بردگی برای خانمم (۱)

0 views
0%

_ پدرام واقعا یه برده است یعنی قبول کرد برده ات باشه؟من با خنده آره از خداشم بود ولی نیکی الان نمیدونم چیکار کنم تو که از بچگی حس میسترسی داشتی دیگه مشکلی نداری_اره ولی تا حالا تو همچین موقعیتی نبودم تو با برده ات چیکار میکنی؟_ببین نازنین اولین کاری که باید بکنی باید قوانینی براش بزاری که رعایت کنه و اگه سرپیچی کرد تنبیه بشه نوع قوانینش هم به خودت بستگی داره تو این موردم من کمکت میکنم یه سی دی هست که بهت میدم بده بهش نگاه کنه براش خوبه خلاصه یکی دو ساعتی با هم حرف زدیم که ساعت حدودپنج بود که از نیکی خداحافظی کردم و به طرف اپارتمان به راه افتادم تو راه پله به کارهایی که باید از این به بعد میکردم فکر میکردم از بچگی دنبال همچین موقعیتی بودم و تو فانتزیام برای خورم برده داشتم ولی الان تو واقعیت برده دارم کمی استرس داشتم بلاخره رسیدم خونه سریع پدرام رو صدا کردم سریع خودش رو رسوند راستش از اینکه میدیدم اینجوری حرف گوش کن شده خوشحال بودمپدرامبلهبله چی؟بله خالی؟خانم اخرش یادت رفت؟ببخشید خانم معذرت میخوامعیبی نداره چون دفعه اولت بود میبخشمت ولی دفعه بعد تنبیه بدی میشی فهمیدی؟_بله خانم_خوب گوش کن پدرام الان یه قوانینی برات میگم که همشو از این به بعد باید رعایت کنی سرپیچی از هرکدام از این قوانین تنبیه سختی در پی داره پس خوب گوش کن_چشم خانمقانون اولاز این به بعد تو خونه کاملا لخت باید باشی و چهار دست و پا و تا من نگفتم نمیتونی روی پاهات بایستیقانون دومرفتارت تو خونه کاملا مثل یه سگ باید باشه حق حرف زدن نداری فقط پارس میکنی اگه هم حرفی خواستی بزنی اول با پارس کردن ازم اجازه میگیری بعد اگه اجازه دادم میتونی حرف بزنی برای اینکه بتونی مثل یه سگ رفتار کنی این سی دی رو از نیکی جون گرفتم امشب ببین تا قشنگ یاد بگیری چجوری باید رفتار کنیقانون سوماز این به بعد تو اتاق ته راهرو که خالیه میخوابی تا سر فرصت برم نجاری برات یه لونه بگم درست کنهقانون چهارمتو برای من یه سگی و باید به خودت بقبولونی که سگ هستی و رفتار و حرکاتت باید مثل سگ باشهقانون پنجمچون هر سگی باید یه اسم داشته باشه برای تو هم باید یه اسم انتخاب کنم که فردا بهت میگم قانون ششمرو پایان این قانون ها حساسم مخصوصا قانون اول و دوم ممکنه سرپیچی از بقیه قانون ها رو ببخشم ولی وای به حالت اگه قانون اول و دوم رو رعایت نکنی.قانون های دیگه ایی هم هست که به مرور بهت میگم امشب برو اون فیلمی که نیکی جون داده رو قشنگ ببین دیگه از فردا کارمون شروع میشه.اینا رو گفتم و بدون اینکه بزارم پدرام حرفی بزنه رفتم تو اتاق در رو بستم و روی تخت دراز کشیدم به این فکر میکردم دیگه چه قوانینی باید بزارم تو فکر همینها بودم که خوابم برد.صبح حدود ساعت نه و نیم بود که از خواب بیدار شدم بلند شدم رفتم دستشویی برگشتم در کمد رو باز کردم سوتینم رو دراوردم و یه تاپ زرد رنگ پوشیدم که نوک سینه هام کاملا معلوم بود یه دامن کوتاه کرم رنگ که تا بالای زانوم میرسید پوشیدم از بین کفشهام هم صندل پاشنه بلندم رو برداشتم بعد رفتم رو میز ارایش یکم ارایش کردم و موهامو از پشت بستم خودمو تو اینه قدی اتاق برانداز کردم واقعا سکسی شده بودم که میتونست هر مردی رو از پا در بیاره خیلی مشتاق بودم ببینم عکس العمل پدرام چیه از اتاق رفتم بیرون و به سمت اتاق ته راهرو به راه افتادم در رو باز کردم که دیدم پدرام کاملا لخت درست مثل یه سگ گوشه اتاق خوابیده یا یه لگد به پهلوش از خواب بیدارش کردم_پاشو بینم سگ نجس هنوز گرفتی خوابیدی؟پدرام که تازه ازخواب پریده بود سریع چهار دست و پا شد و خودشو جمع کرد و شروع کرد پارس کردن_خفه شو صداتو نشنوم سرتو بلند کن بببینمپدرام سرشو اورد بالا وقتی نگاش بهم افتاد یه برقی تو چشماش زد بدبخت خشکش زده بودچته؟دنبالم بیا که امروز خیلی کار داریمجلو راه افتادم و پدرام هم پشت سرم چهار دست و پا میومد سعی میکردم جوری راه برم که یکم تحریک شه ببینم عکس العملش چیهرسیدیم توحال رو مبل نشستم پای راستم رو انداختم روی پای چپم یوواشکی یه نگاه به کیر پدرام انداختم دیدم راست شده نوک پامو زدم به کیرش یکم خودشو کشید عقب زدم زیر خنده گفتم هنوز هیچی نشده راست کردی؟درستت میکنم کاری میکنم که بدون اجازه من نتونی راست کنی ببین پدرام دیشب برات یه اسم انتخاب کردم از این به بعد اسم تو پی پی هست خوشت میاد؟_هاپ هاپخوبه حالا تا من با تردمیل یکم ورزش میکنم برو میز صبحانه رو بچین.نیم ساعتی ورزش و حمامم طول کشید رفتم تو اشپزخونه که دیدم میز صبحانه اماه است و پی پی هم روی دو زانوش کنار صندلی زیر میز نشسته به محض دیدن من دوتا پارس کرد رو صندلی نشستم روی سرش دست کشیدم گقتم افرین سگ خوبم حالا برای جایزت اجازه میدم تا تموم شدن صبحانم پامو بوس کنی با این حرف انگار دنیا رو بهش دادم سریع رفت سراغ پام که ارم زدم تو دهنش سریع سرشو اورد بالا گفتم تشکر یادت رفتقانون هفتم اینه که بعد هر دستوری که میدم برای تشکر پارس کردن یادت نره فهمیدی؟_هاپ هاپصبحونم رو خوردم و تو پایان این مدت پی پی داشت پاهامو بوس میکرد_کافیه پی پی میز صبحونه رو جمع کن رفتم تو اتاق لباس و مانتوم رو پوشیدم که برم بازار _پی پی کجایی بدو بیا اینجا بینم_هاپ هاپ_ببین پی پی من دارم میرم بیرون تا من برگردم تو اتاقم لباسام رو جمع کن خونه رو هم مرتب کن تا من برگردم فهمیدی؟_هاپ هاپکفشم رو پوشیدم در خونه رو هم قفل کردم رفتم طبقه پایین خونه نیکی در زدم نیکی در رو باز کرد زنجیر قلاده پاپی هم دستش بود نیکیسلام عزیزم خوبی سلام نیکی جان.یه دستم رو سر پاپی کشیدم چطوری پاپی؟پاپیهاپ هاپنیکی جان دارم میرم بازار یه سری وسایل برای پی پی بخرم وقت داری با هم بریم؟شرمنده نازنین جان یکم کار دارم باید برم حموم غذای پاپی هم مونده فقط وسایل شکنجه مثل شلاق دهن بند من اضافی دارم بهت میدم بقیه چیزا رو هم به برادرم میگم از خارج برات بیاره گلم اخه برادر نیکی تو خارج از کشور زندگی میکنه و صاحب یک بار هست و هر چند وقت یه باری میاد ایران به نیکی سر میزنه پایان وسایل نیکی رو هم اون براش تهیه کردهمنباشه عزیزم ممنون.پس فعلا خداحافظتو بازار اول رفتم نجاری و یه لونه سگ اندازه پی پی و چندتا وسیله چوبی دیگه که تو فیلمها مدلش رو دیده بودم سفارش دادم که یارو گفت تا دو روز دیگه امادست بعدش هم رفتم داروخانه دامپزشکی چندتا قلاده و چند بسته غذای سگ و یک ظرف غذای سگ خریدم بعدم رفتم لباس فروشی و کفش فروشی کلی خرید کردم حدود سه چهار ساعتی خریدام طول کشید برای همین ناهار رو بیرون خوردم ساعت یک و نیم دو بود که رسیدم خونه قفل در رو باز کردم رفتم تو صدا کردم پی پی پی پیدیدم پی پی سریع چهار دست و پا خودشو رسوند بهم پی پیهاپ هاپیه کشیده خوابوندم زیر گوشش گفتم از این به بعد صدات کردم اومدی پیشم سریع رو دوزانو میشنی دستاتو مشت میکنی جلو سینه ات مثل سگای دیگه زبونتو در میاری له له میزنی فهمیدی ؟پی پیهاپ هاپحالا کفشامو از پاهام در بیار که خیلی خسته ام .خیلی اروم کفشامو دراورد و گذاشت تو جا کفشی رفتم تو اتاق لباسام رو عوض کردم اومدم تو حال روی مبل نشستم منپی پیپیی همونجوری که چند دقیقه پیش بهش گفته بودم مثل یه سگ سریه اومد پیشم و رو زانو نشست و له له میزد برو اون وسایلی که خریدم رو بیار سریع باشسریع رفت وسایل رو اورد دست کردم تو پلاستیک یدونه قلاده رو در اوردمببین برات چی خریدم پی پی هاپ هاپبیا جلو ببندم گردنتقلاده رو بستم گردنش و زنجیرشم گرفتم دستمدوباره از تو پلاستیک یه بسته غذای سگ در اوردمخوب دیگه چی داریم؟ اها نوبت غذاست برات غذا گرفتم دوست داری؟پی پی این دفعه با یکم تردید و اروم پارس کردمنببین پی پی تو یه سگی سگ که غذای ادم نمیخوره از این به بعد غذای تو همینه برات ظرف هم گرفتم حالا برو تو اتاق منتظر باش بیام غذاتو بدم بدو سگ خوب.با این حرفم مردد بودن رو تو چهره پی پی حس کردم ولی چاره ایی جز اطاعت نداشت بالاخره بعد کمی مکث با یه پارس که نشانه چشم گفتنش بود رفت تو اتاقش منم رفتم سراغ لب تاپم که دیدم تو تا ویدیو برام ایمیل شده اخه من تو سایت های مختلف میسترس و اسلیو عضو شده بودم و هر از چند گاهی ایمیل و ویدیو هایی برام میومد یکی از فیلمها رو باز کردم که دیدم که اتفاقا یه میسترس غذای سگشو میریزه تو ظرف و بعد یکم روش میشاشه تا خوب خیس بخوره و تو یه ظرف دیگش از شاشش به عنوان آب به برده اش میده از این حرکت خیلی خوشم اومد خیلی دوست داشتم رو پی پی هم امتحان بکنم برای همین سریع پاکت غذاش رو گ رفتم و رفتم تو اتاق پی پی بعد دیدن من شروع کرد پارس کردناخی سگ کوچولوی من حتما خیلی گرسنه اته اره؟پی پیهاپ هاپ پاکت غذا رو باز کزدم و تا نصف خالی کردم تو ظرف ببین پی پی برات یه سوپرایز دارم که مطمئنم خوشت میاد بعد شرتمو زدم کنار و کمی تو ظرف غذا شاشیدم بقیش رو هم تو یه ظرف دیگش خالی کردم تعجب رو از چشمان پی پی میخوندم همین که نگاش کردم زدم زیر خندهببین پی پی از این به بعد غذا و آبت اینه اگه هم توله خوبی باشی از زبونت به عنوان دستمال دستشویی استفاده میکنم که اونم بستگی به رفتارت داره که لایق این جایزه باشی یا نه از این به بعد هم تو دستشویی شخصی من هستی و هرموقع جیش داشته باشم از دهنت استفاده میکنم فقط هم جیش نه مدفوع فهمیدی ؟فقط منتظر بودم مخالفت کنه تا بگیرمش زیر شکنجه ولی بدون کوچکترین مخالفتی با دو تا پارس پایان حرفامو قبول کرد خوبه حالا نیم ساعت وقت داری غذاتو بخوری بعدش نظافت خونه و شستن ظرفها یادت نره ساعت پنج هم بیا تو اتاق منو بیدار کن کار دارم فهمیدی ؟پی پیهاپ هاپتوی خواب ناز بودم که با صدای پارس کردن پی پی از خواب بیدار شدم ساعت رو نگاه کردم دقیقا پنج بعد از ظهر بود از تخت بلند شدم یه دست رو سر پی پی کشیدم گفتم افرین سگ وقت شناسم حالا بدو برو تو دستشویی الان میام با این حرفم پی پی سریع رفت سمت دستشویی راستش از این که میدیدم همچین سگ حرف گوش کنی دارم لذت میبردم بلند شدم یه دور دور خونه رو زدم خونه کاملا مرتب و تمیز بود وارد اتاق پی پی شدم دیدم غذاش و ظرف آبشو تا آخر خورده ولی نشسته بوده خیلی عصبانی شده بودم سریع رفتم سمت دشتشویی در دستشویی رو باز کردم دیدم پی پی دراز کشیده روی پشتش و دهنشم بازه خوبه میبینم سریع کارتو یاد گرفتیرفتم بالای سرش نشستم وکسم رو با دهنش تنظیم کردم و شروع کردم به شاشیدن واقعا حس عالی داشتم پی پی هم تا قطره اخرشو قورت میداد کارم که تموم شد گفتم دوست داری از زبونت به عنوان دستمال استفاده کنم ؟پی پیهاپ هاپ_میتونی پارس نکنی حرف بزنپی پی این نهایت ارزوی منه سرورم_خواهشو التماسی نمیشنومپی پیسرورم خواهش میکنم از زبونم به عنوان دستمال دستشویی استفاده کنید خواهش میکنممن زده بودم زیر خنده و پی پی همینجور داشت التماس میکرد کافیه سگ نجس امروز میخواستم بهت این جایزه رو بدم که از زبونت به عنوان دستمال دستشویی برای پاک کردن نازم استفاده کنم ولی به جاش تنبیه میشی تو سگ کثیف یاد نگرفتی هنوز که ظرف غذاتو بشوری و تمیز کنی نکنه گذاشته بودی من تمیز کنم برات ها؟این حرفها رو با چنان داد و عصبانیتی گفتم که خودمم از صدام ترسیده بودم چه برسه پی پیپی پیببخشید بانوی من یادم رفته بود دیگه تکرار نمیشه غلط کردم منغلط که کردی ولی الان یادت میدم که دیگه همچین غلطهایی نکنی گمشو برو تو اتاقت پی پی سریع خوشو جمع کرد و چهار دست و پا بدو رفت سمت اتاق منم نازم رو دستمال کشیدم و رفتم تو اتاقم و شلاق چرمی که نیکی جون بهم هدیه داده بود رو برداشتم برگشتم تو اتاق من سریع بلند شو و رو تو بکن به دیوارپی پیببخشید بانوی منبا عصبانیت داد زدم کی گفت حرف بزنی ؟سگ مگه حرف میزنه ؟واسه این اشتباهت ده تا ضربه دیگه اضافه شد به تنبیه ات حالا گمشو برو سمت دیوار با ترس و لرز بلند شد و رفت گوشه دیوار اتاقمنبا هر ضربه من به عنوان تشکر یه پارس میکنی چون بار اولته بیستا بیشتر نمیزنم ولی اگه بیفتی زمین ده تا دیگه اضافه میشهضربه اولو چنا محکم زدم که پاهاش لرزید ولی پارس کرد ضربات بعدی رو هم محکم تر از قبلی میزدم بلاخره ضربه بیستم رو هم زدم که دیگه نا نداشت پارس کنه صداش به جیغ تبدیل شده بود خیلی لذت برده بودم بعد از اتمام کارم شلاق رو انداختم زمین و گفتم تشکر یادت رفت؟که پی پی سریع چهار دستو پا شدو شروع کرد به بوسیدن پاهام که با کفشهای پاشنه بلندم زیبا شده بودنمیخوای چیزی بگی ؟میتونی حرف بزنی اشکال ندارهپی پیممنونم بانوی من که منو تنبیه کردین منم فقط میخندیدم این حقارتش واقعا برام لذت بخش بودحدود پنج دقیقه ایی پاهام رو بوسید و ازم تشکر میکرد منکافیه دیگه یادت باشه دفعه دیگه ظرفت تمیز نباشه بلای بدتری سرت میارم پی پیهاپ هاپ حالا هم برو حموم رو اماده کن عرق کردم میخام برم حمومشلاق رو از رو زمین برداشتم و بردم گذاشتم تو اتاق برگشتم رفتم سمت حموم دیدم پی پی کنار در حموم رو زانونشسته و دستاشو مشت کرده و جمع کرده تو سینه اش و منتظر منه با دیدن من دوباره شروع کردن به پارس کردن من خوب گوش کن ببین چی میگم پی پی سریع میری تو اتاقم و از تو کشو یه شرت و سوتین و حولمو برمیداری میاری جلو در حموم منتظر میشی تا صدات کنم داشتم میرفتم تو حموم که پی پی شروع کرد پارس کردن و دماغشو میمالید زمین فهمیدم که اجازه میخواد حرف بزنه حرفتو بزن سریع ببینم چی میگی؟پی پیببخشید بانوی من کدوم سوتین و شرتتون رو بیارم؟با این حرف یکم شیطونیم گل کرد پیش خودم گفتم یکم باهاش بازی کنم منمیذارم به انتخاب خودت هر رنگی که دوست داری رو بیار وای به حالت کشو رو به هم بریزی سریع ده دقیقه ایی دوشمو گرفتم چون با نیکی جون قرار داشتم ساعت شش اومدم بیرون پی پی حولمو بیاردیدم پی پی در باز کرد و حولم که رو که با دهنش گرفته بود رو برام اورد حوله رو ازش گرفتم سریع سرشو انداخت پایین که بدن لختم رو نبینه سرم رو بردم پیش گوشش یواش بهش گفتم خجالت میکشی نگاه کنی ؟مطمئنم کار خلافی ازت سر نمیزنه حالا سرتو بالا کن ببینم اروم سرشو اورد بالا و کاملا بدنمو برانداز میکرد من سعی میکردم طوری بدنمو خشک کنم که تحریک بشه زیر چشمی یه نگاه به دولش انداختم دیدم داره راست میشه پی پی بدو برو شرت و سوتینم رو بیار سریع رفت بیرون در و شرت و سوتین رو با دندون گرفت و اورد دیدم شرت و سوتین قرمزم رو که هفته پیش خریده بودم رو اورده آروم دوباره دم گوشش گفتم سلیقت هم که خوبه شرت وسوتین رو هم با نهایت تکون و تحریک کردن پوشیدم که دیدم دولش راسته راست شده یدفه یه لگد زدم به دولش که یه متر پرت شد عقب و خودشو جمع کرد منیه دفعه دیگه دولت برای من راست بشه میبرمش میندازم جلو گربه های تو خیابون فهمیدی سگ حشری؟ پی پیهاپ هاپ منحموم رو قشنگ برق بنداز تا من بیاماینو گفتم و رقتم تو اتاق پشت میز ارایش یکم ارایش کردم و تصمیم گرفتم لباس نپوشم همین شرت و سوتین خوب به نظر میرسید کارم که تموم شد راه افتادم سمت در که برم خونه نیکی که دیدم صدای نفس نفس زدن از تو حموم میاد رفتم سمت حموم که دیدم پی پی داره بادولش ور میره و حسابی حشری شده سریع با عصبانیت داد زدم چه غلطی داری میکنی توله سگ هان؟با فریاد من پی پی سریع خودشو جمع و جور کرد و سرشو انداخت پایین و صدای ناله سگ رو در میاورد خیلی عصبانی شده بودم چطور جرات کرده بود بدون اجازه من با خودش ور بره منخفه شو سگ کثیف صداتو نشنوم داشتی با خودت ور میرفتی؟اونم بدون اجازه اربابت؟مگه نگفته بودم حموم رو تمیز کنی؟تنبیه چند لحظه قبل برات کافی نبود اشغال؟درستت میکنم کاری میکنم که حتی بدون اجازه من نتونی دست به اون دولت بزنی گمشو بیا دنبالمسریع رفتم تو کابینت و طناب رو برداشتم و اومدم تو حال رو مبل نشستم منمیبینی سگ اشغال ساعت از شش هم گذشت و قرارم با نیکی جون رو هم بهم زدی پی پیهاپ هاپخفه شو پارس نکن گمشو بیا جلو دیدم پی پی تکون نمیخوره از جاش ترس رو از تو چشماش میخوندماین دفعه داد زدم مگه نشنیدی چی گفتم ؟میگم بیا جلو که دیدم پی پی شروع کرد پارس کردنمگه نگفتم صدایی نشنوم حرف بزن ببینم چی میخوای بگیپی پیمنو ببخشید بانو بار اخرم بود خواهش میکنم اصلا نفهمیدم چیکار دارم میکنم خواهش میکنم منو ببخشید تحمل این شکنجه رو ندارم بانو لطفا منو ببخشید خواهش میکنمبا این خواهش التماس هایی که زیر پام داشت میکرد حس غرور خاصی بهم دست میداد و برام لذت بخش بود منمگه میدونی چیکار میخوام باهات بکنم؟پپی پیبله بانو تو فیلمها دیدم خواهش میکنم منو ببخشیدچنان سوزناک التماس میکرد که واقعا دلم براش داشت میسوخت ولی باید تنبیه اش میکردم که دیگه بدون اجازه من کاری نکنه اگه الان جلوشو نمیگرفتم بعدا کنترلش سخت تر میشدمناون موقع که داشتی این غلط رو میکردی باید به فکر این لحظه میبودی پیش خودت گفتی خوب ارباب رفت خونه نیکی خانم منم هر غلطی دوست دارم میتونم بکنم اره؟گمشو بیاجلو پی پی که دید خواهشو التماس فایده نداره با ترس و لرز خودشو رسوند جلو مبل بلند شدم رو پشتش نشستم طوری که رو به سمت کونش بودم طناب رو گرفتم و محکم یه گره زدم به دور بیضه هاش طوری که وقتی گره رو زدم از درد یه جیغ زد منم زدم زیر خندهمندرستت میکنم سگ حشری دنبالم بیا بردمش وسط سالن و یه سر طناب رو بستم به لوله شوفاژ و بعد یه گچ گرفتم و یه خط کشیدم روی پارکت کف سالن منببین پی پی اکه بتونی خودت رو به این خط برسونی بازت میکنم خودم هم یه مبل گذاشتم اونور خط و نشستم روش خوب شروع کن پی پی زود باش سگ خوبم اگه بتونی برسی به خط اجازه میدم پاهامو ببوسیپی پی هم خودشو میکشوند که برسه به خط و از پشت هم بیضه هاش کشیده میشد و من فقط صدای داد پی پی بود که می شنیدم طوری که صداهای خنده ها و قهقه های من توش گم شده بوداز خنده داشتم میمردم و فقط میخندیدم و پاهام رو تکون میدادم که بیشتر تحریکش کنم با هر تکون پام تلاشش برای رسیدن به من بیشتر میشد و داد و جیغش هم بیشتر گاهی هم شیطونیم گل میکرد و پامو دراز میکردم و از خط رد میکردم و میبردم جلو صورتش که خیلی زجرش میدادمن بدو پی پی بدو سگ خوبم تو میتونی بدو من خیلی وقت ندارما بدو بدبخت پی پی هم هرچی تلاش میکرد نمیشد تقصیرم نداشت خطی که کشیده بودم خیلی ازش دور بود بعد حدود یه ربع منواای پی پی دیدی چی شد؟وقتت تموم شد کافیهبا این حرفم پی پی مثل یه جنازه افتاد رو زمین و دستشو گرفت رو دولش و ناله میکرد بلند شدم رفتم طنابو باز کردم یه نگاه به بیضه هاش انداختم کاملا قرمز شده بود از فشار طناب رو دور دستم پیچیدم و کشیدمش سمت خودم که دیدم پی پی دادش بلند شد منخوب سگ نجس دوباره بدون اجازه من با خودت ور میری؟پی پینه بانوی من غلط کردم دیگه بدون اجازه شما هیچ گوهی نمیخورم منالان میری چیکار میکنی؟پی پیحموم رو تمیز میکنم خانوم میتونی طناب رو باز کنی قشنگ جمعش کن بزارش تو کابینت راستی لباس کثیفا رو هم بشور فهمیدی؟پی پیبله خانمدیگه قرار نشد همیشه حرف بزنی سگ حرف نمیزنه این صدبار دفع بعدی تذکر نمیدماپی پیهاپ هاپ اینو گفتم و رفتم طبقه پایین پیش نیکی جون…..نوشته برده نازنین اربابم

Date: October 14, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *