بهرام منو دریاب

0 views
0%

این خاطره ای رو که برا شما دوستان عزیزم مینویسم مربوط به زمانی است که من در شهر مشهد دانشجو بودم. اونجا با پسری آشنا شدم بنام بهرام. اولش همدیگرو نمیشناختیم اما به مرور زمان بیشتر با هم آشنا شدیم.بهرام خیلی مایه دار بود و تند تند برام خرج میکرد. منو برا ناهار بیرون میبرد.بعداز ظهرها میرفتیم شهر بازی. برام هدیه ها و سورپریزها داشت. یادمه برا تولدم یک نیم سکه طلا خریده بود. یکروز داشتیم توی پارک قدم میزدیم که کم کم بهرام سر موضوع رو باز کرد و گفت بهاررر؟ پرنسسم؟ نظرت در مورد هم اغوشی و ناز و نوازش در آغوش من چیه؟ و من که انگار سالهاست منتظر چنین لحظه ی باشکوهی بودم خمار به چشمانش خیره شدم منو دعوت به ناهار کرد و بعدش رفتیم بازار و یک دست لباس زیر توری و قرمز فانتزی برام خرید. پنجشنبه عصر بود که به خوابگاه برگشتم. رفتم حموم و حسابی به خودم رسیدم و پشم های کوسمو کاملا زدم و خودم و برای یک گاییدن حسابی آماده کردم. صبح جمعه شد و من از خوابگاه زدم بیرون. بهرام با ماشین ماکسیمای سیاه رنگ خودش اومده بود دنبالم… بهرام مجردی زندگی میکرد و یک خانه شیک و نازی در شمال شهر داشت. به آرامی در ماشین را باز کردم و با او دست دادم. کوچه خلوت بود .کنارش نشستم و بهرام قبل از روشن کردن ماشین دستش رو انداخت دور گردن من و لباشو کشید به لبام و آروم شروع به مکیدن لبام کرد. من هم کم کم خودمو در آغوشش رها کردم. بعد از مدتی ماشین رو روشن کرد و حرکت کردیم. به خانه ی عشقم رسیدیم. در رو باز کرد و وارد خانه شدیم. خم شد و گفت من کفشاتو در میارم. منو در آغوشش کشید و گفت به کلبه ات خوش امدی بانوی من… منم غرق در رویای وصال با عشقم بودم. بهرام به اشپزخانه رفت تا دو استکان کافی میکس آماده کند و مرا به اتاف رهنمایی کرد تا اماده شوم و لباسهایم را عوض کنم. شورت توری قرمز تنگ پوشیده بودم و پستانهای درشتم از بالای تاب سفیدم بیرون زده بود. کمی جلو ایینه ارایش کردمو دامن کوتاه تنگ سیاهم را پوشیدم و اومدم داخل اتاق نشیمن. بهرام رو دیدم که سینی نوشیدنی را می اورد. تا منو دید گفت واو و چه خوشگل شدی دخترررر.سینی رو روی میز گذاشت و منو در آ غوش کشید. داشت لبهای منو می مکید و دستش رو برده بود زیر دامن من و داشت سوراخ کونم را با انگشتش وارسی میکرد و با دستش به لوپهای کونم چنگ میزد. منم خودمو براش لوس میکردمو میگفتم نه ه ه ه نکن بهرام م م اوف ف ف. کیرش سیخ سیخ شده بود. دستمو گرفت و به اتاق خواب رفتیم. همه چیز برای گاییدن اماده بود. از آب میوه گرفته تا کرم شکلات خریده بود تا به نوک پستانهای من بزند و بخوردشان. دستهایم رو دور گردن بهرام انداختم و اروم تو گوشش گفتم بهرام نیاز به گاییدن دارم. کوسم میخاره.. گفت باشه خانومم.الان کوستو می خارم. هر دو جلو آیینه ایستادیم و بهرام منو از پشت بغل کرد و گردنم رو لیس میزد و یک دستش توی دامنم بود و داشت چوچول درشت منو قلقلک میداد. کوسم خیس خیس شده بود و با دست دیگرش مه مه سفید و توپول منو می چرخاند. داشتم از حال میرفتم که بهرام منو از زمین بلند کرد روی تخت گذاشت و لباسهایم را در آورد و فقط شورت لامباده ام در تنم ماند و نخ شورتم رفته بود لای کونم و لبهای کوسم از دو طرف شورت بیرون زده بود.لباساشو در آورد و رفت لای پاهام. نخ شورتمو کنار زد و لبهای نازشو غنچه کرد و چوچول خوش فرم منو در دهنش گرفت. منم خمار خمار شده بودم. تند تند داد میزد آ ره بهار آره خانومم خودتو برام لوس کن. ناله کن. محکم کس منو میمکید تا من بیشتر عشوه بیام. همزمان که چوچولمو می مکید دو انگشتش توی سوراخ کسم بود بعد که منو جسابی اماده کرد نشست لای پاهام و گفت بهار عزیزم بذار یک بالش زیر کونت بذارم تا کست بالا بیاد تا ترتیبش رو بدم. کونمو بالا گرفتم و اون هم یک بالش زیر کونم گذاشت. کسم پف کرده بود و اماده گایش بود. کیر کلفت و درازش رو جلو سوراخ کسم گذاشت و گفت آماده ای؟ گفتم بیا آره…. آروم خودشو به من نزدیک کرد. با هر بار نزدیک کردن کیرش به زور میرفت تو سوراخ کسم. سوراخم تنگ بود.اخ خ خ خ بهرام م م اوف ف ف . بهرام میگفت جانم م م خاتونم… پیشتم ناز کن برام .شروع به گاییدن می کرد. داشتم رو ابرها پرواز میکردم… اونروز 4 بار تا عصر با هم سکس کردیم. سکس های تاپ و باکلاس و رومانتیک. اگه دوست دارین اونارم براتون بنویسم نظرتون رو بنویسین تا من اونارم برا شما سروران بنویسم.بهار

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *