یه سیگار از پاکت دراوردم فندک اوردم بالا درشو باز کردم یادگار برادرم بود سنگشو چرخوندم روشن نشد باز این کار و تکرار کردم روشن نشد ا ه ه ه تو دیگه اذیت نکن فندکی که همیشه روشنش میکردم یاد برادرم می افتادم و خاطراتش همیشه پیشم بود ولی انگار راضی نبود من سیگار بکشم فندکش برای این بود که روشن نمیشد سیگار و انداختمش دور من که سیگاری نیستم پس اینجا چکار میکنم سیگار چرا تو دستام بود یاد گذشته افتادم خیلی هم دور نبود…سامان … سامان … سامان… سامان … سامان بله…بله چیه پدر 20 دفعه صدا میکنی یه بار صدام کنی میفهمم آره جون دلت کجایی پسر خبری نبود ازت گفتم دور از جون شانس اوردیم بلایی سرت اومده هه هه هه بی مزه پدر 4 5 دفعه صدات کردم اخ خ خ خ خ ببخشید برادر راست میگی حواسم نبود فردا با یه نفر قرار دارم همش فکرم پیش اونه آی ی ی ی ناقلا دوست دختر جدید پیدا کردی ای بگی نگی هم آره هم نه یعنی چی هم آره هم نه دی نکنه دوجنسست که اینجوری میگی نه پدر چرا چرت میگی یه جورایی با پایان دوست دخترایی که داشتم فرق میکنه اوهووووم ولی باز عقلم جایی قد نمیده سامان بگو ببینم بچه چی تو کلته هیچی پدر طرف 38 سالشه با هم تلفنی آشنا شدیم ای پدر سامان یه جوری رفتار میکنی انگار کمبود محبتی چیزی داری یا خیلی تنهایی تو که 20 تا دوست دختر داری الاغ آخه خانم 38 ساله برا چیته من که نمیفهمم خوب من همه جورشو داشتم میخوام اینجوریشم امتحان کنم واقعا الاغ بهترین و زیباترین کلمه ای بود که میشد برای تو به کار برد میگم جون احمد بیخیال شو نه احمد من باید این ببینم باهاش یه مدت رابطه داشته باشم ببینم چه جوریاست دوستی با یه خانم سن بالا اوکی خود دانی سامان مراقب خودت باش کار دست خودت ندی چشم برادر حتما حواسم جمع میکنم … اما من حواسم جمع نبود همش به اون فکر میکردم که فردا ببینمش چطور رفتار کنم …(صدای آلارم موبایل)چشمام باز کردم ساعت 9 صبح بود دیشب ساعت 3 خوابیدم حتما برای اینه که دیر بلند شدم یه صدایی از درونم میاد پاشو دیگه پسر آماده شو امروز باید از همه ی روزا بهتر باشی پدر ول کن من و چه به خانم 38 ساله نمیرم عجب پسر انقدر ترسو نبودی که تو چرا اینجوری شدی کوچولو یعنی میگی برم ارزشش و داره ؟آره برو ارزش داره تو همین فکرا بودم که خودم تو حمام دیدم یه دوش آب سرد گرفتم صورتمم اصلاح کردم زدم از خونه بیرون رفتم پارکی که قرار گذاشته بودیم روی همون نیمکت که گفته بود نشستم 5 دقیقه ای زودتر اومده بودم دقیق سر زمان مورد نظر اومد نگاش کردم با اون چیزایی که میگفت از خودش یکی بود قد حدودا 160 یه78 کیلویی اضافه وزن داشت موهاش مش بود اومد نزدیک گفت آقا سامان گفتم بله خودم هستم گفت من شراره هستم گفتم بله شناختم یه لبخند زیبایی رو لباش بود منم یکم خجالت میکشیدم با یه خانم که 19سال از خودم بزرگتر بود الان بیرونم باهم رفتیم یه بستنی خوردیم و اونروزم تموم شد روز به روز بهم نزدیکتر میشدیم تا اینکه حرفامون بعد چند وقت کشید به سکس گفت من 6 سال از همسرم جدا شدم سکس نداشتم به شدت نیاز دارم منم از خدا خواسته گفتم منم نیاز دارم برای جمعه همون هفته قرار گذاشتیم خونه ی اون شراره از ارث پدرش و مهریه ای که از شوهرش گرفته بود تونسته بود یه خونه و یه ماشین بگیره رفتم خونش از زنگ خونرو زدم در باز شد دیدم شراره با یه تاب طوسی با یه شلوارک سفید تنگ در خونرو باز کرد اومد جلو دست دادیم بقلم کرد و بوسیدم خیلی داغ بود بدنم قشنگ داشت گرماشو حس میکرد بهش گفتم برم دیگه کاری نداری رامون نمیدی که تو خونه گفت آخ خ خ خ ببخشید عشق من تو خوابم نمیدیم این صحنه رو که تو واقعا بیای بیا تو شرمنده یکم هیجان زده شدم یه جورایی مثل بچه ها شد بود اما من با سن کمم خیلی ریلکس برخورد کردم شاید از استرس زیاد بود قفل کرده بودم نمیدونم رفتم رو مبل نشستم با یه از خاصی گفت آقامون چی میل داره براش بیارم گفتم هیچی بیا بشین اومد کنارم نشست واقعا خانوما یه جوری طراحی شدن که هوش از سر آقایون بپرونن خیلی ناز شده بود دستشو اورد رو شونه هام یکم ماساژ داد بعد لباشو آروم آورد جلو لباشو خوردم لبامو یواش گاز میگرفت که منو با با اینکارش حشریتر میکرد حدود 5 دقیقه اینکارو انجام دادیم تا اون بهم گفت بیا بریم رو تخت تا ببینم دیگه چیا بلدی رفتیم کنار تخت که رسیدیم کامل لخت شد فقط شرتش و در نیاورد به سینه هاش داشتم نگاه میکردم که گفت کجایی کارت دعوت میخوای گفتم نه من که دعوت دارم زود تیشرت با شلوار دراوردم پریدم بقلش انقدر خوردم سینه و گردنشو که کامل قرمز شدن گفت کاه که از خودت نیست کاه دون از خودت منم گفتم خوشمزست دوست دارم نمیخواستم فکر کنه بچم هیچی حالیم نیست من و چرخوند خودش اومد رو اروم همه جای بدنم بوس کرد و رفت تا رسید به شرتم گفت اوففففففففف میدونی چند وقت تو حسرتتم شرتمو دراورد کیرمو که کاملا راست شده بود گرفت دستش یه بوس کرد کامل کرد تو دهنشخیلی خوب ساک میزد کم کم داشتم میومدم بهش گفتم گفت میخوام بخورم منم گفتم اوکی که 5 ثانیه بعد ابم اومد تا قطره اخرشو خورد رفت به سمت اشپزخانه 2 تا لیوان ابمیوه اورد خوردیم دوباره اومد سر وقت کیرم انقدر ساک زد تا کاملا کیرم بزرگ شد گفتم بسته بخواب تا بهت نشون بدم چیا بلدم گفت جوووووووون فدااااااااااااااات شرتشو در اوردم گفتم بخورم گفت نه خوشم نمیاد منم سر کیرم و یکم رو چاک کسش بازی دادم مثل دیونه ها شده بود میگفت بکن جرم بده کیرتو میخوام منم حول دادم رفت تو تا وسطاش حدودا با حول اول رفت که دیدم سرخ شدمیگفتم چی شد گفت خیلی دردم گرفت گفتم ادامه ندم که گفت نه ادامه بده دوست دارم دردشو منم ادامه دادم کیرم و تا اخر تو کس تنگش جا کردم شروع کردم به تلمبه زدن خیلی تنگ بود چشماشو بسته بود و اه واوه میکرد منم همینجوری ادامه دادم تا ابم داشت میومد گفتم دارم میام گفت همشو میخوام تو کسم منم خالی کردم اونروز 3 بار دیگه سکس کردیم که براش سنگ تموم گذاشتم دیگه عاشقم شده بود به خیالم هفته ای 2 3 روز اگه باهم نبودیم ناراحت میشد از دستم تا اینکه بعد 6 ماه یه روز بهم پیشنهاد داد که ماشینشو به نامم بکنه و من به طور همیشگی با اون زندگی کنم که من قبول نکردم درست بود شرایطشو داشتم باهاش زندگی کنم اما مغزم و که خر گاز نگرفته بود که رد کردم درخواستشو که بهم گفت تو برده ی منیو هرکاری که میگم باید انجام بدی که منم این گفت همونجا خوابوندم زیر گوشش افتاد زمین تا جایی که میخورد زدمش و از خونش زدم بیرون تازه فهمیدم اون من و دوست نداشت و یه کیر جوان میخواست تا خودشو ارضا کنه از خودم حالم بهم خورد توبه کردم دیگه از این خریتا بکنم …دوباره خودم و رو نیمکت پارک دیدم پاکت سیگارو مچاله کردم قطره اشکی از گوشه گونم سر خورد افتاد پایینیاد برادرم افتادم از این ماجرا یه سال میگذشت برادرم یه ماهی بود من و باری همیشه ترک کرده بود از وقتی برادرم رفت همه ی خاطرات بدم داشت میومد جلوی چشمم.از سکس با افرادی که اختلاف سنی زیادی دارند با شما اجتناب کنین ببخشید بار اولی بود که مینویسم نویسنده هم نیستم و ضعفهایی که داستانم داره اینو نشون میده خوشحال میشم از ضعفام بهم بگین اینم قسمت کوچیک از زندگی پرفرازونشیب بنده بود اسم خودمم تغییر دادم از اسمی استفاده کردم که منوصدا میکنن اسم واقعیم چیز دیگه ای هستش.خدانگهدار نوشته R_SH
0 views
Date: November 25, 2018