بهم میگه عاشقمه ولی خانم داره

0 views
0%

سلام به همه ی دوستان خوبه سایت داستان سکسی من اولین باره دارم میام تو این سایت ولی خیلی هم بد نبود.من مهدیسم 20سالمه ازجنوب هستم.بگذریم بریم سراغ داستان نمیدونم از کجا براتون شروع کنم از اون روزی که میترا خواهرم منو با محمد آشنا کرد محمد یه مرد 27ساله با وضع مالیه توپ شاید من بخاطر همین بهش پا دادم آخه من اصلا از مردای بزرگ خوشم نمیومد اون موقع که خواهرم مارو با هم آشنا کرد من تنها بودم و هیچ کسو نداشتم خلاصه شمارشو ذخیره کردم تو گوشی و بهش زنگ زدم دفعه اول که ازم خواست همدیگرو ببینیم تو ماشینش بود و حدود 5دقیقه بیشتر پیشش نبودم بعد از یک هفته ازم خواست که دوباره برم ببینمش منم بعد از مدرسه بهش زنگ زدم اومد دنبالم با هم از شهر خارج شدیم اولش فکر کردم میخواد منو ببره لب ساحل بشینیم حرف بزنیم دیدم نه پدر توقع دیگه ای ازم داره منم متنفر بودم از این کارا حتی بوسیدن این مرد حاله منو بهم میزد خلاصه رفت یه جا ایستاد اول اومد کنارم نشست دستمو گرفت بوسید وای که من حالم بد شد.بعد دست زد به سینه هام که یکی محکم زدم رو دستش خلاصه لبشو گذاشت رو لبم داشت لبامو میخورد من واقعا هیچ حسی نداشتم بهش خواست شلوارمو در بیاره که نذاشتم انقد زور زد که بلاخره هم شرت و هم شلوارمودر آورد بزور خوابید روم کیرشو کرد تو نازم تا ته. همه چیز نا خواسته شد انقد گریه زاری کردم التماسش کردم ولی فقط به فکر خوشی خودش بود وقتی برگشتم خونه پایان بدنم داشت درد میکرد خلاصه بعد از چند روز دوباره خواست منو ببینه من رفتم تا دلیل کارشو بپرسم که دوباره خواست سکس کنیم چون اون دفعه ناخواسته بود بهم حال نداد خواستم الان تلافی در بیارم قبول کردم خوابیدم اومد خوابید روم داشت خوشم میومد ازش خلاصه کارشو با من تموم کرد و من بهش عادت کرده بودم ولی خیلی بد شد چون فهمیدم اون خانم داره اون بهم میگه عاشقمه ولی نمیتونم باور کنم من الان یک ساله باهاشم خیلی عاشقش شدم ولی نمیدونم باید با زنش چیکار کنم میخوام بگذرم از عاشقم بخاطر این چیز خیلی سخته ولی چاره ای ندارم ببخشید اگه الکی بود داستانمنوشته‌ مهدیس

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *