در سالهای ابتدایی مدرسه من شاگرد نسبتا کودنی بودم و همواره کارهایی می کردم که باعث خنده دیگران میشد.اما در دبیرستان اتفاقی افتاد که خیلی جالب بود بطوری که مسیر زندگی منو تغییر داد.دبیر جدید انگلیسی من در سال دوم بسیار زیبا بود . خانم تاچر تقریبا 30 ساله بود. از آنجایی که من شاگرد درس نخوان و شلوغی بودم در کلاس باعث خنده همکلاسیام و به هم خوردن نظم کلاس .می شدم.و به همین علت هم خانم تاچر بارها منو از کلاس بیرون کرده بوداما یک روز که طبق معمول باعث به هم خوردن نظم کلاس شدم خانم تاچر به من گفت که بعد از کلاس بمونم تا منو ادب کنه.بعد کلاس من برگشتم توی کلاس پیش خانم تاچر.او به من گفت کریستینا میز منو تمیز کن . من هم میز رو کمی جمع و جور کردم.زمان می گذشت .سپس خانم تاچر به سمت در کلاس رفت و در رو بست و اونو قفل کرد بعد برگشت و روی صندلی نشست . کفشهاشو درآورد وبعد جورابهای نازک بلند و سیاهش رو از پاش کشید بیرون.من چیزی نمی فهمیدم جز اینکه دیدم خانم تاچر پاهای خیلی زیبایی داشت و یک انگشتر نقره ای با یک نگین قرمز تو انگشت پاشون کرده بودن.خانم تاچر گفت کریستینا یه لحظه بیا اینجا.من رفتم جلو نزدیک معلمم کنار میز ایستادم.خانم تاچر گفت کریستینا میخوای این درس رو پاس کنی .گفتم البته خانم تاچر.او گفت ولی من قصد ندارم توی این درس به تو نمره قبولی بدم برای تو خیلی دیر شده که خودتو به سطح کلاس برسونی و نمره قبولی بگیری اما اگه تو .دستور منو قبول کنی به تو نمره قبولی میدماون چیه خانم تاچر ؟ فقط بگو موافقی یا نه؟ من البته که موافقم ولی خوب بگید شرط چیه.خانم تاچر گفت کریستینا زانو بزن.من هم روی زمین در مقابل معلمم زانو زدم.گفت حالا خم شو جلو تا صورتت بین انگشت های پاهای من قرار بگیره.من پرسیدم ولی چرا ؟ خانم تاچر گفت هیچ کس حرف احمقی مثل تورو باور نمیکنه اگه بگی که من بهت گفتم پاهامو بو بکشی ولی در عوض من می تونم تورو مردود کنم. پس خم شو بینی ت رو به پاهام بچسبون و دهنت رو ببند و بو بکش.من شوکه شده بودم.خم شدم و بینی مو لای انگشت های پای معلمم بردم و دهنم رو بستم و وقتی می خواستم نفس بکشم مجبور بودم پاهای عرق کرده خانم تاچر رو بو کنم.خانم تاچر گفت خوب بگو چه بویی میده ؟ از صبح تو کلاس پاهام توی کفشهام بوده و کلی عرق کرده .جواب بده برده من چه بویی میده ؟ سپس خانم تاچرپاهاشو روی لبهای من گذاشت و فشار داد .نم روی پاهاشو و بوی عرقش رو حس میکردم.او گفت از امروز به بعد تا آخر ترم تو باید هر روزبعد کلاس پاهای عرق کرده و نمدار منو با زبونت تمیز کنی در حالیکه من روی صندلی می شینم و کاغذهامو مرتب می کنم.اما نه ممکنه این به اندازه کافی پست کننده نباشه با تو باید خشن تر از این رفتار کنم.روی زمین دراز بکش.من روی زمین دراز کشیدم خانم تاچر پای چپش رو روی صورت من گذاشت و خیلی محکم فشار داد و بعدبا انگشت بزرگ پای راستش با لبهای من بازی کرد.من متوجه شدم که زیر پاهای خانم تاچر خیلی نمناک و کثیفه.خانم تاچر گفت از این به بعد فکر نمیکنم توی کلاس بخندی چون به قدرت من پی بردی.حالا بلند شو و با زبونت پاهامو خوب تمیز کن.من بلند شدم و با زبونم پاهای خانم تاچر رو اونقدر لیس زدم تا کاملا تمیز شد.بعد گفت حالا برو و من به سمت در حرکت کردم ولی خانم تاچر منو صدا زد و گفت بیا جایزه امروزت رو بگیر و بعد برو.خانم تاچر آب دهنش رو تف کرد رو زمین و گفت اینو بخور.من حالم داشت به هم می خورد ولی مجبور بودم خم شدم .آب روی زمین رو خوردم و بعد اجازه داد که برم.نوشته ARMAN2011
0 views
Date: November 25, 2018