با سلام به دوستان سایت داستان سکسی خاطره زیر واقعی هست دوست داشتین باور کنین یا نه . (اسامی مستعار.)اسم من شاهپور هست این خاطره مال زمانیست که ۱۷ سال داشتم،،،من یه دختر عمه( رویا ) داشتم که نه زیاد خوشکل بود و نه زشت ولی یه شیطون واقعی میتونم بگم همه رو سر کار میذاشت و خلاصه با همه یجوری میلا سید، من زیاد اونو جدی نمیگرفتم یکی اینکه ازش خوشم نمیامد و دیگری اینکه میترسیدم خودشو به من قالب کنه، اینو داشته باشید فعلا ….. یه دختر خاله (سهیلا) هم داشتم که از ۶ سالگی بدلیل بیماری ناشنوا و گنگ شده بود و من هر چقدر از زیبای سهیلا بگم هنوز کمه، به هر حال سهیلا بزرگ شد و تقریبا ۱۵-۱۶ سالش بود همه اونو دوست داشتن و به عبارتی بهش ترحم میکردن ولی من نه ،،اونو دوست داشتم چون خیلی مهربون بود با من هم خیلی خودمونی بود ، از فیلمهای صامت مثل فیلمهای چارلی چاپلین و لورل و هاردی خیلی خوشش میامد ( چون صدا نداشتن اونم به صدا نیازی نداشت)هر وقت میدیدمش یه کادو یا هر چیزی که میتونستم بهش میدادم و واقعاً نظر دیگه به اون نداشتم تا اینکه یه روز رفتم خونه خاله، چند ساعتی اونجا بودم وقتی میخواستم برگردم سهیلا گفت منم میام خاله هم گفت اگه میتونی ببرش گفتم باشه.سهیلا زیاد خونه ما میامد و شب هم میموند با خواهرم با هم بودن و خلاصه خیلی راحت بود، با من اومد تو راه که میرفتیم ساکت بود نه اشارهای نه هیچ صدای ازش در نمیومد وقتی رسیدیم خونه هیچکی نبود بهش گفتم کسی نیست بیا برت گردونم خونتون گفت نه اشکالی نداره میمونم تا بیان، گفتم باشه، تا حالا خیلی اتفاق افتاده بود که من و او تنها بودیم گفت میخواد فیلم ببینه گفتم سیر نشدی از این فیلمها گفت نه دوس دارم، بردمش طبقه بالا واسش فیلم گذشتم خودم رفتم پایین، چند دقیقه بعد که برگشتم دیدم پرده هارو بسته و تو تاریکی داره تماشا میکنه، پرسیدم چرا اینکارو میکنی گفتش که اینطوری دوس دارم به من هم گفت بیا بشین ، با وجودی که دوست نداشتم رفتم کنارش نشستم چند دقیقه گذشت ، حس کردم دستشو به پشتم میکشه محل نذاشتم، ولی دیدم واقعاً داره شونمو میماله دستشو کنار زدم خواستم برم که دستمو گرفت و بوسید لحظه عجیبی بوددستمو کشیدم روی سرش یعنی که محبت خودمو نشون بدم ولی ناخواسته دستم رفت روی گردنش حرارت بدنش داشت آتیشم میزد به مالیدن گردنش ادامه دادم دستمو گرفته گذشت روی سینه آاش سینه سفتش رو زیر دستم حس میکردم لباشو آورد جلو و منو بوسید به بوسش جواب دادم هردوتامون حسابی حشری بودیم دستمو بردم زیر بلوزش سینه نازشو نوازش کردم سر سیناش سفت شده بود بلزشو زد بالا سینشو رو بوسیدم و مکیدم روی زمین دراز کشید اصلا از همه چی بیخبر شده بودیم، از روی شلوار کسشو گرفتم و ملندم حسابی داغ شده بود، شلوارشو پایین کشیدم خودش چرخید و پشتشو به من کرد، من هم کیرمو در آوردم وسعت پاهاش گذشتم و همینکه اولین حرکتو کردم که لا پاش رو بکنم صدای در اومد ، سریع خودمونو جمع کردیم و رفتیم پایین. از اونوقت تو هر فرصتی که میشد با هم ور میرفتیم و بیشتر پیش میرفتیم .و اما بشنوید از رویا دختر خاله اون روزبروز تو هر فرصتی سر به سر من میذاشت من هم که در رابطه با سهیلا خودمو یه دختر باز میدیدم گاهی وقتها جوابش میدادم که اونم خوشش میامد تا اینکه یه روز تو شلوغی یه جشن فامیلی بهش گفتم میگیرم میکنمت ها، با پرروی پایان گفت عرضهاش و نداری بهم برخورد با دست زدم درّه کونش گفت جون و چقدر قشنگ گفت اینو، گذشت تا یه روز دیگه که با سهیلا تو خونه تنها بودیم و مشغول حال کردن صدای در زدن اومد انتظار نداشتم که کسی بیاد، در رو که باز کردم درست حدس زدین رویا بود گفتم تو اینجا چیکار میکنی گفت میدونستم تنهایی اومدم بت سر بزنم گفتم تنها نیستم سهیلا اینجاست با تعجب گفت سهیلا؟ اینجا چیکار میکنه ؟ گفتم به تو چه؟ مگه فضولی؟ و خلاصه با خنده و بدون تعارف اومد تو، سهیلا هم که اومده بود پایین، همدیگرو بوسیدن و رفتیم تو رویا پرسید چیکار میکردین؟ گفتم هیچی سهیلا داشت فیلمشو نگاه میکرد ( آخه همه میدونستن که اون چه فیلمهای رو نگاه میکنه ) گفت خوب برو فیلمتو نگه کن عزیزم، ( با اشاره اگه یادتون باشه سهیلا نمیتوانست بگه و بشنوه ) سهیلا رفت بالا رویا هم گفت میدونی چرا اومدم گفتم دلت واسه من تنگ شده بود حتما گفت نه اومدم که عرضتو نشونم بدی گفتم منظورت چی؟ حالا وقت این حرفا نیست باشه یه دفعه دیگه گفت نه همین حالا وقتشه گفتم نه سهیلا اینجاست میفهمه آبرمون میره گفت نه اون مشغول فیلم نمیفهمه ولی من راضی نبودم دوست داشتم حالا با سهیلا باشم، ولی رویا دست بردار نبود خودش رفت بالا منم رفتم به سهیلا گفت فیلمتو نگاه کن ما تو اون اتاق میریم فیلمهای دیگه واست پیدا کنیم اونم گفت باشه .با رویا رفتیم تو یه اتاقی که مثل انباری بود و پر از ات و اشغال همینکه دارو بستم رویا اومد تو بغلم بوسیدمش و سینهشو گرفتم دست کرد کیرمو گرفت و گفت درش بیار کیر سفت شده مو در آوردم گرفت و باش ور میرفت و بلند قربونش برم میگفت شلوارشو در آورد کیرمو وسط پاهاش گذاشت من هم با حرکت دادن خودم اورا میکردم پشتشو به من کرد و گفت از عقب بکن منو گفتم نمیترسی گفت ترس نداره بکن،، کیرمو روی سوراخ کونش گذشتم با وجودی که حدس میزدم خیلی باید داده باشه و حتما کونش گشاد باید باشه ولی نبود کون تنگش بزور کیر منو تو خودش جا داد ، چند دقیقه بیشتر طول نکشید که گفتم رویا آبم داره میاد گفت بریز توش و همشو خالی کردم تو کون داغ رویا، واسه اون همین کافی بود زود کسو کونشو جمع کرد و بدون خدا حافظی از سهیلا رفت.سریع رفتم سراغ سهیلا دیدم نشسته اشک توی چشماش جمع شده بود با یه دستش یه دایره درست کرد و انگشت دیگرش را در آن کرد یعنی اینکه کردیش؟ نمیدونستم که چه جوابی بش بدم، گفتم نه من تورو دوست دارم با همون علامت گفت منو بکن، میترسیدم که اتفاقه بعدی بیفته و مورد لعن و لعنت دیگران قرار بگیرم از طرف دیگه نباید کاری میکردم که من و رویا رو رسوا کنه، گفتم هر چه پیش آید خوش آید ، لباساشو در آوردم رفتم سراغ کس نازش با انگشتم روی کسشو مالیدم اونم کیر منو با دستش گرفته بود و باش بازی میکرد اصرار داشت که کسشو بکنم ولی من میدونستم که نباید اون اتفاق بیفته اونو به پشت چرخندم با انگشت سوراخ کونشو یه کم باز کردم کیرمو توف زدم و با زحمت رفت تو کونش داشت گریش میگرفت از درد درش آوردم که دیگه ادامه ندم ولی اونو گرفت و خودش کردش توش، دیدم که داره عادت میکنه ادامه دادم با دستم از جلو کوسش و سینشو میمالیدم،،کم کم حس کردم کوسش داره خیس میشه، داشت واقعاً حال میکرد، آب من داشت میامد ولی جلو خودمو گرفتم تا وقتی که دیدم اونم ارضا شد آبمو کامل تو کونش خالی کردم اگه بخوام کون رویا و سهیلا رو مقایسه کنم باید بگم که کون رویا لاغر و یه کم کوچک بود ولی مال سهیلا تپل و تنگتر بود.اگه دوست داشتین خاطره بعدی رو که سکس ۳ نفره من و رویا و سهیلا هست واستون تعریف میکنمنوشته شاهپور
0 views
Date: November 25, 2018