بلند کردن آزیتان جون

0 views
0%

با سلام خدمت دوستان عزیز من حبیب (مستعار) 30 ساله از جنوب ایران این خاطره سکس را که براتون میخوام تعریف کنم برمیگرده به سال 76 البته من سکس زیاد داشتم بگذریم یکم از خودم بگم قد 180 چهار شونه هیکل ورزشکاری پوست تقریبا سفید حمل بر تعریف نباشه خوش تیپ بودم (البته الان دیگه …..) تمامی دخترای محل تو کف من بودن قبل از اینک دانشگاه قبول بشم 1 سال پشت کنکوری بودم وبا یکی از دوستام که خیلی باهاش خوب بودم میرفتیم کتابخانه واسه درس خوندن ماجرا از این جا شروع شد که یک روز ظهر بعد از این که با رفیقم رفته بودیم واسه استراحت (البته کتابخونه مرکز شهر بود ) سوار ماشینش شدیم بریم یک چرخی تو شهر بزنیم دیدم تو ایستگاه اتوبوس 2 تا دختر باحال نشستن براشون بوق زدیم رفتیم جلوتر که آمدند سوار شدن ( راستی آون موقعه ها مثل الان نبود خیلی سختگیری بود)خلاصه سوارشون کردیم ورفتیم بیرون از شهر اسم یکیشون آزیتا واون یکی مهسا بود یک جورای آزیتا بامن راحت بود من مهسا را فرستادم جلو خودم رفتم عقب وشروع کردیم به کس کس و شعر گفتن و دست مالی دیدم بدش نمیاد از پشت یک چشمک واسه رفیقم زدم که بره خونه خالی بعد سریع رفتیم رسیدیم اونجا تا پیاده شدیم دست آزیتا رو گرفتم رفتم تو یکی از اتاق ها جاتون سبز نگو که طرف اینکاره بود شروع کردم به لب گرفتن که مانتوشو در آورد چی میدیدم چون سمت ما تابستونهای گرمی داره دخترها زیر مانتوشون چیزی نمیپوشن دیدم یک دست شرت و سوتین مشکی تنشه سینه ها تقریبا 70 بود افتادم به جونش واسه لیس زدن که اون هم بیکار نبود وداشت با کیرم بازی میکرد بعد از 10 دقیقه که حسابی کس کونشو خورده بودم بهم گفت نوبت منه که شروع کرد به ساک زدن معلوم بود که خیلی وارده تخمامو همچون میکرد تو دهن انگار داشت رطب میخورد من که دیدم داره آبم میاد گفتم برگرد یک بالشت گذاشتم زیر شکمش کونش قلمبه زد بالا انگشت زدم دیدم ای دل غافل قبلا انگار کسی از پشت کنتور برق گرفته بود خلاصه کیرمو با آب دهنش خیس کرد وخودش هم کونش را تنظیم کرد و من هم با یک فشار جانانه فرستادم داخل آخی گفتو آروم شد من شروع کردم به تلمبه زدن اونم چوچولشو میمالوند وحسابی حال میکرد مدل های مختلف از کون کردمش تا دو بار ارضا شد همه آبم رو ریختم تو کونش پا شد که بره شمارشو بهم داد گفت که خیلی دوست داره باهام باشه ازون به بعد هفته ای دوبار میکردمش تا اینکه دانشگاه قبول شدم ودیگه ندیدمش ……..نوشته حبیب

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *