بهترین و بدترین سکس من

0 views
0%

سلام خدمت دوستای شهوانی. اسم من کامرانه 24 سالمه. میخوام داستان بدترین و بهترین سکسم رو که با دختر داییم اتفاق افتاد رو براتون تعریف کنم. قد و وزنم هم 180 و 80 . با یه قیافه معمولی و بدن تقریبا ورزشکاری . کیرم هم 20 سانته. من بچه یکی از شهرهای استان زنجان هستم. اما الان تبریز درس میخونم و ترم 4 فوق لیسانس هستم. من یه دختر دایی دارم به اسم سولماز. که 4 سال از من کوچیکتره. من از بچگی خیلی دوسش داشتم و باهاش هم خیلی صمیمی بودم یه دختر واقعا خوشگل و دوست داشتنی. سولماز دختر خیلی درس خونی بود و دندان پزشکی قبول شد. چون خونه ما نزدیکه دانشگاه اونا بود خیلی میدیدمش و چند بار تا دم در خونمون هم رفته بودم باهاش اما چون خونه درهم برهم بود تعارفش نکرده بودم بیاد تو. اصلا هم تو نخ سکس باهاش نبودم. ولی شدیدا دوسش داشتم. اولین باری که اومد خونه ما اینطور شد که ساعت 8 به بعد رسیده بود خوابگاهشون و راش نداده بودن. به من زنگ زد منم گفتم بیاد. دوست دخترم هر روز خونه ما تلپ بود اما از شانس من 1 هفته ی بود که بهم زده بودیم. اومد خونه و منم کلی ازش استقبال کردم. براش شام آماده کردم و میوه خریدم و مخلفات که تو این چندسال دانشجویی اینطور به خودم نرسیده بودم. شب قرار شد بخوابیم گفتم که خونمون کوچیکه و با میز کامپیوتر و میز تحریر و کمد لباسام و میز تلویزیون کلا 3 نفر به زور میتونن اونجا بخوابند. جاهامونو به فاصله 1 متر از هم انداخته بودیم و خوابیدیم . چون شعله بخاری زیاد بود دیدم شب پیراهنش رو درآورد. صبح روم یه سنگینی حس کردم و از خواب بیدار شدم دیدم سولماز پاش رو انداخنه روی من. البته از بچگی عادت داشت شبا اصلا راحت نمی خوابید و هی غلت میخورد.منم باید میرفتم سر کار ( یادم رفت بگم 5شنبه جمعه ها کلاس دارم بقیه روزا تو یه شرکت مشغولم) پاشو بلند کردم بذارم اونطرف ، از خواب بیدار شد . یه لحظه ترسید ولی دید که من کاملا بی حس عمل کردم ترسش رفع شد. بعد از اون روز چون اعتمادش به من بیشتر شده بود هفته ای دوبار میومد پیشم. منم باهاش صمیمی تر شده بودم و موقع اومدن و رفتن همدیگرو بوس میکردیم. البته بگم اون موقع هم اصلا به سکس فکر نمیکردیم مثل خواهر و برادر بودیم. تا اینکه یه روز با دوستام که رفته بودیم بیرون سولماز به من زنگ زد که میاد خونه ما. منم گفتم تو برو خونه من شب میام. بهش کلید داده بودم و حتی بعضی از کتابهاشو خونه من گذاشته بود. خلاصه با بچه ها رفتیم بیرون و 3 نفری یه عرق سگی 1.5 لیتری خوردیم. من جنبم تو عرق خوردن زیاده اما لامصب نمیدونم چی بود که هممونو کله پا کرد. به زور خودمو رسوندم خونه دیدم سولماز جونم شام آماده کرده . گفتم نمیخورم و نشستم یه گوشه اصلا حالم دست خودم نبود. یه لحظه دیدم خم شد از زمین یه چیزی برداره چشم به کونش افتاد. تا حالا اصلا به اون دید نگاش نمیکردم. اما دیگه اصلا تو خودم نبودم. رفتم در رو قفل کردم .رفتم از پشت چسبیدم بهش . گفت چیکار میکنی که زدمش زمین و شلوارش رو به زور از تنش در آوردم داشت گریه زاری میکرد اما من اصلا توجهی نمیکردم. همه بدنشو مثل حیوون میخوردم. اونم فقط گریه زاری میکرد. شرتشو هم به زور در آوردم یه کسی جلوم سبز شد مثل هلو. خواهش میکرد التماس میکرد کامران اینکارو نکن . ولی من یه تف سر کیرم زدمو کردم تو کونش. سرش که رفت تو جیغ زد ولی من جلوی دهنشو گرفتم و تا ته کردم توش. ضجه میزد ولی من تند تند تلنبه میزدم تا اینکه آبم اومد همینطور روش دراز کشیدم . بیچاره فقط داشت گریه زاری میکرد.یه لحظه به خودم اومدم دیدم صبح شده و من لخت روی سولماز دراز کشیده بودم. تازه یدم افتاد شب چه غلطی کرده بودم. سولماز بیچاره هم تو اون وضعیت خوابیده بود کنارم. بلند شدم هی تو سر خودم میزدم که ای خدا این چه کاری بود که من کردم. فکر کنم یه ساعتی بود که نشسته بودم و هیچ کاری نمیکردم. بغض گلومو گرفته بود و نمی تونستم گریه زاری کنم. دیدم سولماز از خواب بیدار شد بهش سلام دادم جوابمو نداد. رفت لباساشو پوشید خواست بره ولی در قفل بود. خواست با کلیدش بازش کنه کلیدشو گرفتم. بهش گفتم غلط کردم اختیارم دست خودم نبود. گفت بیخود بیا درو باز کن من برم. منم خواهش کردم بمون برات توضیح میدم. گفت چی رو توضیح میدی؟ مثل وحشی ها گرفتی منو کردی حالا میگی من توضیح میدم. رفتم دستشو گرفتم نشوندم کنارم . بهش گفتم ببین سولماز عزیزم من اصلا به دید سکس بهت نگاه نمی کردم و نمی کنم اما دیشب اختیارم دست خودم نبود . دیدم زد زیر گریه زاری . گفت میدونی چقدر دوست داشتم اما با این کارت باعث شدی من ازت متنفر بشم. گفتم تو رو خدا ، تو رو روح پدرت این دفعه رو ببخش دیگه تکرار نمیشه. اونم بعد از کلی اصرار من قبول کرد که این کارم به خاطر مستی بود و قول داد از من کینه نداشته باشه. گفت کلیدو بده میخوام برم. منم بلند شدمو یه بوس از لپش کردمو کلیدشو دادم بهش.تقریبا یه هفته به تماس های من جواب نمیداد. بعد از یه هفته رفتم جلوی دانشکدشون . وقتی منو از دور دید خواست بره اونطرف که جلوشو گرفتم. بهش گفتم مگه بهم قول نداده بودی ازم کینه نداشته باشی. اونم گفت ازم کینه ای نداره ولی نمیخواد زیاد طرف من بپلکه. شب باز بهش زنگ زدم جواب نداد. باز فردای اون روز صبح کارمو زمین زدم رفتم جلوی در دانشکده شون. وقتی اومد و منو دید گفت تو بازم اومدی . گفتم سولماز وقتی تو رو نمی بینم خوابم نمی بره. آخرش راضی شد به تلفنام جواب بده. یه هفته پایان به نظرم 50 تومن فقط شارژ گرفتم باهاش حرف زدم. کم کم روابطمون عادی شد . مثلا با هم میرفتبم می گشتیم و قدم میزدیم. تا اینکه یه روز عصر ساعت 5 بهم زنگ زد گفت شب میاد خونه ما. منم رفتم کلی وسایل برای شام آماده کردم و میوه خریدم .ساعت 8 بود رسید خونه ما. اومد تو خواستم طبق عادت روشو ببوسم که آورد لبشو گذاشت رو لبم. باورم نمی شد. یه لحظه مات موندم. دیدم دستشو دور گردنم قفل کرد و شروع به خوردن لبام کرد. منم چون خواستم لذت ببره شروع به خوردن لباش کردم. 2 3 دقیقه ای از هم لب گرفتیم . دستشو انداخت تی شرتم رو درآورد. بعد شلوارم رو. دیدم که کار اینجوری پیش میره گذاشتمش رو میز تحریر. شروع کردم لباشو خوردن. بعد اومدم پایین تر گردنشو خوردم. تو اوج لذت بود. مانتوشو در آوردم. دیدم یه تاپ قرمز خوشگل با یه شلوار تنگ پوشیده . تاپشو کندم. سوتین نبسته بود. دو تا سینه خوشگل گرد افتادن جلوم. منم شروع کردم به خوردنشون اون هم گفت گلم همش مال توئه بخور. یه 5 دقیقه ای خوردمشون و بعد شلوارشو به سختی کشیدم پایین. شرتش با سوتینش ست بود. از روی شرت شروع به لیسیدن کسش کردم. صداش تا اسمون میرفت. شرتش رو درآوردم. پاهاشو از هم جدا کردم شروع به لیسیدن کسش کردم. با زبونم چوچولشو فشار میدادم. اونقدر کوسشو لیسیدم دیدم یه لحظه موهامو کشید و یه جیغی زد و ارضا شد. آبش ریخت تو دهنم. گفتم تو ارضا شدی پس من چی؟ گفت بسپارش به من. شلوارمو از تنم دراورد. از روی شرت کیرمو لیس میزد . منم چون یه آدمه دیر انزال هستم و به خاطر همون دیروز دکتر بودم داشتم میترکیدم ولی آبم هنوز نمیومد. شرتمو دراورد و شروع به ساک زدن کرد. خیلی ماهرانه این کارو انجام میداد. بعد ها ازش شنیدم یه هفته با خیار تمرین میکرده قبل اون روز. بعد از چند دقیقه گفتم دارم میام اونم سرعتشو بیشتر کرد و همه آبم رو ریختم دهنش. نامردی نکرد و همشو قورت داد. بعدش شروع به لب گرفتن کردیم که دیدم یه کرم از کیفش در آورد. منم کار خودمو فهمیدم کرمو از دستش گرفتم . اول یکمی با زیونم ک.نشو لیس زدم بعدش کرم رو مالیدم. یکمی دیگه برام ساک زد تا کیرم راست شد . یواش یواش کردم تو کونش. معلوم بود خیلی درد داشت اما حال میکرد. بعد از اینکه کیرم کامل رفت توش شروع به تلنبه زدن کردم . 20 دقیقه تو چند حالت مختلف کردمش. گفتم آبم میاد. گفت دربیار بریز رو سینه هام. منم همش رو ریختم رو سینه هاش . دیدم خواست با زبونش لیس بزنه ولی نتونست. من خودم سینه هاش رو خوردمو یه لب جانانه ازش گرفتم.بعد از اون اتفاق هفته ای 3 یا 4 بار باهمیم و میگردیم. اما هر هفته 5 شنبه ها سکس داریم. این ترم هم درسم تموم میشه و با وامی که گرفتم و کمک پدرم یه آپارتمان رو پیش خرید کردم. اگه خدا بخواد شهریور سولماز جونم رو عقد میکنم.نوشته کامران

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *