برده شق کرده

0 views
0%

سلاممن محمد حسین هستم این داستان واقعی نیست و تماما ساخته تصورات خودمه ولی بعضی از جزئیات ذکر شده و اسم خیابان ها واقعا وجود دارن…هوا به سرخی میزد،امروزم مث بعد ظهر هر روز فرد دگه ای رفته بودم کتاب خونه سبزه میدون(یه میدون نسبتا بزرگ و شبیه یه پارک کوچیکه تو رشت که وسطش یه کتابخونست) بعد از این که درسام تموم شد حال خونه رفتن رو نداشت رفتم روی یکی از نیمکت های اونجا نشستم،هوا هوای خیلی گرمی بود اون روز من شورت نپوشیده بودم چون هی میچسبید به پام در ضمن من تازه پشمامو زده بودم وقتی شورت می پوشیدم خیلی اذیت می شدم.همینطوری اونجا نشسته بودم و چشم چرونی میکردم که کیرم دار شد حالا فرض کنین یه کیر بیست و چهار پنج سانتی بدون شورت زیر شلوار لی….خیلی زایه بود بد جوری خود نمایی میکرد دستامو گذاشتم روش که زیاد مهلوم نباشه ولی اصلا نمی خوابید همونطور شق شق مونده بود منم نمیتونستم بلند شمو برم باید انقدر میموندم بتا میخوابید.همونطوری نشسته بودم که دیدم دوتا دختر خیلی خیلی ناز با اندام فوق العاده و لباسی اندامی خیلی خیلی قشنگ دارن میان به سمتن اول فک کردم دارن از اونجا رد میشن سرمو انداختم پایین که کیرم دوباره شق نشه.وقتی سرمو بلند کردم دیدم اون دو تا یکی اینور و اونیکی طرف دیگه نیمت نشستته و منو بین خودشون قرار دادن.بهشون سلام گفتم و خواستم بلندشم گفتم مزاحم نمیشم ولی اونا گفتن بشین آقا پسر ما راحتیم.منم دوباره نشستم.کم کم سر صحبت رو با من وا کردن اول یکیشون گفت سال چه رشته ای میخونید؟ اون یکی گفت کار میکنید؟دوباره اولی گفت خونه مجردی داری و خلاصه کلی منو باز جویی کردن آخرش که سوالاشون تموم شد دیدم از کل زندگیم با خبر شدن این که تنها زندگی میکنمو خیلی چیزای دیگه آخرش اسممو پرسیدن منم جواب دادم.یه نگاه به ساعت کردم دیدم نزدیکای 1030 گفتم که خانوما من ماشن دارم اگه بخوای میرسونمتون،گفتن میخوای بری؟باشه اگه زحمت نمیشه مارو هم تا یه جایی برسونید.خدایی خیلی خوشگل بودن وقتی اون صدای نازک و گ.ش نوازشونو میشنیدم کلی حشری میشدم تو این فکر بودم که الان که رفتم خونه جق میزنم،تو این فکرا بودم که رسیدم به ماشین دیدم اون دوتا فرشته پشتمن و دارن یواش باهم صحبت میکنن نمیشنیم چی دارن میگن،یه کم بلند گفتم بفر مایید و در ماشینو باز کردم یکیشون جلو نشست و یکیشون عقب.راه افتام گفتم از کدوم ور برم گفتن بیزحمت اگه میشه سمت گلسار برین،تو دلم گفتم چه پرروان اینا،ولی چون نیمیخواستم این صورت نازو ترک کنم گفتم چشم وظیفست.خلاصه راه افتادم.اونی پشت نشسته بود هی اس ام اس بازی میکرد گاهی وقتا هم تماس میگرفت اما انقدر آروم حرف میزد که اصلا نمیفهمیدم چی داره میگه،هر چند دقیقه یه اشاراتی به هم میکردن که من هیچ سر در نمی آوردم.داشتم از سمت رشتیان میرفتم اون جاخیلی خلوت بود اونی که جلو نشسته بود بهمن گفت ببین محمد حسین مطمئنم به خودتم خوش میگذره ما مجبوریم این کارو بکنیم اگه نکنیم از گشنگی میمیریم.اصلا نفهمیدم چی میگه گفتم چی؟که یه هو اونی پشت نشسته بود یه تفنگ که بهش صدا خفه کن هم وصل بود از تو کیفش در آورد من تا به حال همچین اسلحه ای رو از نزدیک ندیده بودم شبیه تفنگای توی فیلما بود،ترس ورم داشته بود گفتم میخوای چی کار کنی؟و سرعتم کم کردم بزنم کنار گفت تکون نخور و گاز بده بعد تفنگو به دنده هام نزدیک کرد و فشار دار منم خیلی ترسیدم کاری هم نمیتونستم بکنم.یه آن به ذهنم رسید این که زور نداره منم که ورزشکار تفنگو ازش میگیرم چند تا فن دفاع شخصی هم بلد بودم.اومدم یه حرکت زدم با آرنج خیلی محکم نه چون دلم میسوخت زدم تو صورت اونی که پشت نشسته بود سعی کردم یه جور بزنم که صورت خوشگلش چیزی نشه نمیدونم چرا ولی بازم جفتشونو دوست داشتم مخصوصا جلوییه که خوشگل ترو خوش تیپ ترم بود،خلاصه تفنگو گرفتمو به سمت جلوییه نشونه گرفتم اونم سریع یه اصلحه از کیفش درآورد منم که اصلا فکر اینجاشو نمیکردم هاجواج بهش نگاه کردم وقتی به خودم اومدم که نزدیک بود بخوریم به جدول،سریع فرمونو راست کردم و زدم کنار که دیدم اصلحه ای که گرفته بودم دست همون پشتیست نفهمیدم چه جوری ازم گرفتش.خلاصه پارک کردم یه گوشه.دیدم خیلی هوا تاریک شده منم با دو نفر که مسلحن گیر افتادم خواستم در ماشینو باز کنم و فرار کنم که یه دفعه اون ی که پشت نشسته بود اومد درو واسم باز کرد اسلحه رو طوری گرفته بود که من ببینم به سمتمه ولی زیاد تودید نباشه.خلاصه منو بزور نشوند پشت و خودشم کنارم نشست و در هارو قفل کرد اونی که جلو نشسته بود اومد پشت فرمونو گفت سمیرا ازیتش نکن تازه فهمیدم اسمش سمیراس…سمیرا هم داد زد خفه شو سارا راه بیفت بریم خونه ی ارباب.تا الان فقط همین دو تا اسمو از اینا میدونستم.خلاصه راه افتادیم سمیرا منو نشوند روی کف ماشین سمت صندلی کمک راننده و صندلی رو برد جلو تا من راحت بشینم دیدم داریم از شهر خارج میشیم.نذاشت بیرونو نگاه کنم،سرمو برد پائین و دو تاپاشو دو طرف سرم گذاشت جوری که کوسش جلوی دهنم بود بعدش از سارا چسب نواری گرفتو دست و پا هامو خیلی محکم بست.دیدم داره شلوارشو به زور درمیاره،تفنگ هنوز دستش بود و به سمت من منم داشتم سکته میزدم زبونم بند اومده بود و فقط نگاش میکردم،شلوارشو درآورد که فهمیدم دوجنسه هستی یه کی داشت ولی تخماشو نمیدیدم کیرش حدوده دوازده سینزده سانت بود و کلفت….مجبورم کرد براش ساک بزنم و دستاشو رو سرم گذاشته بود و فشار می داد تفنگ هم تو دستش بود.نمیدونستم قراره چه اتفاقی بیفته،به زور داشتم براش ساک میزدم محکم سرمو جلو عقب میکرد بعد یه دفعه همونجوری محکم کیرشو کرد تو دهنمو سرمو نگه داشت فک کنم داشت حال میکرد منو آروم خوابون روی صندلی ماشین پستونا شو روم انداخته بود کیرشم رو کیر شقم بود خلاصه منم حشری شده بودم لب میداد دستامم محکم گرفته بود اصلا نمیتونستم تکون بخورم هی لبو تف مال میکرد دیگه حالم داشت به هم میخورد چون یکی دو ساعتی بود تو اون وضع بودم ولی اون حال کردنش انگار تمومی نداشت.خلاصه رسیدیم به یه خونه تقریبا بزرگ اصلا نمیدونم کجا بودیم.همونجوری که دراز کشیده بودم محکم چند تا سیلی بهم زد نمیدونم چرا این کارو کرد فک کنم به خاطر اون ضربه ی آرنجم بود خلاصه سارا از جلو پیاده شدو دیدم با یه صندلی چرخ دار جلوی در ماشین وایستاده سمیرا منو انداخت رو صندلی و با طنابی که اونجا بود منو محکم بستن دیگه یه میلی متر هم نمیتونستم تکون بخورم بعدش چشم ها و دهنمو با پارچه قرمزی که بعدا فهمیدم شورت بود بستن خلاصه راه افتادیم بهد از سه چهار دقیقه وایستادیم وقتی چشمام باز شد دیدم تو یه اتاق خیلی بزرگو قشنگ هستم و یه خانم خوشگل اما تقریبا میانسال جلومه موهاشو باز کرده بود با لباس خواب جلوم بود.بهم گفت خوش اومدی عزیزم من که نمیتونستم حرف بزنم چیزی نگفتم گفت اینجا بهت خیلی خوش خواهد گذشت بازم چیزی نگفتم و فقط نگاش میکردم.بهم گفت تو از این به بعد برده اینجایی باید خودتو با شرایط وقف بدی بهم گفت دو سه نفر قبل تو اینجا بودن که همشون مردن دوتاشون وقتی که فرار میکردن یکیشونم وقتی دخترام رو اذیت کرد کیرشو با اره بریده و دختراش پایان استخوناشو شکستن بعدشم مایک خوردتش اون جوری که میگفت مایک یه سگ گرگی که مال خودشه.بهم گفت این دو تا که ترو آوردن اینجا مثل تو اینجا برده ان تو هم از این به بعد برده ی یکی از دخترام خواهی بود که اسمش میناست.بعدش منو برد تو حموم دوباره سمیرا اومد تو من که حالا ازش میترسیدم گفتم ترو خدا انقدر منو نزن، چون دهنم بسته بود نفهمید چی گفتم،گفت نگران نباش کاریت ندارم،رفت آبو باز کرد تا وان پر بشه بعد دستو پامو باز کرد و شلوارو پیر هنمو درآورد لباسای خودشم در آورد دو تامون لخت مادر زاد شدیم بهم گفت چه کیری داری هم کلفت هم دراز،خوش به حال مینا خانم،بعد گفت تا به حال سکس داشتی گفتم نه گفت خوبه بعد منو گذاشت تو وان و مث یه بچه منو شست از سر گرفته تا نوک پا خیلی کیرمو دستمالی میکرد کیرمم که شق شق شده بود بهم گفت چیه حشری شدی؟گفتم نه گفت کس شر نگو بعد یه کپسول از تو کیفش در آورد بهم خروند گفتم این چیه گفت میخوام یه کاری بکنم که مینا خانوم بهم افتخار کنه بعد داد زد سارا بیاتو.،بعدش که سارا اومد خودش کم کم خودشو خشک کردو لباس پوشید همون جور که اون داشت لباس میپوشید سارا لباساشو در می آورد منم کیرم لحظه به لحظه شق تر میشد…سارا جلوم زانو زد سمیرا هم یه تخته شاسی گرفت دستشو از پشت وان یه دستگاه کا اول نفهمیدم چی بود درآورد،سارا صورت فوق العاده شو به کیرم نزدیک کرد و یه کم لیس زد بعد شروع به ساک زدن کرد سر کیرمو آروم میک میزد خوب به کارش وارد بود بعد چند دقیقه که دید آبم نیومد بلند شدو منو بغل کرد همونطوری کیرمو گذاشت تو کسش و هی منو از لب بوس می کرد بعد چند لحظه که اون صورت قشنگو جلوم دیدم کم کم دیدم داره آبم درمیاد که بهش آروم گفتم اونم ازم دور شد و اون دستگاه رو رو کیرم سوار کردکه شبیه یه خطکش بود جلوشم یه صفحه ی ال ای دی بود بعد دسته دستگاه رو آروم کشید مثل کوث بود که کیرم داشت میرفت توش،در همون حال آبم درومد بعد روی ال ایدیه این اعداد به نمایش در اومدن50cm20milm=35اون لحظه سارا گفت من تا به حال عدد بالای 30 رو تو این دستگاه ندیده بودم خیلی خوبه آفرین،بعد از این که این حرفو زد انگار یکی زده تو سرم منم بد جوری خوابم اومد یهو انگار که مست شده باشم همون جا لخت رو زمین دراز شدم و خوابیدم.بعد ده دقیقه منو به زور بیدار کردن یه چیزایی بهم خروندن بعدشم شیر دیدم رو زمین نسبتا سفتی خوابیدم هیچی نمیفهمیدم حتی نمیفهمیدم کی بهم اون دارو هارو داد صبح که بیدار شدم حالم خوب شده بود که دوباره مادر مینا اومد یشم بهم گفت چت شد دیروز؟گفتم نمیدونم خواستم بلند شم دیدم دستو پام دوباره بستست گفتم چرا منو بستین؟که جواب نداد دستور داد منو بلند کردن و منو به زور بردن تو یه اتاق دیگه دیدم دو تا دختر که لخت مادر زادن دارن منو میبرن و دستاشونو محکم رو من گذاشتن که من تکون نخورم خلاصه دیدم یه دختر خیلی خوشگل با شورت و سوتیئن رو یه تخت خیلی قشنگ تو اون اتاق بزرگ و زیبا نشسته وقتی منو آوردن تو سرشو بلند کردو گفت به به پس تویی که انقدر تعریفتو شنیدم.صداش خیلی قشنگ بود،تو همین افکار بودم که یه سگ نر تقریبا بزرگ اومد تو مینا با یه اشاره گفت که یکی از دخترا رو دست و پاش مثل حیونا بشینه بعد بقیا از اتاق رفتن بیرون منم همون جوری دست بسته و لخت کنار دیوار نشسته بودم سگه رفت رو دختره و اونو داشت میکرد مینا پاشد اومد جلوی دختر وایستد اونم کسشو از پشت شورت خیلی با مهارت لیسید چند دقیقه ایی این جوریی پیش میرفت اونا کم کم به من نزدیک شدن سگه خیلی تند تند تلمبه میزد اما فک کنم آبش در نمی اومد که هی ادامه میداد خلاصه انقدر به من نزدیک شدن که کون خوش فرم مینا که من تا به حال کلا یه همچین بدن نازی ندیده بودم جلوم قرار گرفته بود،کیرم شق شده بود که مینا رفت به سمت تختشو دختره هم که جلوم بود کیرمو خیلی با مهارت و محکم ساک زد،دهنش کوچیک بود و کل کیرم توش جا نمیشد همون جلوشو داشت ساک میزد چند بارم نزدیک بود خفه شه،خلاصه آب سگه در اومد و رفت دختره هم یه دستش رو کونش بود فک کنم دردش اومده بود همینجوری داشت ساک میزد کیرم به اوج شقی رسیده بود که مینا به دختره گفت بس کنه بعد دختره پاشد رفت سمت مینا و دراز کشید رو زمین مینا هم نشست رو دهنش و شرتشو درآورد تو دهن دختره شاشید دختره هم تند تند میخوردش.بعد از این که دختره رفت مینا اومد سمت من و گفت میخوام دستاتو باز کنم اگه بخوای گه خوری کنی فک کنم بدونی چه اتفاقی میفته،خلاصه دستامو باز کرد و کیرمو گرف تو دستش برد به سمت تخت گفت تو از این به بعد اینجا زیر تخت من میخوابی بعد یه ملفه بهم داد و گفت بیا اینم اگه سرد شد بزار رو خودت بعدش گفت حالا بیا بریم یه دوری بزنیم دارم دیوونه میشم.بعد یه چیز شبیه قلاده گرفت جلومو گفت بشین منم مثل حیوونا رودستو پام وایستاده بودم گفت ببین این قلاده بهش یه طناب وصله اگه بخوای گه اضافه بخوری طنابو میکشم گردنت قطع میشه بعدش برای این که ببینم داره راست میگه طنابو کشید تو اون قلادهه چند تا میله بود که به سرعت مثل لنز دوربین که داره بسته میشه به سمت مرکز دایره رفتن و اونجا ثابت شدن گفت اینو دست بزن اگه تونستی بازش کنی،گرفتمش دیدم راست میگه خیلی سفت بود بعدش اون قلاده رو انداخت تو گردنمو طنابو انداخت تو دستش.من چهار پا و لخت مثل سگا داشتم کنارش حرکت میکردم و نمیتونستم هیچ حرکت اضافه ای بکنم اونم همونطوری با شورت و سوتیئن کنارم میومد،رفتیم تو یه حال بزرگ از اونجا رفتیم به سمت یه در و از در یه بیرون خونه رفتیم.بیرون خونه یه باق خیلی خیلی قشنگ بود همونجوری تو باغ یه کم دور زدیمو بعدش رو یه صندلی نشست منم هونطوری اونجا مونده بودم که پاهاشو از تو دمپایی درآورد واااای چه پا های کوچیکو نازی داشت گرفت جلوی صورتم گفت بخور و بعد طناب رو یه کم کشید قلاده کمی تنگ شد منم ترسیدمو سریع پا هاشو خوردم از انگشتاش شروع کردم و کم کم به سمت پاشنه و ساق رفتم داشتم به زانو هاش میرسیدم گفت بسه دیگه بریم،وقتی رفتیم تو اتاقش گفت خب حالا بیا یه سکس فوق العاده داشته باشیم بعدش بهم گفت برم رو تختش یه ملافه پهن کنم همینکارو کردم بعد گفت برم بیرونو یکی از دخترارو صدا کنمو بهش بگم مینا خانوم میخواد امشب شرایط فراهم باشه منم همین کارو کردم بعد دختره هم که انگار بهش از قبل برنامه داده بودنو فقط منتظر شنیدن این کلمه بود سریع رفت منم رفتم تو اتاقو دیدم که اون رو تخت لخت نشسته تا حالا پستوناشو ندیده بودم خیلی فوق العاده بود نه خیلی کوچیک نه خیلی بزرگ متوسط و خوش فرم کوسش هم همینطور هیچ مو نداشت همینجوری داشتم نگاش میکردمو از اندام خوش فرمش لذت میبردم که دیدم دو تا دختر لخت وارد اتاق شدنو چراقارو خاموش کردن و یه نور کمی رو روشن گذاشتن،بعدش یه عود روشن کردن.فضا خیلی رمانتیک شده بود منم یه پسر لخت جلوم سه تا دختر لخت خوش اندام شرایط هم فراهم خاب هرکی جای من بود حشری میشد تو همین افکار بودم که مینا صدام زدو گفت بیام اونجا منم کیر شقمو که مثل سنگ سفت و سنگین شده بود به سمتش حرکت کردم.در همون حال یکی از دخترا یه اسپری زد به کیرم و ماساژش دادمینا اشاره کرد برمو کسشو بلیسم منم به سمتش حرکت کردم،کسش هیچ مویی نداشت وقتی داشتم کسشو بوس میکردم دیدم خیلی نرمه و انگار اصلا اصلاح نکرده بود،همینجوری از ناف شروع به بوس کردن کردم و به سمت کوسش رفتم،وقتی به کوسش رسیدم دیدم یه بوی خیلی خوبی میده داشتم میرفتم واسه لیسیدن که دیدم کیرم داغ شده متوجه شدم یکی از اون دخترا داره واسم ساک میزنه اون یکی هم یه کیر مصنوعی گرفته دستشو داره میندازه تو دهن مینا و خودشم پستوناشو میمالونه،تو اون لحظه شهوت برم داشته بود به لیس زدنم ادامه دادم کسشو میلیسیدم اونم داشت حال میکرد.لبه های کسشو با دست باز کرده بودمو توشو میخوردم بعضی وقتا یه آب از توش در میومد اونو میک میزدم و میخوردم خیلی خوش طعم بود،این کار تا چند دقیقه ادامه داشت که یه دفعه مینا بهم گفت پاشو بخواب رو تخت.منم پاشدم و روی تخت دراز کشیدم که اومد واسم ساک بزنه و کونشو انداخت سمتم منم کونشو واسش خوردم بعد چند دقیقه که ساک زد خسته شد من همونجوری دراز کشیده بودم اومدو روم افتاد و بهم لب داد آروم آروم کسش رو انداخت رو کیرم و بهش میمالوند یکی از دخترا کیرمو آروم آروم کرد تو کسش و اون یکی هم هی همون نقطه رو میلیسید یواش یواش کیرم تا نصفه رفت تو کسش خیلی آه آه میکرد با هرآهش کیرم بیشت میرفت تو کسش یواش یواش بعد چند دقیقه کیرم تاته رفت تو کسشو صداش بلند تر شده بود هی بهم لب میداد منم داشتم حال میکردم خلاصه یواش یوش کسش باز شدو عادت کرد همه چیز سریع تر شده بود.که بلند شدو پاهاشو باز کرد جلوم منم کیرمو کردم تو کسش دو تا دخترا همونجوری اون نواحیرو لیس میزدن که دیدم کل بدنم و تخت خیس شد دیدم پا هی مینا میلرزه فهمیدم آبش اومده منم بیشتر حشری شدم تند تر تلمبه زدم دیدم کم کم داره آبم میاد بهش گفتم آبم داره میاد گفت بریز رو پستونام اومد جلو وکیرمو لای پستوناش گذاشت و بالا پائین رفت و سر کیرمو میک میزد.خلاصه آبم اومد یه کمش ریخت رو صورتش یه کم هم ریخت رو گردن و پستوناش صورت نازش با آب کیرم هنوز هم خوشگل و شهوتی تر از قبل بود.دو تا دخترا تموم آب رو از رو صورتش خوردن و صورتشو پاک و تمیز کردن.کیر منو هم تمیز کردن منو مینا هنوز داشتیم با هم لب میدادیمو لب میگرفتم.اونشبو کنار هم صبح کردیم.فرداش هم این ماجراها نه مثل قبل تکرار شد خلاصه بعد یه ماه دیگه عادت کردمو با مینا دوست شدم الانم یه ساله که اینجامو و با مینا کلی دوست شدم ولی نمیدونم عاقبتم چیمیشه………..جان هرکی دوس دارین نظر بذارین ببینم استعداد دارم یانه؟نوشته S.M.H.B

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *