بهترين سكس من با همسر خودم

0 views
0%

سلام به همهمن نیلوفر هستم و 6 ماهه که به این سایت سر میزنم. ماجرایی هم که میخوام تعریف کنم مربوط به همین میشه.من دو ساله ازدواج کردم. تا قبل ازدواج نه دوست پسر داشتم و نه سکس از بعد ازدواج هم چون هم خودم و هم مردم آدمای هاتی هستیم هیچوقت حس کمبود نکردم. اما اردیبهشت امسال بود که مردم قرار شد بره ماموریت چند ماهه خارج از کشور. شب رفتنش که اصلا سکس نکردیم چون 4 میخواست فرودگاه باشه و همه مدارکشم همیشه پخش و پلاست. خلاصه همسرم رفت سفر. محمد من رفت سفر. وقتی آدم یه نفرو هر روز و هر شب میبینه اصلا به فکرشم نمیرسه که در نبودش چقدر ممکنه دلش واسش تنگ بشه. محمد هم تا دو هفته اول خیلی زنگ نمیزد تماس خیــــــلی کم منم کلی ذوق داشتم که واسه ناهار و شام و… راحتم و میتونم آزادانه با خانواده و دوستام برم گردش و خرید و … یه دو هفته که گذشت دلم وااااقعا واسش تنگ شد. اونم همین شکایتو داشت. کم کم شهوت بهم فشار آورد. گاهی واقعا شیطنت به سرم میزد. واسه اینکه حالم بهتر شه از 8 صبح سرمو با استخر و باشگاه و خونه مادرم و دانشگاه و.. گرم میکردم تا آخرا شب اما فایده نداشت. همون موقع بود که با سایت سایت داستان سکسی آشنا شدم. خیلی شبا میومدم اینجا.بگذریــــــــــــــــمبعد سه ماه و چند روز محمد من از سفر برگشت. نمیدونم چجور توصیف کنم حالمو. اون روز از صبح به خودم رسیدم. پایان تنمو ادکلن زدم. موهامو سشوار کشیدم. یه جوراب شلواری توری و یه لباس خواب قرمز مشکی با کفش 10cm . خودم گفتم الان محمد بیاد خونه میگه یا خداااااا سه ماه نبودم این چرا انقدر شیطون شده. میدونستم که اونم الان داره میترکه. چون با شناختی که ازش داشتم میدونستم اونورم که هست شیطنت نمیکنه. (اگه دوستان سایت اصرار دارن که من در اشتباهم و مردم با خانم دیگه ای سکس کرده و… آقا نوش جونش)ساعت 12 و اینا بود که محمد برگشت. از همون اول که نپریدم بغلش اول چمدونشو گرفتم یه چای واسش آوردم و سوغاتی هامو بازرسی کردم گفت خانم لطف کن از اینا یه چندتایی رو که خودت دوست داشتی واسه مادر اینا بذار چای رو خورد و نشست رو مبل و حرف میزد. هنوز لباساشم عوض نکرده بود. رفتم نشستم رو پاش. خودمو لوس کردم گفت این خانم خوشگل ما واسه کی انقدر خوشگل کرده؟ خودمو لوس کردم و خندیدم گفت قربونش برم چرا انقدر لاغر شدی؟ گفتم نبودی همه ش باشگاه و اینور اونور رفتم دیگه گفت بله میخواستی استخون بدی دست من؟ لبامو بوسید و کفشامو از پام در آورد و بعد منو بلند کرد برد توی اتاق خواب روی تخت. گفتم محمد میدونی چیه؟ هیچوقت انقدر نخواستمت. خندید گفت منم فدات شم منم بخدا دلم واست یه ذره شده بود. منو آروم خوابوند. جوراب شلواری توری بدجور تحریکش کرده بود.تو این 3 ماه انقدر شهوتم زیاد شده بود که خیس خیس بودم. موهامو آروم کشید گفت خانم من چی میخواد؟ گفتم محمدشو دکمه هاشو باز میکرد منم نشستم روی تخت و کمربندشو باز کردم و با ملاحتی که محمد عاشقشه شلوارشو دادم پایین. کمکم کرد شورتشم در آوردم. کیرش سفت سفت شده بود. همشو دادم تو دهنم. و بعد یه مک محکم از سرش زدم. محمد گفت وااااای نیلو منو کشتی دخترر… محکمتر ساک زدم که گفت واااااای دارم میام. من هنوز لباس تنم بود نمیشد ریخت رو سینه هام فوری یه دستمال در آوردم دادم دستش و با دستم آبشو آوردم. گفتم محمد زود انزال نبودی ها گفت عزیزم من سه ماهه سکس نداشتم خب فدات شم. کلی خندیدیم که محمد آبش تو 2 دقیقه اومده بود. میدونستم که تا نهایتا یه ربع دیگه باز راست میکنه. لبامو محمکم با لباش گرفت و دستشو از زیر لباس خوابم برد روی سینه م. نوازشش میکرد و گاهی هم میمالیدش سفت و بعد اومد روی گردن و زیر گوشم رو میبوسید و نفس گرمشو میداد روی گردنم که هر باز بیش از پیش منو تحریک میکرد. زیر گوشش گفتم محمد خیلی دوست دارم قربونت برم. لباس خوابمو کامل در آورد. جورابم هم از پام در آورد. شورت توریم دیگه خیس خیس شده بود. خودم ازش خواستم کیرشو بذاره لای سینه هام. وااااای چه حالی میداد کم کم کیرش داشت سفت سفت میشد. روم آروم دراز کشید و سرشو مالوند به سینه هام و بعد شروع کرد به خوردنش. گفتم محمد جان اینهمه مقدمه نمیخواد بذار توش مردم بخدااااا. گفت ای جانم. عزیزم دلم میخواد بعد 3 ماه بیش از اینا تحریک شی و لذت ببریم. نترس تا صبح دارم واست. داشتم میمردم. اون زیر هی باسنمو تکون میدادم که کسم به کیرش بخوره. محمد هم میخواست من به له له بیفتم ول نمیکرد. کم کم اومد پایین اول از نوک پامو لیس زد تا کشاله ران که دیگه یه آآآخ بلند گفتم و گفتم محمد توروخدااااا. من همیشه از اینکه محمد کسمو بخوره خجالت میکشیدم واسه همین نمیره سراغش چون تا زبون بهم بزنه از خجالت سرد میشم. گفت خانمم ، نیلو جونم ، سه ماهه ندیدمت قربون اون نگاه نازت بشم. این بار دیگه حرف حرف منه. شوتو آروم داد پایین. اول کسمو تو دستش مشت کرد. بعد یه زبون زد.سر محمدو گرفتم خندید گفت نذار دستاتو ببندما. دیگه واااااقعا تو اوج شهوت بودم نمیتونستم جلوشو بگیرم یا نه بیارم. یه زبون زد چوچوله م خیس شد و شروع کرد با دست مالوندنش. تو فضا بودم. سرشو برد پایین و لیسش زد. خیلی آروم و بعد دو تا انگشتشو آروم داد داخل کسم. من تنگی دهانه واژن دارم واسه همینم تو سکس خیلی دردم میاد و اگه قبلش انگشتم نکنه تحمل کیر کلفتشو ندارم. گفتم محمد توروخدا. دست کشید اومد پیشم لبامو بوسید گفت چشم. رفت پایین و کیرشو زد به سر چوچوله م دیگه فکر کنم اه و ناله م تا سر کوچه هم میرفت که محمد کیرشو آروم داد تو کس من. چون چند .وقتی سکس نکرده بودم خیلی درد داشت (خانمایی که تنگی دهانه واژن داشته باشن میدونن چی میگم) محمد یه بالش گذاشت زیر کمرم و کیرش تا ته رفت تو. دستاشو محمکم گذاشت رو سینه های من. سرشو آورد پایین و دستاشو گذاشت دو طرفم میگفتم محمد آآآی میگفت ای جان اسممو صدا کن نیلوفرم. با دستام چنگش میزدم و میگفت چنگ بزن. بزن. نیلوفرم دوست دارم خیلی دلم واست تنگ شده بود.چون خیلی حشری بودم پایه شدم خودمم فعالیتی کنم گفتم بیا تو بخواب من میرم رو کیرت. گفت ای جااانم میری رو کجا؟؟ گفتم میرم رو کیر خوشگلت. دیگه نمیدونم چی شد که محمد از قبلم حشری تر شد. گفت کس خانم منه کس نیلوی منه مال خودمه. دوستش دارم نازنینمو. خوابید رفتم روی کیرش و بالا پایین شدم. گاهی نعره میزد میگفتم محمد یواشتر الان همسایه ها میان اینجا میخوان مقتول شده باشیا. میخندید. میگفت فدات شم چیکار کنم؟ سینه هامو گذاشتم رو صورتش و بالا پایین میشدم. پاهام داشت میلرزید گفتم محمد بریم سگی. جونشو ندارم دیگه بالا پایین شم. پاهامو بوسید پا شد گفتم محمد میخوای از عقب…گفت نه کس به این تنگی چیکار به کونت دارم؟ عزیزم ناجور حشری شدی ها. ولت کنم میگی محمد عقب و جلومو یکی کن خندیدم و سرمو انداختم پایین. گفت با این شرم و حیات منو انقدر حشری نکن د دختر از عقب گذاشت تو کسم که نزدیک بود در برم. محکم منو گرفت گفت نگاش کن چه زود در میره. داد زدم محمد محکمتر سفــــت توروخداااا… محمد گفت نه خیر تو امشب بدجووور حشری شدیا. وایسا. رفت آشپزخونه و با یه خیار قلمی نه چندان کفل برگشت گفت گلم تو اینجور دوست داری؟ بازم تریپ با سرم و حیا خندیدم گفتم آره. خیارو قشنگ چرب کررررد. اول انگشت کرد تو کونم که واااقعا سوخت. گفتم آآآآآخ. گفت جانم جان آروم باش. خیارو گذاشت توش دیگه داشتم میمردم. با اینکه قطر زیادی نداشت اما خیلی دردم اومد. شاید نهایتا 2 سانت قطرش بود. گفت حالا بیا بغل شوهر خودت. منو به پشت خوابوند. گفتم محمد کیرتو میخوام. از جلو با دقت و آروم داد توی کسم. محکم بازوشو چنگ زدم (تا دو هفته جای این چنگم موند) محمد خیلی محکم و سفت تلمبه میزدو تا ته میبرد بیرون و دوباره میداد تو و صدای جفتمون بلند بود. تقریبا یه دقیقه یا یه دقیقه و نیم دووم آوردم از شدت درد نزدیک بود گریه زاری کنم. محمد خیارو در اورد. منو بلند کرد و ایستاده شروع کرد به کردن من از کس. نگام میکرد و میگفت نیلوفر به دنیا نمیدمت. آبش اومد ریخت توی کسم و محکم سینه مو چنگ زد و ولو شدیم روی تخت تو بغل هم. گفت نیلوفر شب عروسیمونم انقدر حال نداده بود. کونم درد میکرد. محمد با روغن ماساژش داد. رفتم واسه جفتمون شربت آوردم. یکم تو بغل هم حرف زدیم. بحث به سفر و قضایای مالی کشیده بود.که دوباره بحثو بردم رو سکس. موهامو رو سینه م افشون کرد. سرشو فشار داد توی سینه م. دیگه عطش قبلو نداشتیم. پاهامو داد بالا و آروم کرد توی کسم. میدونستم این بار خیلی طول میکشه تا آبش بیاد. تو همون پوزیشن که محمد عاشقشه ادامه دادیم. آروم و ملایم حرکت میکرد. بعد پشتمو کردم بهش. سینه هامو گرفته بود توی دستاش و محکمتر تلمبه میزد. بهد گفت خانمم بیاد زیرم هرچند سروره. گفتم زبونت شبا چه خوب کار میکنه محمد. خوابید روم و تلمبه میزد. درد زیادی نداشتم. اما بازم شهوت بود که به من رو آورده بود و صدای اه و ناله م میپیچید. محمد گفت خانم خوشگله بریم حموم؟من طی این 2 سال یه بارم تو حموم سکس نکرده بودم. فقط وقتی محمد دستش شکسته بود میرفتم و میشستمش وگرنه پیش نیومده بود. گفتم محمد رفتی خارج چیزایی میخوای ها خندید بغلم کرد رفتیم تو حموم )حموم روبرو اتاقمونه) آب گرمو باز کرد با من ور رفت و منو خوابوند کف حموم. سردم شد گفت ای جانم باشه بیا بغلم ببینم. همونجور ایستاده منو گرفت. آبو تنظیم کرد و بعد تو همون حالت ایستاده تلمبه زد. کف حموم که گرمتر شد منو خوابوند و روم خوابید. میترسیدم صدام بپیچه بره بیرون. صدا نمیزدم. گفت نیلو ساکتی. صدام بزن. داد بزن. اسممو صدا کن. محکمتر و تندترش کرد. دیگه از شدت هیجان منم به وجد اومده بودم گفتم جووون محمد محمد عشقمی خیلی دوست دارم. خیلی دوست دارم به خدا. محمد سفت ترش کرد تا آبش اومد. بعد وانو پر کرد و گفت این تو بیا بغلم ببینم. بیا باهام حرف بزن ببینم نبودم چقدر خوش گذشته. رفتم بغلش نشستم.دستشو از جلو گذاشت روی چوچوله م و آروم میمالیدش. یه دستشم رو سینه م بود. خیلی ملایم. چشامو بستم و سرمو دادم عقب و حرف میزدم آروم آروم. گفت خوش گذشت فدات شم. بعد یه دوش مختصری گرفتیم و حوله هامونو پوشیدیم رفتیم اتاق. خیلی خسته بودم. کیر محمد باز یه کوچولو سفت شده بود. گفتم محمد به اون کیر خوشگلتم بگو بخوابه. گفت د دختر تو اینجور حرف میزنی من بدتر میشم که اما شوخی کردم. نترس خودمم جون ندارماین بهترین سکس من و همسرم بود از شب عروسیم هم بیشتر حال داد البته خب ما سکس زیاد داریم. گاهی هم فقط در حد یه دخول و ارگاسم ساده و کوتاه. اما این یکی واقعا تا وقتی زنده باشم یادم هست.من عضو سایت نیستم نمیتونم کامنت بدم. قطعا تاییدها ، و در عین حال توهین هایی هم به من خواهد شد. مثل همه نویسنده های دیگه. من فقط میخواستم خاطره قشنگمو شیر کنم. با امید به روابط سالــــــــمتر و لذت بخش تر هرچه بیشتر دوستان نوشته نیلوفر

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *