سلام به همگیاسم من مهیارم و الان 19 سالمه ماجرایی که میخوام تعریف کنم مربوط میشه به دو سال پیش یعنی زمانی که من 17 ساله بودم.از اونجایی که من خوشگل بودم(اینو همه فامیل و دوستام میگن)خیلی از بچه محل ها و همکلاسی هام چشمشون دنبالم بود و به هر بهانه منو انگولک میکردن و کار منم شده بود دعوا با بچه ها و برای همین دوستای کمی داشتم.این مشکل ادامه داشت تا این که کم کم رابطم با بچه ها نزدیکتر شد چون بزرگتر شده بودم و کمتر کسی جرات پیدا میکرد به من دست بزنه.دوتا دوست صمیمی داشتم که اسم یکیشون علی و اون یکی سعید بودما خیلی با هم صمیمی بودیم و همیشه با هم بودیم چه زمانی که مدرسه میرفتیم چه تفریح با هم بودیم مثل 3تا برادر و اصلا همدیگرو برادر صدا میزدیمخونه هامونم توی یه کوچه بود.وضع مالی بابای علی از بابای ما دوتا بهتر بودالبته علی یک سالی از ما بزرگتر بود.بابای علی بهش قول داده بود که اگر گواهی نامه بگیره براش یه پرشیا میخره و علی با اشتیاق به کلاس رانندگی میرفت تا اینکه علی قبول شد و گواهی نامه گرفتآقا محسن(باباش) طبق قولی که داده بود یه پرشیا براش خرید.از روزی که علی ماشین دار شد تو کون ما 3نفر عروسی بود همش میرفتیم بیرون دختر بازی و تا دیر وقت تو خیابون ها چرخ میزدیم.تابستون همون سال علی یه پیشنهاد داد که قند تو دل من و سعید آب شد.گفت اگر تو امتحانات قبول شدیم سه نفری با هم میریم شمال رامسر ویلاشون.کار من شده بود خر خونی و بالاخره با نمره بالا تو امتحانات ترم آخر قبول شدمسعیدم همینطور اونم قبول شد.از همون روزی که کارنامه رو گرفتیم افتادیم به جون علی که یالا زود باش به قولت عمل کناونم همش امروز و فردا میکرد تا اینکه وسطای مرداد ماه بود خبر خوشُ داد و گفت باباش موافقت کرده که کلید ویلا رو بده تا با هم برای آخر هفته بریم شمال.منم زود رفتم خونه و این خبرُ به مادر دادم ولی مادر گفت به من ربطی نداره با پدرت صحبت کن اگر قبول کرد بروتا شب که پدر بیاد دل تو دلم نبود آخه من یکی یدونه بودم و پدر رو من حساس بود و اجازه نمیداد زیاد ازشون دور باشم.بالاخره پدر اومد و بعد از شام بهش گفتم اولش یکم مکث کرد و با ناراحتی نگام کرد ولی من خودمو براش لوس کردم گفتم بابایی من که درسامُ خوب خوندم و قبول شدم تازشم با غریبه که نیستم با علی پسر آقا محسن و سعید میرمبابا هم قبول کرد و شرط گذاشت که هر چند ساعت یه بار بهش زنگ بزنم.منم پریدم تو بغلشُ چندتا ماچ آبدار از لپش کردم.بالاخره آخر هفته شد و ساعت حدود 3بعد از ظهر بود که علی با سعید اومد در خونمون و منُ سوار کردن و با هم راه افتادیم.تو راه کلی تو ماشین با هم شوخی میکردیم و خوش بودیمتا اینکه رسیدیم رامسرمن شمال زیاد رفته بودم ولی تا حالا رامسر نرفته بودم واقعا جای قشنگیه و بیخود بهش نمیگن عروس شهرهای شمال.ویلای بابای علی تو بلوار کازینو بودیه ویلای شیک و مجهز.300متر بنا در دو طبقه و یه حیاط 1000متری که یه استخر خوشگل وسطش بود که آدم دیگه دلش نمیخواست بره دریا با اینکه از ویلا تا لب دریا 5دقیقه بیشتر راه نبود.اون شب کلی خوش گذشت و تا نزدیکای صبح سه نفری بیدار بودیمدم دمای صبح از خستگی هر کی یه جا ولو شد و خوابش برد.ساعت 12صبح بود که بیدار شدیم و زدیم بیرون و بعد از گشت و گذار توی شهر رفتیم یه رستوران و با پیشنهاد علی غذا گرفتیم رفتیم جواهر ده(اونایی که رفتن میدونن چه جای با صفاییه)و ناهارُ همونجا کنار آبشار خوردیم برگشتیم ویلا.راستی یادم رفت بگممن چند وقتی بود که با سعید میرفتم بدنسازی و موهای بدنمُ که خیلی هم کم بود با موبر زده بودم و هیچ مویی توی تنم نبود.هوا خیلی گرم و شرجی بود برای همین سعید گفت بچه ها بریم استخر شنامنم که منتظر این حرف بودم گفتم راست میگه بریم شنا.علی گفتمن که حرفی ندارم بریممن رفتم تو اتاق تا مایومُ بپوشم علی هم پشت سرم اومد تو اتاق.از اونجایی که من خیلی به این دوتا دوست اطمینان داشتم پیششون حس راحتی میکردم برای همین لباسامُ در آوردم و فقط یه شرت هفتی پام بود و داشتم توی ساک دنبال مایو میگشتم غافل از اینکه علی چهار چشمی ذل زده به بدن لخت و بدون موی مناینو وقتی متوجه شدم که برگشتم مایو رو پام کنم؛تا برگشتم علی جا خورد و رفت سر کمد لباساش و شلوارکشُ در آورد تا بپوشهمنم از اتاق زدم بیرون و تو این فکر بودم که چرا علی داشت اونجوری به من نگاه میکرد؟نکنه به من نظر بد داره؟ولی به خودم گفتم نه پدر شما مثل برادر میمونید محال علی همچین فکرایی بکنه.تو استخر کلی شوخی کردیم و علی همش میومد سمت منو سعی میکرد منو آب بده منم مقاومت میکردم البته اون جُسش از من بزرگتر بود و زورشم بیشتر برای همین من نمتونستم اونُ آب بدم و بیشتر سعی میکردم از دستش فرار کنماونم از خدا خواسته از پشت منُ میگرفت و خودشُ به من میمالید ولی من اصلا تو این فازها نبودم که دلیل این کارها سوء استفادست نه شوخی.حدود یک ساعت شایدم بیشتر تو آب بودیم تا اینکه من از استخر اومدم بیرون و رفتم تو ویلا تا لباس بپوشم.بعد از اینکه لباس عوض کردم اومدم لب پنجره تا ببینم اون دوتا چی کار میکننعلی و سعید تو استخر بودن و داشتن با هم حرف میزدن.جلوی تلویزیون دراز کشیدم و داشتم ماهواره نگاه میکردم که علی اومد تو گفت مهیار ما میخوایم بریم مشروب بگیریم میای؟گفتم نه شما برین تو که میدونی من خوشم نمیاد.علی گفتای پدر ضد حال نزن دیگه بعد عمری اومدیم مسافرتا.گفتم برادر تو که میدونی من دوست ندارم.علی دیگه اسرار نکرد و با ناراحتی رفت لباس پوشید و سعیدُ هم صدا زد اونم اومد لباس عوض کرد و با هم رفتن.1ساعتی طول کشید تا برگشتن البته با یه شیشه ویسکی و کلی مزه و وسایل شام.از اونجایی که من از اون دوتا کوچیکتر بودم آماده کردن شام به عهده من بود برای همین رفتم تو آشپزخونه تا شام درست کنمساعت حدود 9شب بود که شام آماده شد و با کمک هم سفره انداختیمُ شامُ که بی نمکم شده بود خوردیم.بعد از شام علی رفت تو آشپزخونه و شیشه ویسکی که توی یخچال گذاشته بود آورد با سه تا استکان به همراه ماست و مخلفات دیگه گذاشت رو میز و گفت پاشید بیاید که میخوایم تا صبح بترکونیم.سعید رفت نشست روی مبل و گفت مهیار پاشو بیا دیگه.گفتم سعید جان به علی هم گفتم من نمیخورم.گفت یه امشب بزار خوش باشیم دیگه نخور.گفتم به جون تو دوست ندارم.گفت لااقل بیا اینجا کنار ما بشین.منم بلند شدم رفتم کنارش نشستم.علی ساقی شد و توی هر سه تا استکان مشروب ریخت و مالب خودشُ گرفت دستش و به ما هم اشاره کرد که بخورید سعید استکان خودشُ برداشت و اون یکی استکانم داد دست مناومد بگم نمیخورم ولی دلم نیومد شبشون خراب بشه غافل از اینکه اون دوتا نامرد برای من نقشه کشیده بودن.استکان ها به هم خورد و به سلامتی هم رفتیم بالاحالم داشت بهم میخورد آخه بار اولم بود بعد از چند دقیقه علی دوباره پیک ها رو پر کرد و رفتیم بالا تا پیک چهارم که حس کردم دیگه نمیتونم گفتم بچه ها من دیگه نمیتونم خودتون بخورید سعید استکانُ داد دستم گفتم این یکی رو بخور به سلامتی رفاقتمون دیگه نخور منم دستشُ رد نکردم و خوردم.اون دوتا چند پیک دیگه خوردن و بساط جمع شد.سعید ماهواره رو روشن کرد زد کانال پی ام سی و بلند شد رقصیدن علی هم اومد سمت منُ دستمُ گرفت از رو مبل بلند کرد گفت پاشو تنبل برقص خوش باش اولش مقاومت کردم ولی با اسرار علی منم شروع به رقصیدن کردم رقصم بد نبود و به قول علی دخترونه میرقصیدم.مشروب هر سه تای مارو از خود بی خود کرده بود مثل دیونه ها داشتیم بالا و پایین میپریدیم همین باعث شد که همه هیکلمون خیس عرق بشهواقعا گرم بود علی لباسشُ از تنش در آورد و بعدشم شلوارکش و با یه شرت داشت میرقصید من از کارش خندم گرفت و نشستم زمین و دلمو گرفتم سعید هم لباساشُ در آورد.یه نگاه به هم انداختن و اومدن سمت من.علی گفت حالا نوبت تو لخت شوگفتم برو دیونه گفت لوس نشو مگه گرمت نیست؟گفتم آره گفت لخت شو دیگه و دست انداخت تیشرتمُ از تنم در آورد و رفت سمت شلوارم که دو دستی شلوارمُ گرفتم و گفتم علی مسخره بازی درنیار دیگه.گفتدر بیار پدر و محکم دوتا پاچه شلوارمُ گرفت و به زور از پام در آوردُ گفت حالا شد.گفتم خیلی مسخره ای اومدیو من شرت پام نبود.گفتچی میشه مگه دختر که نیستی.حدود نیم ساعت به همون شکل ولو بودم تا اینکه سعید گفتچی میشد یه کُس اینجا بود تا یه حال مشتی میکردیم.علی گفت آخ گفتیدلم لک زده برای یه کون کردن.منم از همه جا بی خبر گفتمدیوونه تا کس هست چرا کون؟علی گفتنکردی نمیدونی چه حالی میده.علی راست میگفت من اصلا تجربه سکس نداشتم فقط چندباری فیلم سوپر دیده بودمسعید گفتعلی بریم یه چرخی تو شهر بزنیم شاید یه کُس تور کردیم.علی گفتالاغ جون ساعت 12شب الان سگ تو خیابون نیست چه برسه به آدمسعید گفتحیف بشه کاش یکی بود این کیر شق شده منو یه حالی میداد.علی گفتچه خیالیه تا مهیار هست کُس میخوای چی کار.با شنیدن این حرف دنیا روی سرم خراب شد اصلا باورم نمیشد علی همچین حرفی بزنه مونده بودم چی بگم همینجوری هاج و واج داشتم به این دوتا نامرد نگاه میکردم.علی گفتچی میگی مهیار؟پایه ای یه حال مشتی به ما بدی؟گفتمخیلی بی شعورید نامردای عوضی.بلند شدم که برم تو اتاق که علی منو از پشت گرفت انداخت رو زمین و نشست رو شکمم و گفتخفشو باباچاقال فکر کرده جنیفر لوپزه اینهمه پول خرج کردم آوردمت اینجا که بُکنمت.اشک تو چشمام حلقه زد تو این همه مدت که با هم دوست بودیم باورم این بود که این دوتا مثل بقیه نیستن و منُ واسه خودم میخوان نه چیزه دیگه ولی دیر فهمیدم.علی یه نگاه عصبی به سعید کرد و گفتاوسکُل نشستی داری منو نگاه میکنی پاشو بیا شُرت این بچه خوشگلُ از پاش در بیار میخواد کون بده امشب.سعی کردم از زیرش بیرون بیام ولی فایده نداشت زورم بهش نمیرسید.زدم زیر گریه زاری و گفتمعوضی آشغال ولم کن.علی یه سیلی محکم زد زیر گوشم بقدری محکم بود که گوشم تیر کشید.علی گفتببین چاقال اگه میخوای زنده برسی تهران این چند روز مثل یه جنده لاشی خوب به ما حال میدی و الا من آب سرم گذشته همین امشب میبرمت دریا و خفت میکنم تا جنازت برسه به مادر جونت فهمیدی یا نه.لال شده بودم و فقط اشک میریختم با التماس ازش خواستم که از این کار منصرف بشه ولی اون کثافت نامرد حرفش یکی بود.سعید مات و مبهوت داشت نگاه میکرد که با داد علی به خودش اومد.بچه بچه کونی با تو بودما میگم بیا شُرت این بچه کونی رو از پاش در بیارمیای جلو یا تو رو هم مثل این بزنم؟معلوم بود که سعید راضی به این کار نیست و پشیمون شده ولی ترسش از علی نمیزاشت که مخالفت بکنه.بلند شد اومد سمت ما و دست انداخت تا شرت منُ در بیاره که من با گریه زاری گفتمسعید برادر تو رو خدا نه.علی برگشت سمت سعید و گفتاین بار آخر که میگم؛یا با منی یا تو رو هم میزنم.با این حرف سعید شرت منُ از تنم در آورد.منم شروع کردم به داد و بی داد و کمک خواستن که علی دو دستی گلومُ فشار داد و گفتچاقال بچه بچه کونی صدات در بیاد خفت میکنم.واقعا داشت خفم میکرددیگه چاره ای نداشتم باید تسلیم میشدم برای همین با سر بهش فهموندم که قبوله.بعد از اینکه دستشُ از روی گلوم برداشت افتادم به سرفه کردنعلی گفتحالا شدی یه چاقال حرف گوش کن پس ساکت باشُ هر کاری که میگم بکن فهمیدی عزیزم؟گفتمباشه نامرد.دوباره یه سیلی حواله گوشم کرد و گفتچاقال عوضی دوباره که گفتی نامرد بار آخرت باشه ها.چاره ای نداشتم باید ساکت میشدم و تن به کاری میدادم که اون میخواست.علی برگشت و یه نگاه به بدن لخت من کرد و گفتجون تا این بچه کونی هست کُس میخوایم چی کار و دست انداخت کیر منُ گرفت تو دستش و گفتچه دودول کوچولویی داره اینم ببُریم تا بشه یه کُس واقعی.برای اولین بار بود که کسی به کیرم دست میزد ولی از شدت ترس و ناراحتی کیرم به همون حالت مونده بود.علی از روم بلند شد و منو برگردوند به شکم و نشست کنارم و دستش ُ کشید روی کونم و گفتتا حالا کون به این خوش تراشی ندیده بودم لامذهب دست هرچی دختره از خوش بدنی از پشت بسته حیف نیست این کون از لذت کردن بی نصیب بمونه نه سعید؟سعید ساکت بود و حرفی نمیزد.علی گفتبا تو ام تا حالا همچین بچه کونی دیده بودی؟سعید گفتچی بگم؟علی گفتتو آدم نمیشیا باید یه چک مثل این بخوری تا آدم بشی آره؟سعید گفتبابا من چی بگم خوب کون به این خوبی ندیده بودم خوب شد؟علی گفتآفرین حالا شدی یه رفیق کون شناسحالا پاشو برو از تو کشوی کمد اون کرمُ بیار تا این کون نازُ چنان وا کنم که دوتا کیرُ با هم تو خودش جا بده.سعید رفت تا کرم بیاره تو این فاصله علی داشت با سوراخ کون من بازی میکرد و منم بی صدا داشتم اشک میریختم.جان چه بچه کونی بکنم منیه جوری بهت حال میدم که هر روز بیای بگی منو بکن.ببینم چاقال بلدی ساک بزنی؟با تو ام بلدی یا بگم سعید یادت بده.لال شدی چاقال مگه نمیشنوی چی میگم؟ساک که بلدی بزنی؟بغض گلومُ فشار میداد و نمیتونستم حرف بزنم.سعید با یه قوطی کرم برگشت و نشست بین پاهای من.علی گفتپاشو اون متکارو بیار بزار زیر کمرش و منو دوباره برگردوند.سعید متکا رو داد دستشُ اونم کمر منو بلند کرد و گذاشت زیر کمرم.علی رو کرد به سعید و گفتپاشو به این چاقال یاد بده چه جوری باید ساک بزنه مثل این که بار اولشه بلد نیستهونجوری که واسه داش علی ساک میزنی بزن تا یاد بگیره.تازه اینجا بود که فهمیدم که این نامرد سعیدُ هم میکنه و برای همین سعید ازش حساب میبره.سعید اومد نشست بالای سر من و با اکراه کیر خوابیده منو کرد تو دهنش و شروع کرد به خوردن.چشامُ بسته بودم تا این صحنه ها رو نبینم.علی یکم از کرمُ مالید و انگشت کرد به سوراخ کونم و شروع کرد به ماساژ دادن.از یه طرف سعید داشت کیرمُ میخورد و از اون طرف علی داشت با سوراخم بازی میکرد.اولش انگشت وسطیشُ کرد تو سوراخ کونم و باهاش بازی کرد و بعد از چند بار عقبُ جلو بردن انگشتش اینبار دوتا از انگشتاشُ فرو کرد تو درد شدید توی کونم موج میزد بی اختیار گفتم آخخخخخ.گفتجون چیه دردت گرفت عزیزم.جوابی ندادم حالم داشت ازش بهم میخورد.چشمامُ وا کردم ببینم چه بلایی داره سرم میاد.صحنه بدی بود سعید کیر منُ که حالا بی اختیار بلند شده بود داشت با ولع پایان میخورد و علی هم داشت دو انگشتی با سوراخم بازی میکرد.نمیدونستم چی کار کنم فقط مثل بچه ها داشتم گریه زاری میکردم و تو دلم بهشون فهش میدادم و به خودم لعنت میگفتم که به این دو تا نا رفیق اعتماد کردم.تو همین فکرا بودم که درد کونم دوباره شروع شد یه نگاه به پایین انداختم؛بله علی سه تا از انگشتاشُ کرده بود توی کونم و به همین علت دردم تشدید شد.دست خودم نبود بهش گفتمعلی یواش دردم میاد.گفتچاقال یکم صبر داشته باش تا دردش بیوفته منو بگو که دارم بهت حال میدم نمیخوام درد بکشی و الا همین حالا این کیر کلفتُ میکردم تو کون نازت تا بفهمی درد چیه و به کارش ادامه داد تا این که انگشتاشُ از کونم در آرود و به سعید گفتبسه کیر ندیده چنان میخوره که انگار قرار این چاقال اینو بکونپاشو بیا تو هم با این کون صفا کن تا من ببینم این بچه خوشگل یاد گرفته چجور باید ساک بزنه.سعید جاشو با علی عوض کرد با این تفاوت که علی اومد نشست رو سینمُ و کیرش گذاشت روی لبم و گفتبخور ببینم چی یاد گرفتی.ولی من دهنم بسته بودم اصلا دلم نمیخواست تن به این کار بدمحالم بهم میخورد ولی علی گفتباز میکنی دهنتُ جنده لاشی یا دوباره دلت چک میخواد؟زود باش وا کن در گاله رو میخوام کیرمو تا دسته فرو کنم تو حلقت.از ترس دهنمُ باز کردم اونم کیرشُ تا نصفه کرد تو دهنم حالم بد شد میخواستم بالا بیارم علی داشت کیرشُ تو دهنم عقب جلو میکرد و من بی حرکت بودم تا این که گفتبه مرگ مادرم این چاقال منُ مجبور میکنه با کتک کیر به خوردش بدمیالا ساک بزن.دیگه چاره ای نبود ترس از کتک خوردن باعث شد که براش ساک بزنم همون کارایی رو میکردم که سعید با من میکردبا زبون کیرشُُ لیس میزدم از بالا تا پایین کیرشُ میخوردم اونم داشت حال میکرد و با دو دستش سر منو گرفت بود و کیرشُ تو دهنم عقب جلو میکرد.آفرین حالا شدی چاقال خودم به این میگن ساک زدن زدی رو دست این برادر سعیدت این اوسکل دو سال داره به من کون میده ولی مثل تو ساک نزده برام.من سعید خیلی دوست داشتم ولی شنیدن این که تو این مدت با چه کسی رفیق بودم داشت حالمو بهم میزد.تو مدتی که من داشتم واسه علی ساک میزدم سعید هم داشت با کون من ور میرفت و اینقدر تو فکر بودم که نفهمیدم سعید 4تا از انگشتاشُ توی کون من کرده.آره دیگه کونم کاملا باز شده بود.علی برگشت سمت سعید و گفتهی یه وقت به سرت نزنه کیرتُ بکنی توشمیخوام خودم از آکبندی درش بیارم.علی کیرشُ که حالا آب دهن من داشت ازش میچکید از تو دهنم در آورد و رفت جای سعیدُ گرفت و نشست بین پاهام و اونارو از هم باز کرد و گذاشت کنار صورتم و گفتآماده باش که میخوای خانمم بشی.از یه طرف کاراش و از یه طرفم حرفاش که داشت منُ تحقیر میکرد واقعا تحملش سخت بود.کیرشُ دم سوراخم میزون کرد و همون فشار اول سر کیرش رفت تو و درد دوباره اومد سراغم نمیتونستم تحمل کنم گفتمآخ یواش درد داره.گفتخفشو بزار کارمو بکنم و با یه فشار دیگه کیرش تا نصفه رفت تو کونم.چند لحظه صبر کرد و دوباره فشار داد تا اینکه کامل کیرش رفت تو کونم.از شدت درد دوباره اشکم سرازیر شد و گفتمتو که کار خودتُ کردی حالا چرا وحشی بازی در میاری؟یه نگاه عصبانی کرد و گفتزیاد حرف بزنی یه جوری میکنمت که خون از کونت سرازیر بشه ها.با این حرف دوباره من ساکت شدم و اونم شروع کرد به تلمبه زدن با هر تلمبه ای که میزد چندتا فوش نثار من میکرد و میگفتچاقالکونیبچه خوشگل میبینی چجوری دارم کون خوشگلتُ میگام؟حالا دیدی چه کیفی داره کون دادن؟سعیدم بار اول مثل تو بود ولی بعدش هر روز میاد خونمون تا من یه حال اساسی به کون تپلش بدم.مگه نه سعید؟ولی سعید ساکت بود و داشت نگاه میکرد و با کیرش ور میرفت مثل اینکه منتظر بود تا نوبتش بشه.علی گفتاوسکل کون به این خوشگلی جلوت اونوقت داری جلق میزنی؟برو بزار دهنش ببین شاگرد خوبی بوده؟سعید منتظر این حرف بود و اومد نشست بالا سرم و کیرشُ گذاشت رو لبام ولی اینبار مقاومت نکردم و خودم دهنمُ باز کردم تا بکنه تو دهنم دیگه هیچ اختیاری نداشتم.از یه طرف داشتم کون میدادم و از یه طرفم داشتم ساک میزدم.دیگه دردی رو توی کونم حس نمیکردمکاملا سوراخم باز شده بود.علی چند باری کیرشُ کامل از تو کونم در آورد و تا میخواست سوراخم بسته بشه دوبراه با شدت میکرد تو کونم.سعیدم داشت کیرشُ که از کیر علی کوچیکتر بود تو دهنم عقب جلو میکرد.چند دقیقه به همین شکل گذشت تا این که علی کیرشُ از کونم در آورد و به سعید گفتبسه دیگه خسته شدم نوبت تو که از این کون فیض ببری و منو برگردوند به شکم.سعید اومد نشست رو پاهام و کیرشُ کرد تو بدون هیچ زحمتی کل کیرش رفت توی کونم دستاشُ گذاشت بود دو طرف من و داشت تلمبه میزد چند لحظه سکوت بود و از فش دادن های علی خبری نبود برگشتم ببینم کجاست که یهو شوکه شدم.نامرد عوضی داشت با گوشی از کردن من فیلم میگرفت خواستم بلند بشم که اومد سمتم و لقدش برد بالا که بزنه تو دهنم صورتمُ برگردوندم و گفتمجون هر کسی که دوست داری دیگه این کارو نکنتو که هر کاری دلت خواست با من کردی دیگه فیلم نگیر آبروم میره به جون مادرم من به کسی نمیگم با من چی کار کردید.علی با خنده گفتنه جون عمت برو بگوچی میخوای بگی؟میگی کون دادم؟آره چاقال؟این فیلمُ میگیرم تا هر وقت که خواستم بیای پیشم.دوباره زدم زیر گریهآخه این چه بلایی بود که اومد سرم کاش میمردم و با این دوتا بی شرف نمیومدم اینجا……..علی گفتحال کردی چه اسپری باحالی بود تا صبح بکنی آبت نمیاد.سعید گفتآره خیلی باحاله هرچی میکنم سیر نمیشم.این دوتا عوضی فکر همه جا رو کرده بودن و حتی اسپری بی حسی هم با خودشون آورده بودنعلی گوشی رو گذاشت رو میزُ و اومد سمت ما و به سعید گفتتو این چاقالُ بکن منم تو رو و بدون این که منتظر جواب سعید باشه یکم از کرم زد به سوراخ کون سعید و چربش کرد و گفتوایسا بزار من بکنم تو کونت بعد تلمبه بزن.سعید وایساد و علی کیرشُ یه ضرب کرد تو کون سعیدسعید یه ناله کردُ گفتآخخخخخخخخ یواش بابا.علی گفتکونی تو دیگه چرا آخ آخ میکنی تو که یه عمر داری کون میدی به من سوراخت عین غار شده.سعید گفتیدفه میکنی آدم دردش میگیره خوب.علی داشت سعیدُ میکرد و اونم منُ .دیگه ساکت شده بودم و نه گریه زاری میکردم نه حرف میزدم بالاخره منم آدم بودم و شهوت تو وجودم بود دروغ نگم خوشم اومده بود و داشتم لذت میبردم البته بیشتر بخاطر این بود که همون تور که من داشتم کون میدادم سعیدم داشت از کون گاییده میشد و این کار یکم دل منُ خنک میکرد.نمیدونم چه اسپری این دوتا به کیرشون زده بودن که این همه مدت طول کشید.حدود 40دقیقه بود که داشتن منُ میکردن تا اینکه علی گفتمال من داره میاد مال تو چی؟سعید گفتفکر کنم مال من میخواد بیاد.علی گفتپس درش بیار بزار اول آب این چاقالُ بیاریم بعد مال خودمونُ بریزیم تو دهنش یکی انرژی بگیره.سعید گفتباشه الان با دست آبشُ میارم.علی گفتنه بچه خوبی بود براش ساک بزن تا آبش بیاد.سعید یه نگاه به علی کرد و گفتآخه.علی گفتآخه و زهر مار اون کاریُ بکن که من میگم یالا.سعید نشست کنارمُ کیرمُ کرد تو دهنش و شروع کرد به خوردن و علی دوباره کیرشُ کرد تو کونم چند لحظه بیشتر طول نکشید که آبم اومد و ریخت تو دهن سعید اونم همه آب منُ خورد.علی گفتخوشمزه بود؟سعید گفتبد نبود ولی به مال تو نمیرسید.دیگه نای هیچ کاری نداشتم علی اومد بالای سرم و شروع کرد با دست جلق زدن و گفتوا کن دهنتُ میخوام همونجور که خودم از آکبندی در آوردمت خودمم آبت بدم.دوست نداشتم این کارو بکنم برای همین محکم دهنمُ بستم اما با دستش فکمُ فشار داد و دهنمُ باز کرد و آبش ریخت تو دهنم خواستم برش گردونم ک دهنمُ بست و گفتبخور لاشی تا قطره آب منُ باید بخوری.از روی ناچاری همشو قورت دادمخیلی بد مزه بود بوی بدی هم میداد.علی رفت کنار و سعید جاشُ گرفت تا اون لحظه هیچ حرفی به من نزده بود گفتبخور بببینم بلدی مثل من آب کیر بخوری؟حالم ازش بهم میخورد دهنمُ بستمُ و رومُ کردم به طرف دیگه.گفتمیخوری یا بگم علی بیاد به زور به خوردت بده؟مهلش نزاشتم کثافت اشغال علی رو صدا زد و گفتعلی بیا این بچه بچه کونی داره دوباره ناز میکنه.علی اومد بالا سرمُ گفتچاقال دوباره دم در آوردی بخور ببینم برگشتم و دهنمُ باز کردم سعید نامرد کیر کثیفشُ کرد تو دهنم با دست باهاش بازی کرد و کل آبشُ ریخت ته حلقم من خوردم اما اینبار مزه نفهمیدم آخه ریخته بود ته حلقم.دیگه کارشون با من تموم شده بود و هرکدوم یه گوشه افتاده بودن منم مونجا روی زمین دراز کشیده بودم حالم از خودم بهم میخورد از این رفاقتی که چیزی جز سکس توش نبود.از خستگی خوابم برد و معلوم نبود چند ساعته که خوابیده بودمبا زنگ گوشی بیدار شدم علی نشسته بود روی مبل و داشت تلویزیون نگاه میکرد سعیدم خواب بود علی یه نگاه به من کرد گفتنمیخوای جواب گوشیتُ بدی؟از صبح داره یه بند زنگ میزنه پاشو بین کیه؟به زور خودمُ به گوشی رسوندم شماره پدر بود اولش نمیخواستم جواب بدم اما ترسیدم نگران بشه جواب دادم پدر گفتمعلومه اونجا چه خبره؟بار چندم که دارم زنگ میزنم چرا جواب نمیدی؟خواستم بگم که چه بلایی سرم آوردن ولی آبروم میرفت و تا آخر نمیتونستم تو چشماشون نگاه کنم.گفتمبابا تا دیر وقت بیدار بودیم ببخشید متوجه نشدم خواب بودم.گفتمگه مجبورید انقدر بیدار بمونید نا سلامتی شما رفتید مسافرت پاشید بزنید بیرون برید دریا چیه تو خونه گرفتید خوابیدید.گفتمچشم.گفتخوش میگذره؟چی باید میگفتم آخه داشتم بدترین ساعات عمرمُ میگذروندم گفتمای بد نیست.گفتپاشو دیگه پسر تنبل اون دوتا رو هم بیدار کن از خونه بزنید بیرون.گفتمباشه چشمکاری نداری بابا؟گفتنه عزیزم مواظب خودت باشی و گوشی رو قطع کرد.نشسته بودم و داشتم به اتفاقات دیشب فکر میکردم که با صدای علی به خودم اومدم.پاشو دست و صورتتُ بشور این گلابیُ هم بیدار کن بریم بیرون یه چیزی بخوریم ساعت 1بعدازظهره مُردم از گوشنگی.یه نگاه بهش کردم میخواستم برم سمتشُ خفش کنم ولی حیف که زورم بهش نمیرسیدبلند شدم رفت حموم تا خودمُ بشورم علی گفتمیخوای بیام پشتتُ لیف بکشم خوشگله؟گفتمنه لازم نیست.گفتچاقال بچه بچه کونی چه اشوه ای میاد آهای سعید پاشو پدر لنگ ظهره میخوایم بریم بیرون ناهار بخوریم پاشو دیگه.رفتم تو حموم و آب داغ وا کردم زیر دوش بی اختیار اشک میریختم همه اتفاقات دیشب یه طرف بیشتر ناراحتی این بود که از کسایی زخم خورده بودم که مثل برادر نداشتم دوستشون داشتم شاید اگر غریبه این کارو با من میکرد اینقدر نمیسوختم.از حموم اومدم بیرون اون دوتا حاضر شده بودن و منتظر من بودن رفتم تو اتاق و لباس پوشیدم و رفتیم بیرون و ناهار خوردیم بعدشم دریا و گردش که تو مدتی که بیرون بودیم من مثل مُرده متحرک فقط دنبال اون دوتا میرفتم و هرکی مارو با هم میدی میفهمید که من یه چیزیم هست.لب ساحل سعید گفتبسه دیگه مهیار اخماتُ وا کن.یه نگاه عصبی بهش کردمُ گفتمتو دیگه خفه شو عوضی نامرد.گفتبه جون خودت من راضی به این کار نبودم علی منو مجبور کرد.گفتممعلوم بود که مجبوری دیدم چطور داشتی..گفتنشم سخت بود برام و ساکت شدم.سعید سرشُ انداخت پایین و دیگه حرفی نزد.برگشتیم ویلا یه تماس پدر گرفتم و بعد رفتم تو اتاق و افتادم رو تخت هنوزم خسته بودم خوابم برد.نمیدونم چند ساعت بودم که خواب بودم که حس کردم یکی از پشت چسبید بهم خواب آلود برگشتم ببینم کیه که دیدم علی لخت پشتم دراز کشیده و دستشُ انداخت روی کونم و داره با کونم بازی میکنه دوباره برگشتم میدونستم نمیتونم کاری بکنم برای همین بی تفاوت دراز کشیدم و منتظر شدم تا هر کاری دوست داره انجام بده علی از روی شلوار با کیرم بازی میکرد چندشم میشد ولی کاری از من ساخته نبود یکم که ور رفت گفتدیدی گفتم خوشت میاد اگر دیشب اذیت نمیکردی و با من راه میومدی مجبور نبودم بزنمت باور کن من هنوزم دوست دارم.کثافت دوست داشتنُ تو کردن و سکس میدید هیچ جوابی بهش ندادم و ساکت بودم.گفتچرا حرف نمیزنی؟قهر نکن داداشی بیا حال کنیم.گفتمبهتره دیگه کلمه داداشُ به کار نبری هیچ برادری با داداشش این کارایی که تو کردی نمیکنه.گفتمگه چی کار کردیم؟سکس کردن که ایرادی نداره خوش بودیم دیگه.گفتمچه جالب به زور هر کاری میخوای میکنی بعد میگی خوش بودیم.من بدم اومد میفهمی بدم اومد.گفتبد یا خوب دیگه کاریه که شده و تو الان حکم خانم منو داری و باید هر کاری من میگم بکنییادت که نرفته من از تو فیلم گرفتم دوست داری تو محل پخشش کنم تا معروف بشی و کلی مشتری پیدا کنی؟فهمیدم که نباید باهاش کل کل کنم و باید به خواسته هاش تن بدم برای همین سکوت کردم.گفتامشب میخوام یه حال اساسی تر بهت بدم میخام کاری کنم که لذت واقعی سکسُ بفهمی.سعید سعید بیا اینجا چند لحظه بعد سعید اومد بهش گفتببینم رفتی حموم پشماتو بزنی؟سعید گفتنه آخه تیغ نبود.گفتخره من با خودم موبر آوردم توی ساک برو وردار پشماتو بزن میخوایم یه حال مشتی به این خوشگله بدیم.تا تو بیای منم یه حال به این میدم و آمادش میکنم برو زود بیا.سعید از اتاق رفت بیرون و علی دوباره دست به کار شد و شلوار منو از پام در آورد و بعدشم رکابی که تنم بود حالا فقط یه شرت پام بود و اونم لخت منو از پشت بغل کرده بود و کیرشُ گذاشته بود لای پام و داشت با دستش با کیر من ور میرفت بعد از چند دقیقه از رو تخت بلند شد و از اتاق رفت بیرون و زود برگشت و دوباره کنارم دراز کشید و شرتمم از تنم در آورد و منو برگردوند سمت خودش اصالا دلم نمیخواست نگاش کنم گفتوا کن چشماتُ ببین چی آوردم برات.چشمامُ باز کردم یه اسپری دستش بود گفتاز این میزنم به این دول کوچولوت تا بفهمی سکس باحال چه جوریه.کیرمُ گرفت دستشُ از اسپری زد بهش قلقلکم میومد حسابی به کیرم اسپری زد بعدشم به مال خودش و گفتحالا میتونیم یک ساعتی با هم عشق بازی کنیم البته یه سورپرایز برات دارم که بعدا میفهمی حالا پاشو یه ساک مشتی واسم بزن تا سعیدم بیاد پاشو خوشگله من و دراز کشید دست منو گذاشت رو کیرش و گفتیکم باهاش بازی کن تا بیدار بشه با اکراه این کارو میکردم حدود 10 دقیقه داشتم با دست براش جلق میزدم تا کیرش حسابی راست شد.گفتخوبه دیگه حالا وقتشه با دهنت بهش حال بدی ببینم چی یاد گرفتی دیشب.سرمُ بردم طرف کیرش بوی خوبی میداد که مال اسپری بود که به کیرش زده بود چشمامُ بستم و کیرش کردم تو دهنم اولش با زبون با سر کیرش بازی کردم و فقط تا کلاهک میکردم تو دهنم و در میاوردم مزه نارگیل میداد مثل اینکه طعم اسپری نارگیلی بود بدم نیومد البته جز اینکه براش ساک بزنم کار دیگه نمیتونستم بکنم چون دوست نداشتم دوباره با کتک و فهش تحقیرم کنه برای همین با اشتها داشتم کیرشُ میخوردم و تا نصفه میکردم تو دهنم میاوردم بیرون مثل بستنی کیرشُ لیس میزدم اونم آه میکشید و میگفتبخور عزیزم بخور جون سعید غلط میکنه مثل تو ساک بزنه واقعا اوستا شدی برا خودت بخور چاقال من اگه امشب خوب حال بدی برسیم تهران برات یه گوشی میخرم مثل مال خودم.دروغ نمیتونم بگم داشتم لذت میبردم شاید اگه شب اول به زور اون کارو با من نمیکردن و رفتار بهتری داشتن اینجوری ازشون متنفر نمیشدم.داشتم ساک میزدم که سعید اومد تو اتاق و گفتنامردا تنها تنها دارید حال میکنید؟وایمیسادید من بیام و اومد نشست کنار ماعلی گفتببین شاگردت هنوز یه روز از کلاسش نگذشته از تو بهتر ساک میزنهسعید گفتیه نگاه بنداز ببین بدن من خوشگلتر یا این بچه خوشگل قبل از این که علی نگاه کنه من برگشتم و نگاهش کردم واقعا محشر شده بود.از من بدنش خوشگلتر شده بود آخه سعید کونش از من بزرگتر بود.علی برگشتُ یه نگاه انداخت بهش و گفتجون چه گوشتی شدی چاقال قدیمی.یکم از این اسپریُ بزن به کیرت بعد برو سر وقت کون مهیار میخوام حسابی آماده کردنش کنی بجنب.سعید اسپری زد به کیرش منم دوباره مشغول ساک زدن شدم.سعید رفت پشت من اولش فکر کردم میخواد کرم بزنه ولی سعید شروع کرد کون منُ لیسیدن با زبونش میکشید رو کپلای کونم حسابی کونمُ خیس کرد با آب دهنش.خوشم اومده بود و سرعت ساک زدنم برای علی بیشتر شده بود.سعید با زبون سوراخمُ لیس میزد و زبونشُ میکرد تو سوراخم این کارش باعث میشد که دست از ساک زدن بکشم و بجاش آه میکشیدم.بعد از چند دقیقه که گذشت علی گفتخوب دیگه کیرم نصف شد اینقدر خوردیش نه به دیشب که به زور میدادم دهنت نه به امشب که نمیزاری نفس بکشم.پاشو بیا بشین روش که دلم تنگ شده واسه سوراخ تنگتمنم بلند شدم اومدم بالای سرش و سوراخ کونمُ با کیر علی که حالا خیلی خیلی بزرگ شده بود میزون کردم سعید به قدری با زبون سوراخ کونمُ خیس کرده بود که نیازی به کرم نبود البته اثرات دیشبم بود که به راحتی کیرش وارد کونم شد درد داشت نه زیاد چون از دیشب تجربه داشتم میدونستم که اینم درد زود گذره و تبدیل میشه به لذت.یکم که کونم جا باز کرد خودم شروع کردم به بالا و پایین رفتن رو کیر علی و چشمامُ از شدت شهوت بسته بودم واقعا داشتم لذت میبردم و کم کم از این سکس ها خوشم میومدعلی با هربار بالا پایین شدن من روی کیرش قربون صدقه من میرفت و با جونُ فدات بشم هاش من بیشتر تحریک میکرد.سعید اُسکل مثل دیشب نشسته بود و داشت با خودش ور میرفت که علی بهش گفتواقعا که جون به جونت کنن خریتو که دوباره نشستی پاشو کیرتُ بزار دهنش تا برات ساک بزنه.سعید بلند شد اومد بالای سرم و در حالی که من داشتم بالا و پایین میکردم کیرشُ گرفت جلوم منم اول یکم باهاش بازی کرد آخه هنوز بلند نشده بود بعد از این که خوب راست شد کردم تو دهنم و شروع کردم به ساک زدن.تو خوابم همچین صحنه ای رو نمیتونستم ببینم که در حالی که دارم روی کیر یکی تلمبه میزنم کیر یه نفر دیگه تو دهنم و براش ساک میزنم.بدون اغراق باید بگم که لذت دنیا رو داشتم از این سکس میبردم ولی دیگه پاهام خسته شده بود و نمیتونستم ادامه بدم برای همین به علی گفتم من خسته شدم حالتُ عوض کنیم.از روی علی بلند شدم و قنبل کردم علی رفت پشتم و سعید اومد جلوم علی دو طرف کمرمُ با دستاش گرفت و کیرشُ یک ضرب فرستاد توم معلوم بود که همه کیرش جا شده چون کیرش تو شکمم حس میکردم و داغی پشتش روی کمرم حس میشد علی تلمبه میزد و با هربار جلو عقب شدن من کیر سعید میرفت تو دهنم و میومد بیرون چند دقیقه هم با این حالت ادامه دادیم که علی به سعید گفت برو از زیر کیر مهیارُ بخور میخوام یه حال اساسی بهش بدم.سعید منتظر شنیدن این حرف بود آخه زود کیرشُ از دهن من در آورد و رفت زیر من کیرمُ کرد تو دهنش و با اشتهای پایان شروع کرد به ساک زدناون تو کارش وارد بود و علی اشتباه میکرد چون سعید خیلی بهتر من از ساک میزدجوری کیر منو میخورد که اگر علی جرمم میداد من متوجه نمیشدم خیلی لذت بخش بود.با زبونش از بالا تا پایین کیر منُ میلیسید و بعضی وقتها نوک زبونشُ میکرد تو سوراخ کیرم که خیلی به من حال میداد.سعید حسابی برام ساک زد تا این که علی گفتبسه دیگه تمومش کردیحالا پاشو جاتو با مهیار عوض کن.اولش فکر کردم میخواد سعیدُ بکنه و من برای سعید ساک بزنم اما علی گفتمهیار بکن تو کونش میخوام تلافی دیشبُ سرش در بیاری یالا پسر چرا نگاه میکنی؟تو این چاقالُ بکن منم تو رو خوبه مگه نه؟سعید هیچ حرفی نمیزد و معلوم بود که به این کار راضیه برای همین نشستم پشت سعید و کیرمُ گذاشتم رو سوراخشاین اولین باری بود که میخواستم یکی رو بکنم تا اون شب با هیچ کس سکس نکرده بودم و از دیشبم فقط من بودم که به این دوتا کون میدادم و الان بهترین فرصت بود که جبران کنم بخصوص که از سعید بیشتر از علی کینه داشتم برای همین یهو همه کیرمُ تو کون سعید جا کردم سعید داشت اشکش در میومد و داد زدان آقا چی کار میکنی؟جر خوردم یواش آخخخخخخ.بدون توجه به حرفاش شروع کردم به تلمبه زدنمحکم پهلوشُ گرفته بودم و تا جایی که میشد کیرمو فشار میدادم ولی از بخت بد کیر من کوچیکتر از اون بود که کون این عوضی رو جر بدهکیرمُ کامل از کونش در میاوردم و تا میخواست سوراخش بسته بشه دوباره با شدت میکردم توشچاقال اینقدر کون داده بود که سوراخش کاملا باز بود و بعد از چند بار تلمبه زدن انگار نه انگار که دارم کون میکنم اینقدر گشاد بود که کیرم توش گم میشد.بقدری سرگرم کردن سعید بودم که متوجه نشدم علی چی کار داره میکنهبرگشتم ببینم کجا رفت که دوباره دیدم علی داره با گوشیش از ما فیلم میگره با این تفاوت که جاهاون با هم عوض شده بود و این من بودم که داشتم کون سعیدُ میگاییدم ایندفه ناراحت نشدم بلکه خوشمم اومد چون دیگه سعید از من نمیتونست آتو داشته باشه و منم مدرک از کردن اون داشتم برای همین شدت ضرباتمُ بیشتر کردم و تا جایی که میتونستم نشون دادم که منم بلدم بکنم.علی چند دقیقه ای از سکس ما دوتا فیلم گرفت و گوشی ور گذاشت رو میز دستشویی و دوباره اومد سر وقت من و مثل دیشب نشست پشتم و گفتمهیار وایسا من جا کنم بعد تلمبه بزن منم به حرفش گوش کردم و وایسادمیکم از آب دهنشُ به کیرش زد و گذاشت رو سوراخم و به راحتی هرچه تمامتر جا کرد تو کونم.رفتارش نسبت به دیشب ملایمتر بود و میدونست که زهر چشم گرفته و منم دیگه به این سکس راضی هستم برای همین موقع کردن همش با موهام بازی میکرد و به پشتم دست میکشید چندباری هم با دست زد رو کونم و با گفتن جوووووون تا دسته کیرشُ فرستاد تو و در آوردحدود ده دقیقه من داشتم سعیدُ میکردم و علی هم منوو این پوزیشن دیگه تکراری شده بود.علی کیرشُ از تو کونم در آورد ولی هنوزم کونم جای خالی کیرشُ حس میکرد.اومد جلوی منو کیرش گرفت جلوی صورتم و گفتخوشگله کیرمُ بلیس که میخوام به حساب این چاقال برسمبا شنیدن این حرف خیلی خوشحال شدمخیلی دوست داشتم ببینم چطور سعیدُ میکنه آخه دیشب نمیتونستم ببینم برای همین تا جایی که میشد ساک زدم و کیرشُ خیس کردم.علی اشاره کرد که کیرتُ در بیار منم در آوردم و خودش اومد جای منو گرفت و به سعید گفتآماده ای عزیزم؟سعید گفتجون هرکی دوست داری یواش این چاقال یه جوری کرد تو کونم که سوراخم میسوزه.علی گفتنترس یه جوری میکنم که حال کنی و سر کیرشُ گذاشت دم سوراخُ با یه فشار کرد توش.داد سعید رفت هوا جوری که من گفتم هرکی تو کوچه بود فهمید که اینجا چه خبره.علی گفتهی وحشی چته چرا داد میزنی الان کل رامسر میریزن اینجا یواش مگه بار اولیه که زیرم میخوابی؟تو روزی دو بارم به من کون دادی ولی اینجوری داد و بی داد نکردی نکنه کیر من بزرگ شده؟سعید اشک تو چشماش جمع شده بود با گریه زاری گفتمن که گفتم میسوزه یواشتر بکن.علی گفتبسه پدر خودتُ لوس نکن یکم طاقت بیار الان سوزشش میوفته و دوباره شروع کرد به تلمبه زدنمن با دقت داشتم به صورت سعید نگاه میکردمبا هر تلمبه علی اون لبشُ گاز میگرفت و چشماشُ میبست معلوم بود که داره درد زیادیُ تحمل میکنه.واقعا علی تو کارش استاد شده بود خیلی حرفه ای میکرد جوری که دلم میخواست من جای سعید بودم.محو تماشای اون دوتا بودم که علی گفتبابا تو هم که شدی مثل این چرا داری با خودت ور میری بیا بزار تو دهنش بزار کیر کوچولوتُ بخوره اگر آبت داشت میومد درش نیار همونجا خالی کن این چاقال آب کیر خیلی دوست داره مگه نه سعید؟سعید با سر حرفشُ تایید کرد.رفتم جلوش و کیرمُ کردم تو دهنش دلم میخواست با کیرم خفش کنم اما هر وقت فشار میدادم تا بیشتر بره تو گلوش اون مقاومت میکرد و کیرمُ از دهنش میکشید بیرون ولی تا جایی که میشد تلمبه میزدم ته حلقش یه بار کم مونده بود بالا بیاره که علی گفت یواشتر پدر خفش کردی.قطره های اشکُ که گوشه چشمش دیدم دلم براش سوخت و یاد دیشب خودم افتادم برای همین یکم باهاش مدارا کردم و تلمبه هام کوتاهتر شد تا اذیت نشه دیگه وقتش شده بود و آبم داشت میومد برای همین سرعت تلمبه هامُ بیشتر کردم و با چندتا فشار پشت هم همه آبمُ خالی کردم تو دهنش حالا میفهمیدم چرا دیشب این دوتا آب کیر به خورد من دادن واقعا لذت داشت وقتی میدیدم یکی داره همه آبمُ میخوره این بهترین لحظه سکسم بود.از خستگی همونجا افتادم رو تختُ دراز کشیدم و داشتم به آخرای کار علی نگاه میکردم منتظر بودم کیرشُ در بیاره و آبشُ به خورد سعید بده ولی اون با چندتا تلمبه محکم که آخریش کل کیرش رفت تو کون سعید و اونو به جلو پرت کرد و خوابید روش و کل آبش ریخت تو کونش.سعید چشماش باز نمیشد معلوم بود که خیلی ناراضیه آخه اون هنوز آبش نیومده بود و از کردن منم بی نسیب مونده بود.علی گفتآبمُ ریختم توش که از سوزشش کم بشه و از روی سعید بلند شد و از اتاق رفت بیرون.برای یک لحظه دلم برای سعید سوخت اومدم سمتشُ کنارش دراز کشیدم و گفتمدرد داری؟گفتنه دردش افتاداز این ناراحتم که سر من بی کلاه موند.گفتمباشه با این که خیلی در حقم نامردی کردی ولی دوست ندارم ناراحت بشی پاشو بیا با هم حال کنیم.از صدای شیر حموم فهمیدم که علی داره دوش میگیره برای همین با خیال راحت میشد سکس کرد.دستمُ دور گردن سعید حلقه کردم و خیره شدم به چشماش اونم لبشُ گذاشت رو لبمُ شروع کرد به لب گرفتن این اولین بار بود که داشتم از کسی لب میگرفتم واقعا همه مراحل سکس لذت بخشه اگر با میل شخصی باشه نه به زورکلی از هم لب گرفتیم تا اینکه سعید لبشُ از من جدا کرد و منو به شکم خوابوند و نشست رو رونم وکیرشُ گذاشت تو سوراخم و شروع کرد به تلمبه زدن کیر سعید از علی چندسانت کوچیکتر بود و راحت و بدون درد تو کونم عقب جلو میکرد.چند دقیقه بیشتر طول نکشید و سعید رد گوشم گفتمیخوریش یا بریزم همین تو؟گفتمبریز تو کونم(دلم میخواست اینم تجربه کنم)سعید کیرشُ تا دسته کرد تو کونمُ داغی آبشُ تو کونم حس کردم؛خیلی حال داد بیشتر از خوردن آب کیر بهم حال داد.علی بعد از اینکه از حموم اومد بیرون گفتبچه من خوابم میاد میرم بخوابم شما هم بگیرید بخوابید که صبح زود باید برگردیم.به پیشنهاد سعید با هم رفتیم حموم تا بعدش بگیریم بخوابیم تو حموم سعید برام تعریف کرد که چطور علی اونو کرده و ازش فیلم گرفته و تو این مدت داشته ازش سوء استفاده میکرده و قسم خورد که تا دیروز که توی استخر بهش گفته که میخواد منو هم بکنه از این موضوع خبر نداشته و الا اجازه نمیداد که من به این سفر بیام آخرشم زد زیر گریه زاری و از من خواست که ببخشمش منم دلم به حالش سوخت و بغلش کردم و بعد از اینکه دوش گرفتیم از حموم اومدیم بیرونالبته من زودتر اومدم بیرون و رفتم تو اتاق که لباسامُ بپوشم که چشمم افتاد به گوشی علی و یاد فیلمها افتادم؛یه فکری اومد تو ذهنم برای همین رفتم از توی هال گوشیمو آوردم و بلوتوثش رو روشن کردم و اون دوتا فیلمُ فرستادم تو گوشیم و از گوشی علی حذفش کردم.فردا صبح راهی تهران شدیم و تا برسیم من دل تو دلم نبود همش ترس داشتم که علی بفهمه چی کار کردم و پوستمُ بکنه ولی نفهمید.بعد از این که رسیدیم تهران موضوع رو به سعید گفتم اولش ترسید ولی وقتی بهش توضیح دادم خوشحال شد و کلی بوسم کرد.چند روز بعد از اون علی اومد دنبالم تا بریم بیرون ولی من بهش گفتم که دیگه دلم نمیخواد باهاش رفاقت کنم اون گفت مگه دست خودته اگر با من نیای فیلمتُ همه جا پخش میکنم.منم با خنده بهش گفتم برو تو گوشیت بگرد اگه فیلمی دیدی پخش کن.مثل این که تا اون لحظه سراغ فیلماش نرفته بود چون گوشیشُ در آورد و رفت تو گالری و هرچی گشت فیلمی پیدا نکرد با عصبانیت گفت کاره تو چاقال؟گفتمدرست صحبت کن آشغال زیاد حرف بزنی به پدرم میگم دهنتُ سرویس کنه و رفتم تو در بستم بعد از اون روز دو سه بار اومد سراغم و از من خواست که دوباره با هم باشیم ولی هربار جواب من منفی بود.سعیدم ارتباطشُ با اون قطع کرد.از اون روز تا حالا منُ سعید با هم هستیم و هروقت که دوست داشته باشیم با هم سکس میکنیم البته از روی علاقه و با رغبت نه به زور.ممنون که وقت گذاشتید و داستان منو خوندیدمن سعی کردم همه وقایع رو همون طور که بوده بنویسم و قضاوتُ میزارم به عهده شما که راست بوده یا دروغبای.نوشته مهیار
0 views
Date: November 25, 2018