سلام . من مرجان هستم و 23 ساله از تهران . امروز میخوام خاطره روزی رو که برادرم مست کرده بود رو براتون تعریف کنم . برادرم 30 سالشه و ازدواج نکرده با هیکلی درشت و زیبا .تابستان سال 86 بود که پدر و مادرم بخاطر عروسی یکی از اقوام رفتند مسافرت . منو برادرم تنها موندیم خونه و بخاطر تابستون من کل روز رو تو خونه بودم .شب بعد از رفتن ژدر و مادرم برادرم تا دیر وقت نیومد خونه . حدود ساعت 12.5 شب زنگ زد خونه گفت بیا درو باز کن و کمک کن بیام بالا حالم خوب نیست .زود رفتم پایین نگران شدم . وقتی درو باز کردم برادرم علی افتاد روم . داشت کمرم میشکست بزور نگهش داشتم و آوردمش تو خونه .کاملا مست بود تو مسیر در حیاط تا خونه صورتشو میمالید به بدنم . از فرط مستی اصلا هیچی حالیش نبود و بعضی وقتا به من تیکه مینداخت . جلوی در ورودی خونه حلش دادم سمت دیوار تا درو باز کنم . داشتم دستگیرو فشار میدادم که علی از پشت چسبید به من . چون در به سمت بیرون باز می شد علی رو حل دادم پشت ولی زورم نمیرسید مونده بودم بین در و علی .به علی گفتم برو کنار درو باز کنم ولی حالیش نبود .بعد چند لحظه حس کردم یه چیزی داره پشتم فشار میاد . دقت که کردم دیدم علی راست کرده . راستش از اندام درشت و هیکلی علی معلوم بود کیرش باید بزرگ باشه . کمی جا خوردم و سعی کردم خودمو بکشم بیرون ولی تکون خوردنم باعث تحریک بیشتر علی میشد و بیشتر راست میکرد . نمی دونم حالیش بود یا ناخوداگاه راست کرده بود ولی داشت کم کم از اون حالت خوشم میومد .بلاخره خودمو کشیدم بیرون و علی رو بردم تو خونه . علی روی کاناپه ولو بود و هنوز برجستگی کیر بزرگش کاملا معلوم بودمنم چند ماهی بود تو کف بودم و این صحنه منو تحریک میکرد . هی فکرایی به سرم میزد . رفتم آشپزخونه کمی اب آوردم براش همیکنه اومدم تو اتاق دیدم از رو شلوار دستشو گذاشته رو کیرشو فشار میده . دیگه داشتم کلا داغ میکردمیه لحظه خودمو تصور کردم در حالی که همنجوری که رو کاناپه علی ولو شده زیپ شلوارشو باز کردم و دارم براش ساک میزنم .با صدای علی به خودم اومدم رفتم جلو . علی بهم گفت مرجان نمیخوای به داد کیر من بررسیبا این حرفش انگار بهم برق زدن . لیوان اب از دستم افتاد . علی یه نگاه از پایین به بالا کرد گفت این چیه پوشیدی . برو عوض کن یه چیزی بپوش بدن خوشگلتو نشون بده . من رفتن تو اتاق همش به علی و حرفی که زده بود فکر میکردم . این بهترین فرست بود که یه حالی با اندام قشنگ دادشم بکنم ولی میترسیدم . رفتم سمت کشو لباسام و بازش کردم . چشمم خورد به بیکنی جدید که خریده بودم . بی اختیار لباسامو در اوردم و بیکینی یکدست زردمو پوشیدم . یه پیرهن پوشیدمو دکمه ها شو از گذاشتم و با خودم گفتم اخرش ضایع میشه میگم تو مست بودی اومدی سراغم درو باز کردم رفتم تو اتاق . رقتم سمت علیعلی یه نگاه کاملا سایت داستان سکسی به من کردو گفت میکنمت جنده لاشی من . این حرفش صحنه های رو که تو ذهنم بود قوی تر کرد .رفتم جلوش واستادم . علی صورتشو نزدیک من کرد و بدنمو بو میکرد . گفت بوی کس میدی . دستمو گرفت مو نشوند رو پاهاش . گفت مرجان تا حالا به کسی به خوش هیکلی من دادی . دستشو انداخت دور کمرم و بدنمو لمس میکرد . سرشو فشار میداد به لای سینه هام . گرمای نفسش بین شیار سینه هام داشت منو دیونه میکرد . دستشو برد پایین روی رون پام که من خیلی حساسم و اصلا اگه کسی به لای پام دست بکشه نمی تونم مقاومت کنم . داشتم از شهوتو و ترس میلرزیدم . ولی حس شهوتم بیشتر داشت به ترسم غلبه میکرد . دیگه طاقت نداشتم دستمو بردن کیرشو از رو شلوار گرفتم . کمی بازی دادم . علی داشت گردنمو دیونه وار میخورد . بدنم داغ کرده بود . دکمه شلوارشو باز کردمو زیپشو کشیدم پایین . دستمو کردم تو شرتشواقعا جا خوردم . 20 سالم بود و چند تا کیر از نزدیک دیده بودم ولی کیر علی واقعا بزرگ بود .واقعا قابل توسیف نیست چه حسی داشتم وقتی این کیر بزرگ تو دستم بود . حس حقارت میکردم . حس میکردم اگه این کیر بره تو من بزرگ میشم . ترشح کیرش قطع نمی شد . دستمو ترشح کیرش چرب کرده بود و با بالا پائین کردن دستم کیرش داغتر میشد . علی دستشو گذاشت رو کسم و کمی با دستش براندازش کرد . انگشتشو از لای شورت برد داخل و به شیار کسم میکشید . ترشحات کسم رنگ شرتمو تیره کرده بود . علی دستشو آورد بیرون و از بالای شرتم برد تو و کسو کامل گرفت تو دستشو فشار میداد .تو گوشم گفت دختری . گفتم آره . یهو با صدای بلند گفت جون چه بچه کونی بکنم . کیر کلفت علی تو دستم بود . دیگه طاقت نداشتم اخه من واقعا عاشق ساک زدن بودن . رفتم پایین جلوی علی رو زانو نشستم شلوارشو بهمراه شرتش کشیدم پایین . کیرش خیلی دراز نبود ولی خیلی کلفت بود . سرمو بردم جلو . علی میگفت جون آبمیوه دوست داری . میخوای بخوری باید تا تهش بخوریاداشتم نوک کیرشو میک میزدم . نمیدونم بقیه دخترا هم همینجور هستن یا نه ولی این ترشحات خوش مزه ترین چیزی هستن که خوردم تا حالا . چند لحظه بعد علی سرمو محکم فشار داد پایین کیرش رفت تو حلقم . شروع کردم به ساک زدن با ولع میخوردمعلی میگفت دختر قحطی کیر اومده مگه . علی سرمو گرفته بود نمیذاشت کیرشو بیرون بیارم . واقعا خوشمزه بود . علی گفت آبشو هدر ندیا . یهو داخل دهنم پر شد . چند بار آبش اومد دهنم پر بود . چند تا ساک با دهن پر زدمو ابشو قورت دادم .علی گفت دختر این قدر ماهری مگه چند تا کیر خوردی . پا شدم دهنمو پاک کردن اومدم پیش علی تو بغلش نشستم کیر علی خوابیده بود . علی گفت نوبت منه بهت حال بدم . اینو گفت منو حل داد رو کاناپه اومد جلو دست انداخت شرتمو پاره کرد و یه نگاه به سینه بندم کرد که زیر سینه هام بود اونو خودم در اوردم اومد روم شروع کرد به لیسیدن بدن از گردنو سینه تا رسید به کسم . چنام کسمو میخورد که اگر کیرشو یهو میکرد تو چیزی نمی گفتم . کاملا دیونه بودم . بعد چند دقیقه علی منو برگردوند و کونمو با دستش باز کرد و شروع کرد لیسیدن سوراخ کونم . زبونشو فشارمیداد به سوراخ بعد چند دقیقه کیرشو میمالید به کسم تا خیس شه و نوکشو گذاشت رو سوراخ . از همون فشار اول معلوم بود قراره جر بخورم . وقتی کیرشو کرد داخل گریم گرفت و داد زدم . علی گفت دیگه چاره ای نداری . نمیدونم از مستی بود یا رحم نداشت . همینجور تلمبه مبزد . فشار کیرشو تو روده هام حس میکردم . ولی حس خوبی داشتم داشتم کم کم لذت میبردم . علی بخاطر اینکه یه بار ارضا شده بود حدود بیست دقیقه داشت منو میکرد . تل اینک تو کونم یه حرارت زیاد حس کردم . حس خوابیدن کیرش تو کونم خیلی خوب بود . علی دیگه حال نداشت . بدنش داشت از گرما آتیش میگرفت . ولی از رو نمی رفت من بخاطر ضربه های علی حال نداشتم تکون بخورم برگشتم نشستم رو زمین تکیه دادم به کاناپه علی اومد جلو گفت تازه اولشه بیدارش کن کن می خوام بازم بکنمت .کیرشو گرفتم دستم و شروع کردم به لیس زدن و و بااون یکی دستم دتخماشو بازی میدادم کیرش نصفه نیمه بیدار راست شده بودسر کیرش بردم بالا و چند تا لیس به تخماش زدم و دست تختماشو کرد تو دهنم کمی میکش زدم آوردم بیرون .کلا به ساک زدن و خوردن کیر پسرا علاقه دارم . خودمم نمی دونم چرا . علی کیرشو کرد تو دهنم و شروع کرد تلمبه زدن . کم کم کیرش داشت راست میشد و اونم سرعتشو بیشتر میکرد . موهامو گرفته بودو فقط عقب جلو میکرد ولی داشت از حال میرفت کیرشو کشید بیرون و نشست . کمی مستی از سرش رفته بود و بی حال بود . منم حال نداشتم علی رو کاناپه خوابش برد . من رفتم یه دوش گرفتم و خوابیدم . علی صبح زود رفته بود سر کار که منو نبینه ولی از اون روز به اینور من سکسی مثل اون نداشتم هنوز.امیدوارم لذت ببرین . کل خاطره واقعی هست و سعی کردم جزئیات رو بگم تا بیشتر وارد ماجرا بشید.نوشته مرجان
0 views
Date: November 25, 2018