بابای تین ایجر

0 views
0%

سلامعلي هستم و 24 سالمهمن تا قبل ازدواجم سكس با دختراي جورباجوري داشتم اما خوب اونقدر حريص بودم كه آخرشم گرفتار اين حرصم شدمماجرا از اين قراره كه من 19 سالم بود و عاشق سكس با دختراي توپول بودم از دست قضا هم يه دوست دختر توپول داشتم يه 2 ماهي بود باهاش بودم و خيلي تو نخش بودم كم كم مسيجاي سكسي بهش ميدادم اولا جواب نميدادا اما خوب ديگه ديگهتا اينكه اومد تو خط جوابمو ميدادتا اينكه كارمون به سكس تل كشيد(سكس تلفني)يه شب بهش گفتمليلا(اسمش ليلا بود)فردا مياي خونمون مادر پدرم قراره برن خونه مادر بزرگماول قبول نكرد اما يه كم كه رو مخش كار كردم قبول كردفرداش پدرم اينا ساعت 830 رفتن منم زودي رفتم حمومدوش گرفتم موهاي كيرمو زدمو آماده خوردن كردمشخوب ساعت 10 بود كه كم كم بايد ميرسيدديدم زنگ ميزنن ديدم صورت توپولش تو آيفون ديده ميشه درو باز كردمو منتظر شدم بياد بالا آخه ما خونمون 3 طبقست و ما طبقه 3 مينشستيمزنگو زد پريدم درو باز كردم واي چشتون روز بد نبينه عجب بدني بود اما….(ليلا اصلا خوشگل نبود منم عاشق توپوگيش بودم كه باهاش دوست شدم)واي تا ديدمش خشكم زددستشو گرفتم بردمش آشپزخونه گفتم ليلا فكر كن اينجا خونمونه واسم مثل يه خانم خوب صبحونه درست كن اونم گفت چشم(بيچاره فكر ميكرد واقعا دوسش دارم اما نداشتم اما ماجرا عوض ميشه تا آخر بخون)رفت دم يخچال درو باز كرد خم شد دنبال مربا ميگشت آخه ديدم مربا برداشتاين صحنه رو كه ديدم ديگه نتونستم بمونم رفتم از پشت بغلش كردم گفت علي گفتم جو و و و ن گفت اذيت نكن ديگه گفتم ديگه صبحونه نميخام تو رو ميخوام بخورم خنديددستشو گرفتم بردمش اتاق خوابم درازش كردم رو تخت خودمم پريدم روشواي بدنش مثل ژله بود يه 2 دقيقه اي همين جوري مونديم تا اينكه ديدم كيرم داره شاخ ميشه.اول لباساي ليلا رو در آوردمخجالت ميكشيد بعدم واسه خودمو در اوردم(توصيهخواستين دختر بكنين كاندوم حتما استفاده كنيد)رفتم كرمو اسپري رو آوردم اما كاندوم يادم رفتاسپري رو زدم به كيرم تا دير آبم بيادبه ليلا گفتم دختري يا زنگفتبه خدا دخترم تا حالا هم با هيچكي سكس نداشتم گفتم باشه و شروع به خوردن سينه هاش كردم واي خيلي گوشتي بود چنان ميخوردم كه انگار صد ساله گشنه موندم حس كردم داره ارضا ميشه آخه اون تا حالا ارضا نشده بود واسه همينم رفتم پايين تا رسيدم به كس گوشتيشواي اونايي كه زناشون كسشون گوشتيه ميدونن دارم چي ميگماول با زبونم داشتم باهاش بازي ميكردم بعد كامل انداختمش تو دهنم كه ارضا شدو ترشحاتشم ريخت دهنمبعد آروم شد گفتم نوبت منه گفت باشه و كيرمو گزاشتم تو دهنش به جا خوردن گاز ميگرفت واسه همينم زودي در آوردم بي تجربه بود ديگهگذاشتم لاي سينه هاش يه 5 دقيقه اي رو سينه هاش عقب جلو دادم تا گفتم برگرد گفتعلي ميترسمتو چشاش اشك جمع شد دلداريش دادم و برگشت واي چي بود هلو بود واقعاواي داشتم ديوانه ميشدم من از خوردن كون متنفرم واسه همينم نخوردم اما كرم زدم به انگشتم و آروم كردم توش صدايي ازش در نيومد دوميشم انداختم كه ديدم تكوني خوردو گفت درد داره اما من حرفي نزدم سوميشم انداختم كه آخش در اومدديگه سوراخش آماده كير من بودگفتم آماده اي عشق من(بلوف ميزدما)گفت آره كيرمو انداختم تو كرم و مالوندمشآروم كيرمو گزاشتم لبه كونش فشار دادم واي چنان جيغي زد كه گفتم الان مستاجرمون مياد بالا اما انگار خونه نبودكيرم تا 34 دقيقه همون جوري بود تا اينكه آروم آروم تلمبه ميزدم كيرمو در آوردم ديدم خونيه فهميدم بي چار جر خوردهانداختم توش باز كم كم داشتم تندترش ميكردم تا ديگه داشتم با سرعت نور تلمبه ميزدم دينميدونم چرا آبم نميومدخدا شيطان رو لعنت كنه زد به سرم برم سراغ كسش گفتم ليلا ميخواد پردتو بزنم ازم يه سوال پرسيد علي منو واقعا دوست داريو ميخواي باهام ازدواج كني منم تو اون حال گفتم آره(كاش لال ميشدمو نميگفتم) گفت باشه دستشو گرفتمو بردمش حموم چون نميخواستم خونه رو خون بگيرهاول كسشو خوردم واسش بعد آروم آروم سره كيرمو گزاشتم رو كسشتا قبل اون پرده نزده بودم اما خوب تو فيلما ديده بودم كه چه طوري بايد پرده رو زدتو 1 ثانيه تا تهش فشار دادم تو (ميدونستم جيغش ميره هوا يه دستمال تو دهنش گزاشته بودم)واي حمومو خون گرفت اولش تكون نخوردم تا اينكه چند دقيقه گشت بعد كيرمو در آوردمو كسشو شستم و كيرمم شستم تا بهداشتي بكنمش دي انداختم تو كسش گفت علي ميسوزه جواب ندادم و شروع به تلمبه زدن كردم كه يه لحظه تو خودم نبودم به خودم كه اومدم ديدم روش بي خود افتادم واي من چه كار كردم آبمو ريختم تو كسشديدم داره گريه ميكنه داشتم ديوانه ميشدم آبروش ميرفت اول خواستم بزنم زيرش و ديگه باهاش رابطه نداشته باشم اما خوب دلم سوخت يك هفته ديگه خوانواده رو راضي كردم كه بريم خواستگاريش بعد از خواستگاري ماجرا رو به خونواده هامون گفتيم كه خوش بختانه پدر من آدمه كاملا منطقي هستن و ما رو بخشيدم8 ماه 19 روز ديگه هم من پدر شدم صاحب يه پسر كاكول زري جالب اينجاست ما 5 ماه نامزد بوديم و 3 ماه ديگش بچه دار شديم كه اولا به خاطر همين از فاميل خجالت ميكشيديماميدوارم خوشتون اومده باشهمن از زندگيم راضي هستم اما من نتونستم جواني كنم گرفتار يه اشتباه شدم

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *