خاطرات سکسی معمولا وقتی به یاد آورده میشن برای شخص تجربه کننده حس رویایی ای رو برانگیخته و القا میکنن به شکلی که دوس داره خیالش به واقعیت تبدیل شه تو همون لحظه. اما گاهی اوقات این اتفاق نمیفته ….اسفند سال 96 یه اتفاق عجیب لااقل توی زندگی من افتاد. من که معمولا توی سایت سایت داستان سکسی بخشی از اوقات بیکاریمو میگذرونم و لذت میبرم به پروفایل کاربرای دیگه توجه خاصی دارم و از هرکدوم خوشم بیاد درخواست آشنایی و دوستی میفرستم کاری که شاید خیلی از دوستان انجام بدن. یکی از این درخواست ها برای زهره ی داستان من ارسال شد. توی پروفایلش نوشته بود 32 ساله و ساکن اصفهان و علاقه مند به سکس پولی. جوابی که اومد با جوابایی که کلاهبردارا میفرستن فرق داشت. درخواست پول یا شارژ نکرد. گفت یه تومن میگیرم اما سر قرار و مکان هم با من. قبول کردم. آیدی تلگرامشو داد از اون موقع آشنایی ما شروع شد. بعد از پرسیدن مشخصات و چیزایی که همه اول آشنایی میپرسن فهمیدیم که هردو متاهلیم و تنوع طلب. عکسامونو فرستادیم بد نبود یه دختر تقریبا سبزه با صورتی صاف و دلنشین. تقریبا هر روز چند دقیقه ای باهاش تلفنی حرف میزدم تا اینکه قرار شد من یه بهونه جور کنم تا برم اصفهان پیشش. فروردین 97 بود که گفت مردم چندوقتی میره بیرون استان سرکار .منم یه ماموریت شغلی رو بهونه کردم و با اتوبوس از بابلسر که محل اقامتم بود حرکت کردم به مقصد اصفهان. تو راه همش با پیام یا زنگ قربون صدقه هم میرفتیم و از اینکه قراره چقدر باهم حال کنیم و خوش بگذرونیم میگفتیم. مثلا زهره میپرسید بردیا چند بار میخوای باهام سکس کنی؟ منم میگفتم تا جون داشته باشم. ساعت حدودا 12 شب بود که رسیدم اصفهان و رفتم به آدرسش. یه آپارتمان بود. گفت بیا طبقه دوم. رفتم بالا دیدم چندتا واحد هست. دیدم یه در بازه بدون اینکه صبر کنم بیاد بیرون یواش درو باز کردم که برم تو دیدم یه زنه به پشت نشسته داره بچه شیر میده سریع رفتم بیرون گفتم نکنه اینجا نباشه که دیدم بلللله اشتباه رفتم. آخه زهره یهو از یه واحد دیگه اومد بیرون دیدم داره میخنده اشاره کرد که بیا. رفتم تو چند لحظه هنگ بودم آخه با اون چیزی که تو عکس دیدم خیلی فرق داشت یه خانم تپل سیاه با یه صورت پر از لک و لوک. به روی خودم نیاوردم ولی کیرم که تا اون لحظه منتظر اجازه ی حمله بود سریع عقب نشینی کرد. خلاصه بعد حال و احوالپرسی تو بغل هم رفتیم تو اتاق خوابشون. از همون لحظه لب بازیمون شروع شد. با خودم گفتم به درک که شبیه عکسش نیست اینهمه راه اومدی حالتو بکن برو. پس شروع کردن به خوردن و مالیدن. از لباش که سیر شدم به ترتیب شروع کردم مثل کسی که برنامه بهش میدن رفتم پایین تر یواش با نوک زبونم چندبار از لاله گوش خوردم تا رسیدم به زیر گردن. دیدم صداش داره درمیاد. خودش یقه شو باز کرد سوتین آبی با عکس یه لب روش. بازش کرد برام. ممه های بزرگش که متناسب با اندام تپلش بود رو درآوردم . نوکش سیاه سیاه بود.تیز شده بود. با اولین زبونی که به نوک ممه اش زدم صداش هم مثل نوکش بلندتر شد. انگار شوهرش بودم. خیلی راحت درخواست میکرد ازم که بخور عزیزم. بخوووورر. چشماش نیمه باز بود. هرچی نوک سینه شو میخوردم بدنشو بیشتر پیچ و تاب میداد. خواهش کرد که بکنم ولی گوش ندادم زبونمو بردم سمت اون یکی ممه. بعد از خوردن اون یکی. زبونم آروم از ممه کشیده شد به سمت ناف.دور ناف رو زبون کشیدم. داغونتر شد. یهو چسبید به کیرم که خواهش میکنم بذارش تو . خندیدم گفتم نه.یه کم اذیتش کردم دیدم داره داد میکشه منم سریع دوتا پاشو باز کردم گفتم کاندوم هست تو کیفم بذار برام گفت نه میخوام حست کنم. منم دیگه بحث رو ادامه ندادم. از اونجایی که کیرم متوسطه ولی خیلی کلفت آروم مالیدمش به اطراف کسش که مثل دریاچه خیس بود بعد آروم سرشو دادم تو دیدم یه آه کوچیک کشید گفت بذااااااااار منم بقیه شو فرستادم رفت تو که یهو گفت آاااااااخ جووووووون . منم شروع کردم به عقب جلو کردن کیرم تو کسش. واقعا کس تنگی داشت. حداقل برای کیر من تنگ بود. عقب جلو که میکردم صدای قروچ قروچ میداد .انگار تازه داشت جا باز میکرد. چوم بار اول بود خیلی زود آبم اومد. گفت خیلی زود اومد گفتم شرمنده جبران میکنم. اینبار بعد ده دقیقه که حالم سر جاش اومد یه کم ور رفتیم و کیرم که راست شد گفتم تاخیری چی داری؟ یه پماد تاخیری آورد مالید و انگشت کرد برام یه کم که سینه خوردم و لب بازی کردیم دیدم یه کم کرخت شدم بلندش کردم با دستم روی دو زانو به حالت سگی خوابوندمش چشمم افتاد به سوراخ کونش ولی سریع یادم به قطر کیرم افتاد پشیمون شدم. کیرم با دست گرفتم از پشت گذاشتمش تو کسش. وااااای خیلی حال میداد. تو بهشت بودم. نزدیک پنج دقیقه تو این حالت کردمش. که دیدم ارضا شد ولی من باز تلمبه زدم تا اینبار خودم ارضا شدم. یه کم دراز کشیدیم برام آبمیوه آورد و تقویتم کرد.خوردم و دراز کشیدم خوابم برد یهو بیدار شدم دیدم زهره خوابیده ساعت ۵ صبح بود بیدارش کردم و گفتم باید برم. ناراحت شد گفت زوده ولی من بلیط داشتم. همدیگرو بوسیدیم و با نگاهی ناراحت ازم خداحافظی کرد. منم اومدم خونه دیگه جوابشو ندادم چون واقعا حس خوبی برام به یادگار نذاشت همون دوباری هم که ارضا شدم برای هزینه و وقتی بود که صرف کرده بودم. البته با مرامی کرد در حقم و پولی که قرار بود بگیره رو نگرفت ازم. نوشته Bardiayyyyy
0 views
Date: January 29, 2019