بعد از خواستگاری

0 views
0%

با سلام خدمت پایان دوستان گل شهوانیمن ساسان هستم(نویسنده ی داستان یه چیزی تو خونمون کمه)اول از همه خیلی ممنونم از نظر های خوبی که دادید. تصمیم گرفتم داستان بعد از خواستگاری رو هم برای شما عزیزان بنویسم.(خیلی مختصر می گم اینجا هاش رو ) در مجلس خواستگاری ازم پرسیده شد که چی داری؟؟؟ پدرم هم قبلاً بم گفته بود اگه اینو پرسیدن هر چی که به ذهنت میرسه بگو دارم من هم همین کار رو انجام دادم .در مورد شغلم هم خودشون میدونستن تو شرکت پدرم کار می کنم و سوالی در این مورد نشد.بعد از تموم شدن مجلس رفتیم خونه و همه خوابیدن به جز من که داشتم به حرف هایی که بین من و مینا رد و بدل شده بود فکر می کردم تا یواش یواش خوابم برد …تقریباً ساعت 10 صبح برادرم بیدارم کرد و گفت پدر کارت داره منم بعد از شستن دست و صورتم رفتم طبقه ی پایین.همه سر میز صبحانه نشسته بودن منم با گفتن یه صبح به خیر رفتم و سر میز نشستم.زیر چشمی پدرم رو نگاه می کردم که تند تند داره صبحونه می خوره ولی چیزی نمی گه بش گفتم پدر کاری داشتی با من – پدر یه بیست دقیقه دیگه می خوایم بریم بنگاه فهمیدم برا چی می خوایم بریم پس حرفی نزدم و به خوردن ادامه دادم……خلاصه سرتون رو درد نیارم یه خونه ی بزرگ (نه زیاد بزرگ 120 متری ) تو تهرانپارس برام خرید یه پرشیای نک مدادی هم که قبلاً برام خریده بود دیگه تقریباً همه چی جور بود و ….( خدایی می گم من خاک زیر پای پدر و مادرمم هر چی دارم از اونا دارم )بعد از خیلی کار های دیگه ما با هم عقد کردیم(تو این دوران من واقعاً مزه ی دوران نامزدی رو چشیدم)بگذریم یه روز مینا بهم زنگ زد…. مینا سلام بی نمک – من باز تویی مو دماغ همین دیروز بهم زنگ زده بودی چی می خوای از جونم- مینا خوب خوب پر رو نشو کارت داشتم من امممم یه وقت دیگه کارت و بگو سرم شلوغه مینا چیکار داری من کامپیوتر بازی می کنم – مینا اگر دستم بت برسه می کشمت (هر دو با هم خندیدیم ) ببین ساسان بیا بریم تهرانپارس اثاث ها رو بچینیم من نمی شه بیخیال شی باشه نمی شه اشکال نداره نمی شه نه واقعاً نمی شه ؟؟؟ مینا نه پاشو بیا اینجا کی می رسی ؟؟؟یه ساعت دیگه خوبه ؟؟؟؟ البته به غیر از اون دو ساعت که تو ترافیکم مینا (یه خنده ی کوتاه ) باشه یه ساعت دیگه حاضر میشم……راه افتادم با 20 دقیقه و خورده ای تاخیر رسیدم دم در خونه ی مامی جون (مادر خانمم و می گم) و مینا رو برداشتم و رفتیم تهرانپارس … خلاصه شدم خر بیست من شیرده (چی گفتم ؟؟؟؟) منظورم اینه عین خر ازم کار کشیده شد و بعد برای یه استراحت به آشپزخونه رفتیم … مینا زیر سماور رو روشن کرد(نه پدر اون از این کارا نمی کنه من و باش چه دلخوشم ) دوشاخه چایی ساز رو زد به برق و شروع کردیم به حرف زدنمن کون من و جر دادی تو این و ببر اونو بیار مینا حالا حالا ها باید نوکریم رو بکنی – من چییییی می گیییییییییییی ؟؟؟ یه دفعه زد زیر خنده جوری که منم خندم گرفت یه لحظه چشم تو چشم شدیم و خندمون یواش یواش وایستاد یه دفعه مینا بغلم کرد و فقط لبام رو یه بوس خیلی کوتاه کرد …. برق از کلم پرید من آدم دختر بازی نبودم و این اولین بار بود که یه دختر من و بوس کرد خیل بهم حال داد دوست داشتم باز هم بوسم کنه اما سرش و انداخته بود پایین اینبار من بغلش کردم یه هنوز سرش پایین بود یه خورده موهای لخت طلاییش رو نوازش دادم سرش و آورد بالا و تو چشم هام زل زد یواش یواش لب هامون نزدیک هم شد اولش زیاد وارد نبودیم ولی پس از یکی دو دقیقه بلد شدیم قلبم داشت شدیداً میزد انگار که … نمیدونم یه حس خیلی خوبی بود نمیدونم چقدر طول کشید که گفتش ساسان – من بله ؟؟؟ – مینا دوستت دارم – من منم همینطور مینا می خوام با هم باشیم من مگه الان با اون خاله خوشگلتیم ؟؟؟ مینا پدر انقدر خودت و نزن به اون راه دیگه میدونی چی میگم- من …. اممممم ……جفتمون از خجالت سرخ شده بودیم لحظه ی قشنگی بود حتی از خود سکس هم باحال تر بود یواش یواش از هم جدا شدیم و دوباره محکم هم و بغل کردیم دوباره بوسه ها شروع شد با این تفاوت که فقط لب نبود گردنش رو دیوانه وار می خوردم صورتم سرخ سرخ شده بود و داغ داغ بود تیشرت زرد رنگش رو از تنش درآوردم دستم و دور کمرش حلقه زدم و لبام و رو لباش گذاشتم نمی دونم چرا ولی می خواستم گریه زاری کنم انگار به یه چیز دست نیافتنی رسیده بودم اصلاً نمیدونم چه جوری وصفش کنم ولش کنید … سوتینش رو باز کردم چشمام که به سینه هاش افتاد حس کردم چیزی در وجودم به غیر از عشق طغیان کرد آره شهوت زده شده بودم سر سینش رو اول یه کم نگاه کردم و بعد کردم تو دهنممینا سینه های گردی داره بزرگ هم نیست به خاطر همین وقتی دهنم و باز می کنم نصف کمترش میره تو دهنمبعد از حسابی خوردن عین اینکه سیر شده باشم حواسم به صدای چایی ساز جلب شد با خنده گفتم اونم داره میزنه تو سرش تو این موقعیت اونم یه خنده ی کوچیک کرد و با دست راستش پیریز رو از برق کشید منم دوباره به کارم ادامه دادم با خجالت زیاد دکمه ی شلوار لی آبی رنگش رو باز کردم دستام میلرزید یواش یواش شلوار رو کشیدم پایین چشمم که به شورت و روناش افتاد برق از کلم پرید انگار یکی با دسته بیل کوبیده باشه تو سرم دو تا دستام رو گذاشتم رو دو تا ساق هاش و از پایین تا بالای رونش کشیدم خواستم شورتش رو هم درارم که خجالت کشیدم و به خوردن لب هاش مشقول شدم اونم مشغول شد به باز کردن دکمه های پیرهنم معلوم بود اونم خجالت میکشه سرش تقریباً پایین بود نشستم رو زانو هام و و یه لحظه چشم هام و نیمه بسته کردم و شورتش رو تا زانو کشدم پایین تقریباً پاهاش و بست یه نگا که به لای پاش کردم یه چیز هفت مانند دیدم که عجب چیزی بود دیگه از خود بی خودم کرد پاش و از هم باز کردم و برای اولین بار توی زندگیم به دیدن همچین چیزی مشرف شدم دیگه حالم دست خودم نبود و شروع کردم به بوس کردن و لیس زدن کوسش دستام رو هم گذاشته بودم رو قمبل های کونش و میمالیدم صداش در اومده بود بلند شدم سر پا چون زانو هام درد گرفته بود انگار اونم شدید حشری شد بود سر پا خم شد و بعد از باز کردن کربند و زیپ شلوار شورت و شلوار رو با هم کشید پایین و بی مقدمه عضو شریف ما رو همچین گرفت تو دستش که نگو و بپرس بعد شروع کرد به لیس زدن ولی توی دهنش نکرد منم ازش نخواستم بلندش کردم سر پا و کیرم و گذاشتم بین پاهاش و شروع کردم به لب گرفتن وای نمیدونید چه حسی بود هیچی اولین سکس نمی شه بعد از یه مدت برش گردوندم و چسبوندمش به دیوار به قمبل کونش نگاه کردمواااااااااااااااااااااااااااااای دیوانه کننده بود کیرم و گرفتم تو دستم هی می کشیدم بین کونش و روی کسش داشتم دیونه می شدم همش دنبال یه سوراخ بودم که بکنم توش بش گفتم چیکار کنم گفت بریم حموم فهمیدم می خواد پردش رو بردارم رفتیم تو حموم اومدم ازش لب بگیرم گفت بجم منم برش گردوندم حالا مشکل اینجا بود کجای کسش بذارم که یهو به مغز 3 کیلوییم یه فکری رسیدم سر کیرم و گذاشتم اول کسش و با طرف بالا کشیدم و یکم هم فشار دادم هر جا حس کردم کیرم یه خورده رفت تو وایستادم و فشار دادم حس کردم کیرم به یه چیز گیر کرد فهمیدم همینه یه ذره عضو شریف و دادم عقب و محکم تر حل دادم تو که یهو یه جیق بلند زد توی حموم هم صدا پیچید و اکویی شد منم گرخیدم نزدیک بود خودم و خیس کنم فاز و ماز و اینا همش ریده شد بش یه نگاه به صورتش کردم ببینم زندست یا مرده دیدم سرخ سرخ شده و داره چشم هاش رو رو هم فشار می ده دهنش هم باز گفتم مینا زنده ای یا اول زندگی بیوه شدم ؟؟؟؟ تو همون حالت یه خنده همراه با درد کرد و گفت خیلی بیشعور و بینمکی الان وقت شوخیه ؟؟؟؟ خلاصه یکم شروع کردم به جلو عقب کردن که گفت وایستا پدر چرا حولی برو شیر آب و بیار بشورم منم اطاعت امر فرمودم سر شیر رو گرفتم طرف کسش و آب و باز کردم که یهو از جاش پرید و هی می گفت هو هوی گفتم چته ؟؟؟ گفت خیلی بیشهوری آب به این سردی رو می گیری رو آدم ؟؟؟؟؟خلاصه یه ببخشید گفتم و آب و ولرم کردم و هم اون و شستم هم ساسان اصغر را …..دوباره همو تو آغوش گرفتیم بوسه های مکرر از همه جای بدن همدیگه خیلی رومانتیک و رومانتیک دو باره برش گردوندم و دستاش و گذاشت رو دیوار حموم کیرم و یواش یواش هول دادم تو یه آه خوشگل گفت که همیشه بعد از رفتن کیرم تو کسش می گه یه چند ثانیه صبر کردم و شروع کردم به تلمبه زدن به غیر از حال دردش هم می اومد این و می شد از چهرش بفهمی توی فاز بودم که سرو صداش بالا زد شروع کرد به یه لرزش خیلی خفیف بعد منم کیرم و از تو کسش در آوردم و یه دفعه چند تا قطره آب بی رنگ ازش پاشید بعد بقیه آبش روی کسش روان شد وای چه منطره ای آدم برا اولین بار این چیز ها رو ببینه خوب مخش عین من می گوزه دیگه نمی گوزه ؟؟؟؟خودشو ولو کرد تو بغل من منم از صمیم قلب تو آغوش گرفتمش دوست داشتم بازم بکنمش ولی این و میدونستم که نمی تونه (دیگه اونقدر هم پخمه نبودم که هیچی ندونم)خلاصه ما هم با یکم جلق زدن خودمون و ارضا کردیم و آبم هم نه پاشیدم تو صورتش نه پاشیدم رو بدنش نه تو دهنش ریختم کف حموم بعدش هم یه دوش گرفتیم و اومدیم بیرون و لباسامون و پوشیدیم و رفتیم خونه هامونقصه ی ما به سر رسید …..ا ا ا ا ببخشید یه لحظه جوگیر شدم ….سعی کردم داستان و درست و حسابی براتون تعریف کنم ولی به خدا من بهتر از این نمی تونم بنویسم باز هم دوستان اگه بدشون اومد ما را مورد لطف و کرم خود قرار بدن و حلال کنن ..همتون و دوست دارم اگر خواستید بگید تا سکس های جالب دیگمون رو هم براتون بگهخداحافظ ….دنباله…نوشته‌ ساسان

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *