بكن بكن وسط شام

0 views
0%

سلام اسم من .v است ‍‍(تمامي اسم ها مستعار است) 20سال دارم ليسانس حسابداري دارم ‍‍ ودارم واسه فوق ميخونمواين خاطره مربوط به چند روز قبل از عيد.1390 است من تا حالا خيلي دوست دختر داشتم اما به دلايلي با همه كات كردمكارم شده بود فقط تيكه پراني توي پارك توي خيابانمن با خانواده امسال مسافرت نرفتم چون ميخواستم درس بخونم وخونه تنها بودمتاريخ851389يه روز توي يه پارك ‌به يه دختر كه حس كردم يه كم پررو تشيف دارن گفتمخانم يه پا ميدي واسه جانباز مي خوامديدم جواب داد من كه سه تا پا دارم يه كيش برا توكم نياوردم گفتم راستي جانباز خودمما ميديگفت آره بيا كارتشو داد ورفتمن يه دقيقه توحالت hang over بودم خيلي پرر تر از اوني بود كه فكر ميكردمشب كه شد زنگ زدم گوشي رو برنداشتيه مسيج دادم همون جانبازمنوشت من جانبازا دوست نميشمنوشتم خيل خوب تسليم اسم .v استنوشت من شيما هستم از برخوردت تو پارك خوشم اومد به همه اين جوري تيكه ميندازينوشتم نه چون تو خيلي پررو هستي اينجوري كردمگفت ميخوام بينمت فردا توهمون پارك ساعت6يه اوكي دادمفردا رفتم سرقرار با يه clo اومده بود يم مانتو آبي جيغ چسبون شلوار مشكي شال صورتي اومده بودرفتيم يه كافي شاپ واز اونجا يواش يواش با هم آشنا شديموبعد چند ماه با هم صميمي شديم19سالش بودما زياد رابطه سكسي نداشتيم بيشتر حرفش را ميزديم تا عملتاريخ25121389شيما به من زنگ زد گفت مي خوام يه برنامه شام ترتيب بدم مثل برنامه بفرماييد شام بهش گفتمكه ما فقط دو نفريم گفت به دوستام گفتم ميان پايه اي ؟گفتم اوووه چه جورمپيش خودم فكر كردم چه قدر خوش ميگذره اصلا فكر سكس نبودم چون يكي از دلايلي كه دوست دختراي قبليمم به هم زدم سكس بود از اخلاق شيما خوشم اومده بود و نمي خواستم رابطمون قطع بشهمن خودم دسپختم افتضاحه و تصميم گرفتم از يه كترينگ نزديك خودمون غذا بگيرمشيما به من زنگ زد گفت ساعت 7شب كافي شاپ هميشگيساعت 5دقيقه به7 آنجا بودم ديدم شيما با دو تا دختر ديگه اومد و به هم معرفي شديم هستي و سيما ‌مستعار شيما گفت كه من يه قرعه كشي كردم شب اول خونه خودش بعد سيما بعد من وبعد هستييه كم حالم گرفته بود تنها پسر بودمتاريخ26121389اون شب خونه شيما بوديم ومن بهترين لباسمو پوشيدم ساعت حدودا56 بود كه راو افتادم وساعت 7 آنجا بودم شيما بايه تيشرت صورتي ويه شلوار سرمه اي اومد در را باز كرد هنوز كسي نيامده بود آپارتمان كوچكي بود ولي وسايل با سليقه چيده شده بود 10دقيقه بعد هستي و سيما هم آمدند شيما براي پذيرايييه مخلوط از چند ميوه درست كرده بود بعد از آن به سر ميز شام رفتيمما ديگه نميگفتيم پيش غذا وغذاي اصلي ودسر چون خودوني بوديم همه را باهم سر ميز گذاشته بودايراني بازيبعد از خوردن غذا بگو و بخند كرديم تقريبا ساعت 12 بود كه از هم خدا حافظي كرديم ورفتيم خانه خودمانتاربخ27121389شب بعد خانه سيما هم همين طور بود وسطاي مهماني بود كه صحبت سكس در اومد اون طور كه من فهميدمهمه ي ما سكس داشتيم هستي هي ميخواست جرقه سكس رابزند اما شيما وسيما بحث را عوض ميكردندآن شب هم گذشتتاريخ28121389شب مهماني خانه من فرا رسيد من ته چين مرغ از كترينگوژله درست كردمسيما اول از همه آمد بعد شيما وبعد هستي از قيافه هستي معلوم بود كه ميخواهد بحث را به سكس عملي برساندسرميز شام هستي گفت هوا سرد شده ميتواني شومينه را روشن كني راست ميگفت هوا سرد بودرفتم شومينه راروشن كردم چون نزديك محل سرو شام بودبرگشتم ديدم هستي داره كتشو درمياره زيرش يه تاپ پوشيده بود فهميدم شومينه بهانه بودسيما وشيما خيلي خونسرد بودند هستي كار خودشو كرد سوتين نپوشيده بودو من بد جوري حشري شده بودم هستي كه بغل من نشسته بود بادستش داشت رون پام روماساژ ميداد كيرم داشت ميتركيد ولي به روي خودم نياوردم سيما داشت به هستي چشم غره ميرفت ولي هستي كار خودشو ميكردشيما گفت من ميروم دستشويي و با چشم به من اشاره كرد كه بيا رفتيم توآشپزخانه وگفت ببخشيد اين دوست ما خيلي وقته سكس نداشته حشري شده داشت با دست با موهام بازي ميكرد من هم همين كارو كردم گفت وقتي رفتيم سرميز تو كنار سيما بشين بعد بشقاب هامونو باهم عوض ميكنيمگفتم باشه خواستم برم كه ديدم شيما پريد تو بغلم وشروع كرد لب گرفتن اول لبام بسته بود خواستم بگم چيكار ميكني لبم كه باز شد شدت كارش هم بيشتر شد منم نامردي نكردم شروع كردم لب گرفتن 1دقيقه تواين وضعيت بوديم كه اون خودشو كنار كشيد وگفت دوستت دارم من گفتم دوستت دارم عزيزمبعد شروع كردم خوردن گردنش پوستش گندمي بود وخيلي حال ميدادبهش گفتم بريم الان مشكوك ميشن ها گفت نببا اونا خودشون مشغول اند رفتم ديدم بله هستي وسيما با هم لز اند هستي داست پستان هاي سيما رو ميمالوند سيما هم داشت با كون هستي ور ميرفتشيما اومد واز عقب خودشو چسبوند به من و كيرم رو از روي شلوار گرفت و باهاش ور ميرفت منم شيما رو خوابوندم پيش سيما سريع لختش كردم هيچ عكس العملي نشان نداد فهميدم خودشم دوست دارهسوتينشو كه وازكردم كيرم رفت به آسمون سينه هاي گندمي با سرايي قهوهاي شروع كردم خوردنشون خيلي حال ميداد يه لب ازش گرفتم دوباره شروع كردم خوردنشون با آه آه هاي كه ميكرد بيشتر حشري ميشدمكه ديدم سيما داره آه آه شديد ميكنه هستي داشت باچوچولش رو مي ماليد داشت آبش ميآومد كه هستي دهنشو گذاشت رو كسش وهمه آبش رو خورد منم يواش يواش با خوردن بدنش اومدم رسيدم به نافش با زبون سوراخ نافش روليس ميزدم اونم اه اه اه اه ميكرد رسيدم به كسش شلوارشو در اوردم شورتشم با كمك خودش در اوردميه كس ناز صورتي وبدون مو داشت عين اين ديوونه ها افتادم روش حالا نخور كي بخور اونقدر خوردم كه آبش آومد با آبش كسشو ميمالوندم كيف ميكردم اونم كيف ميكرد هستي و سيما هم ديگه كارشون تموم شده بود داشتند مارو نگا مي كردند شيما گفت حالا نوبت توئه خوابيدم لخت بودم فقط شورت پام بود يه له گرفت و شروع كرد ليسيدن بدن من به شورتم كه رسيد يه كه كيرم رو از رو شورت مالوند بعد شورتمو در آورد وبا دست شروع كرد مالوندن چشامو بسته بودم يه حس كردم كيرم دهنشه حدس من درست بود كيرمو كرده بود تو دهنش ساك ميزد خيلي حال ميداد انصافا حر فه اي بود انقدر ساك زدحدود 10دقيقه كه آبم پخش شد تو دهنش اونم خوردش بهش گفتم كه ميخوام بكنم اولش ميگفت نه بالاخره راضيش كردم آماده بودم كه بكنم توكونش كه ديدم داره اشاره ميكنه بكنم تو كسش گفتم اوپني گفت آره از 2سال پيش اوپنم گفتم كاندوم ندارم به هستي اشره كرد هستي رفت يه بسته كامل آورد دادش دست شيما شيما كشيد سر كيرم سر كيرم رو گذاشتم دم كسش يواش هل دادم رفت تو داغ داغ بود شروع كردم تلنبه زدن اونم بلند آه آة ميكرد سيما و هستي هم دوباره شروع كرده بودندشيما ميگفت بكن جرم بده منم شدت تلنبه زدنم رو بيشتر كردم بعد 5 دقيقه خسته شدم گفتم بذار از كون بكنمت گفت به هيچ وجه هر چقدر اصرار كردم نذاشت گفت من خسته شدم يه لب ازم گرفت و رفت لباساشو پوشيد مي ترسيدم به هستي بگم كه خودش گفت نميكنيم منم رفتم سراغش خيلي حال ميداد با همون كاندوم شروع كردم تلنبه زدن سيما هم اونور خودشو ميمالوند بعد 5 دقيقه آبم اومد ريختم تو كاندم هستي هم بلند شد يه لب گرفت گفت مرسي عزيزمسيما هم گفت منم خلاصه من اونشب سه بار آبم اومد شيما.هستي و سيماشب آخرم همين بساط بودخونه هستي اما با اين تفاوت كه من همشونو از كون كردم آبم ريختم تو كونشون از اون به بعد رابطه من وشيما خيلي بهتر شدهاگه خوشتون اومد نظر بديد تا داستان سكس هاي قبليمو هم بنويسمنوشته .v

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *