سلام به همه دوستان من بهروز 26 سالم از تهران هستم من شغلم تاسيسات استخر هستش که شامل تعميير و نگهداري استخر هستش استخر هاي بزرگي توي تهران دست من بهتر بگم ما يعني تيم تاسيساتمون بوده داستاني که ميخوام براتو تعريف کنم بر ميگرده به سال 89 آخراي پاييز بود پاييز شغل ما دردسرش پايين تره و وقت آزاد زياد داريم چون مشتري استخر کمتر هستش فصل شلوغ هم که ميدونين تابستونه يکي از همکاراي من که 3 4 سال از من بزرگتره يه استخر خونگي توي بالا شهر ( فرمانيه ) دستش بود که يه خونه ويلايي بود براي يه خانم و شوهر که 1 دختر داشتن که داندان پزشک بود و ازدواج کرده بود و يک پسر که آمريکا زندگي ميکر شوهر اين خانم هم پزشک بود و 70 سال سن داشت اکثرا از صبح زود تا شب هم نبود همکار من گرفتار بود داشت ازدواج ميکرد کمتر سرکار ميومد بهم گفت استخر آقاي دکتر تعميرات داشته بايد جارو بخوره و تسويه و ايناش رو را بندازي يه توضيح مختصر بدم جاروي استخر مثل جارو برقي داخل منزل هستش با اين تفاوت که جاروي استخر آشغال رو از کف آب ميکشه ميده بيرون استخر آقاي دکتر هم با توجه به تعميرات آشغال زيادي ته آب رفته بود من رفتم دمه در خونه زنگ زدم خانم آقاي دکتر در رو باز کرد رفتم توي خونه يه خانم 55 يا 56 ساله قد متوسط يه نموره چاق ريال چاقي که ضايع باشه نه يه نموره بود سالام عليک کردم من رو بور داخل محوته استخر ريال استخر رو که ديدم فکم اومد پايين کف آب پره سنگ و آشغال پيش خود فکر کردم و به خانم آقاي دکتر گفتم خانم استخر شما يک هفته کار داره تا آب استخر به حالت معمول در بياد گفت مشکلي نداره من هم از همون لحظه کار رو شروع کردم ، اول بايد سنگ ها و آشغال هاي درشت رو بر ميداشتم چون جارو قدرت بيرون کشيدن اونا رو نداره لخت شدم خانم آقاي دکتر هم رفت بالا ظهر شد من مشغول کار بودم که ديدم خانم آقاي دکتر بالاي استخر وايساده اسمم رو پرسيد و گفت ناهار آمادست من هم بعد از طاروف و اينا قبول کردم گفت دوش بگير لباس بپوش بيا بالا اينجا سرما ميخوري خلاصه ناهار رو خورديم کار رو دوباره شروع کردم اون روز تموم شد جارو زدن استخر 3 روز طول کشيد 1 روز هم تسويه استخر رو سرويس کردم و رفتم بعد از 2 روز اومدم براي سر کشي ديدم آب استخر تميز تميز شده هم تميز هم گرم ملس يکم خورد کار داشتم انجام دادم چون دست و صورتم کثيف شده بود لباسام رو دروردم رفتم دوش بگيرم دوش گرفتم ديدم آب داره چشمک ميزنه منم نامردي نکردم شيرجه زدم و شروع کردم به شنا اين رو هم بگم من در کنار تاسيسات استخر نجات غريق درجه 1 بين المللي و همچنين مربي شنا هم هستم داشتم شنا ميکردم که ديدم مهوش خانم داره منو نگاه ميکنه و يه نيش خندي هم رو لبشه خوب منم بعد از 5 6 روز يکم باهاش خودموني شده بودم بهم گفت چقدر خوب شنا ميکني گفتم مرسي من نجات غريق هستم شنا هم آموزش ميدم زياد تمرين ميکنم و شنام تقريبا خوبه من همون توي آب بودم که داشتيم صحبت ميکرديم بهم گفت من شنا بلد نيستم استخر هم که ميرم فقط يا کم عمق هستم يا توي سونا جکوزي گفتم من مربي خان آشنا دارم ميخواين بگم يادتون بده گفت نه ممنون يهو يه چيزي به من گفت که شاخ درووردم گفت تو ميتوني يادم بدين ؟ با کلي تعجب اين موضوع رو به شوخي گرفتم اما ديدم جدي ميگه گفتم مهوش خانم من مرد هستم شما خانم مگه ميشه گفت آره صبحا بيا 1 ساعت با من کار کن من باز هم جدي نگرفتم اون روز تموم شد فردای اون روز ديدم زنگ زد گفت نمياي براي آموزش گفتم مهوش خانم واقعا راست ميکي گفت آره منم ديدم قضيه واقعا جديه گفتم اگر شوهرتون بياد ببينه که پوست سره منو ميکنه برام داستان ميشه گفت بيا نگران نباش آقاي دکتر رفته سفر کاري تا 2 هفته ديگه هم نمياد من هم رفتم با اسرار مهوش خانم لباسهاي شنام رو پوشيدم و منتظر شدم مهوش خانم هم اومد با يه مايوي نازک که همه دمو دستگاش معلوم بود و منم داشتم از خجالت ميموردم نزديکم شد گفت چيه پدر مگه خانم اينجوري نديد تا حالا خلاصه رفتيم تو آب شرو کردم هوا گيري سر خوردن و چيزاي مقدماتي رو يادش دادم 2 3 روز گذشت و هروز هم من و مهوش خانم رله تر ميشديم من ديگه مجبور بودم براي يسري از حرکات به بدنش دست بزنم اونم هيچي نميگفت تا حدي رسيديم که پيش خودم حس ميکردم مهوش خانم دوست دخترم و اينگار نه اينگار سني ازش گذشته يواش يواش بردمش توي عميق شروع کردم اصل شنا رو يادش بدم از پا دوچرخه شروع کردم و ديگه سرتون رو درد نميارم مهوش خان يواش يواش را افتاد خب توضيح بدم از بدن مهوش خانم مهوش خانم قد متوسط سينه هاي بزرگ کون گنده روناي درشت و پوست سفيد موهاي خرمايي مهوش خانم که شنا ياد گرفته بود ديگه نيازي به من نداشت ولش ميکردم توي استخر شنا کنه از بالا راهنماييش ميکردم و مواظب بودم من توي آب نميرفتم بعد از تمرينش رفت توي جکوزي نشست بهم گفت تو هم بيا منم رفتم توي جکوزي روبروش نشستم نفس نفس ميزد خسته شده بود که بازم يه چيزي گفت من شاخ دروردم گفت بلدي ماساژ بدي گفتم آره مهوش خانم چطور گفت بيا يزره ماساژ بده خير ببينيني منم بازم با کمال تعجب رفتم شروع کردم شونه هاشو ماليدن گفت اينجوري که نميشه برو از تو کمد استخر روغن ماساژ هست بيار رفتم اوردم دراز کشيد منم شروع کردم با ماساژ دادن منم تا حدودي بلدم با ماساژم کاري کردم که خوابش برد صداش زدم و خيلي هم خسته بود دوش گرفتيمو رفتيم فراداش دوباره همين کار تکرار شد شنا کرد و رفت تو جکوزي صدام زد بيا تو جکوزي منم رفتم اما اينسري طوري نشسته بود که من وارد جکوزي شدم بقل دستش نشستم دستم رو گرفت و گفت ديروز خيلي خوب ماساژ دادي امروزم بايد ماساژ بدي گفتم چشم تو جکوزي بوديم که ديدم دستش از روي دستم اومد روي پاهام چشماي مهوش خانم بسته بود پيش خودم حدس زدم شهوتش بالاست آب جکوزي هم که داغه شهوت رو بيشتر ميکنه مخصوصا وقتي خودتو بمالي به جت هاي جکوزي مهوش خانم گفت بيا بريم سوناي بخار ماساژ بده گفتم باشه اون رفت توي سونا من رفتم روغن رو اوردم ديدم دمر دراز کشيده سوتينش رو هم بندش رو باز کرده گفت شروع کن منم شروع کردم از سر شونه تا کف پاش مهوش خانم رو ماساژ دادم کيرم از تو مايوم داشت ميزد بيرون دوباره رفتم بالاي بدنش نشستم روي کونش سرشونه هاشو ماليدم و يکم سرشو ماساژ دادم با پيشونيش که ديدم مهوش خانم دو تا پاي منو گرفته هي لمسش ميکنه روغن ريختم کمر بالاي کمر و جايي که سينهاش بود رو ماساژ دادم حس کردم که مهوش خانم بدجوري شهوتي شده و سکس لازمه منم بدم نمومد سکس کنم با اين که 55 سالش بود اما بدن جا افتاده اي داشت پس تصمصم گرفتم خودم شروع کنم از کمر رفتم پايين تر از روي شرت کونش رو ماساژ دادم هراز گاهي هم به بهونه اين که حواسم نيست دستم رو ميزدم به کوسش بعد تصميم گرفتم شرتش رو در بيارم شروع کردم يواش يواش دادم پايين ديدم هيچي نميگه شرتش رو درو ردم يزره ماساژ دادم ديدم مهوش خانم برگشت با يه لبخند کوچيک روغن ريختم سينه هاشو ماساژ دادم و رفتم رسيدم به کوسش ديدم چشماش بستست کوسش رو ماساژ دادم ديدم دستش رو اورده بالا خودمو خم کردم منو بقل کرد و شروع کرديم به لب گرفتن از لب گرفتن شروع شدو منم همينجوري با کوسش ور ميرفتم شروع کردم سينه هاش کوسش تا کف پاشو خوردم کيرمو دروردم يذره برام ساک زد از جايي که ميدونستم شهوتم بالاستو آبم زود مياد نذاشتم زياد ساک بزنه اشر خانم رو خوابوندم رو زمين کيرم گذاشتم رو کوسش و کردم تو … بدن مهوش خانوم هم روغني بود ليز بود يکم تکون دادم لب گرفتم ازش ديدم داره مياد 2 3 تا تلمبه محکم زدمو آبم رو ريختم رو شکمش يکم بقل هم دراز کشيديم و دوش گرفتيم رفتمي بالا ناهار رو خورديم و من بايد ميرفتم موقع رفتن بوسم کرد اومدم بيرون کلي با خودم حرف زدم يه حس عجيبي داشتم اصلا به شوهر مهوش خانم فکرد نميکردم فکر ميکردم مهوش خان دوست دخترمه اينم بگم مهوش خان قيافه جذابي داشت و به قول معروف سانتي مانتال بود 2 روز از اون جريا گذشت زنگ زد گفت آقاي دکتر فردا مياد بيا امروز هم باهام تمرين کنم منم از خدا خواسته قبل از اين که برم اسپري تاخيري و وسايل مورد نياز رو برداشتم تمرين تموم شد و بازم رفتمي جکوزي بعد ماساژ بعد سکس رو شروع کرديم اينبار فکر کنم 45 دقيقه داشتم مهوش خانم رو ميکردم لامسب عجب گوشتي بود اون روز هم تموم شدو خاطرش برام موند بعد از اون جريان من باز هم با مهوش خانم سکس داشتم اما نه به فاصله هاي نزديک بعضي مواقع 2 ماه ميشد من نميتونستم به استخر سر بزنم چون استخر خونگي بودو زياد استفاده نميشد اما در کل من سکس با مهوش خانم رو تو زندگيم ازش خيلي لذت بردم شايد بخاطر اينه که ميگن هرچي طرفت سنش بالاتر باشه تجربش بالاتره و تو سکس بهت بيشتر حال ميده تا يه دختر 20 ساله.اين اولين داستان من تو ايسن سايت بوده اميدوارم تونسته باشم خوب تعريف کنم دوستدار شما بهروز
0 views
Date: November 25, 2018