سلام من از بچگی دوس داشتم خالمو بکنم. هروقت میشد تو حموم لباس عوض کردن دید میزدم هر وقتم میتونستم میچسبیدم بهش معمولا از عقب. تو اشپزخونه موقع ظرف جمع کردن هرطور شده خودمو به کون خالم میرسوندم میچسبیدم بهش..تا اینکه یه اتفاقی افتاد من مجبور شدم چند روز در ماه برم خونه خالم چون شوهرش مجبور بود بره شهر دیگه من برای اینکه تنها نباشن میرفتم اونجا.خالم تشک منو همیشه مینداخت کنار خودش 2 تا بچشو اونورش. شبای اول جرات نمیکردم برم سمتش ولی کم کم نصف شبا پتو رو میدادم کنار. 2 ساعتی با کونش ور میرفتم. کیرمم میچسبوندم بهش آروم آروم .اگه نمیترسیدم فشارم میدادم خلاصه از روی لباس قشنگ میکردم خیلی هم حال میداد آبم قشنگ بعد از 2ساعت ور رفتن میومد.تا اینکه 2 ماهی گذشت یک شب دوباره خواستم برناممو پیاده کنم وسط کردنم خالم یهو گفت بسه دیگه فکر میکنی من نمیفهمم.من مردم و زنده شدم. از ترس سرمو کردم زیر پتو حرفم نزدم. 1ساعتی گذشت.بعد خودش اومد پتورو از روم کشید بوسم کرد گفت اشکال نداره من تورو خیلی دوس دارم برا همین گفتم تو بیای کنارم.منم پریدم تو بغلش گفتم خاله میتونم بازم….؟؟؟؟گفت کم کم بدون صدا بچه ها بیدار نشن.من انگار خواب بودم داشتم دیوونه میشدم چسبیدم بهش از عقب 2تامون با پهلو خوابیدیم.همینجوری سینهاشو میمالوندم بعداز 1ساعتی گفتم خاله در بیارم گفت فقط ساکتمنم آروم آروم شلوارشو دراووردم شلوار خودمم دراوردم خودش تاپشم دراورد منم تیشرتمو. وقتی گرفتمش تو بغلم انگار سکته کردم داشتم دیوونه میشدم از لذت…..کم کم شورتشو دراورد و از خودمم درآوردم تف زدم به کیرم گذاشتم لاپاهاش.بعد از 5دقیقه ای گفت بکن تو خالم. منم پا شدم کرم اووردم کردم تو شروع کردم تلمبه زدن یهو متوجه شدیم صدای چلپ چلپ کردن من روی کون خالم خونرو ورداشتا …بعد خالم گفت پاشو بری توی اتاق. رفتیم اونجا دیگه دیدم حیف از جلو نکنم .پاهاشو باز کردم از کس شروع کردم به کردن که آبم اومد ریختم توش. نیم ساعتی روهم بودیم کیرم دوباره راست شد همونجا دوباره شروع کردم به کردن. خالمم دیگه مشکلی نداشت گفت تو که کردی هرچه قد میخوای بکن. اونجام هم از کس کردم هم از کون خوابیده ووایستاده….از اون به بعد اون شبایی که قرار ه اونجا برم 3 یا 4 بار با خالم سکس خفنی میکنیم….بهترین اوقات زندگیمه اون شبا.موفق باشین
0 views
Date: November 25, 2018