی پستونام. .اون شب 3 بار ابش در اومد که همشونو ریخت روی پستونام و کمرم. که خودم می مالوندم روی کل تنم.ولی از بی پستونامو فشار داد و مکید و لیسید و کشید که رنگ سفیده ممه هام شده بود مثل لبو و یه کم هم درد گرفته بود ولی خیلی خوش گذشت. مونده بودم اگر این برادر و نداشتم باید چی کار می کردم……….از اون شب تا امروز 1 ماه گذشته و من با دوست برادرم ( محمود) دوستم و گاهی به هم کس و کیر میدیم. ولی باز هم من راضی نشدم که کون بدم و کیر تو دهنم بکنم. بعضی شبا هم برادرم به من افتخار میده و کیرشو به کوسم هدیه میده فرستنده ؟
0 views
Date: November 25, 2018