بيوه يا ميوه

0 views
0%

بعد از نوشتن ( بفرماييد ريسك ) به فكر افتادم تا خاطرات خوبي كه از سكس داشتم رو به رشته تحرير درارم اين يكي از خاطراتيه كه واسه خودم خيلي شيرين و دلچسب بوده. يه همسايه داشتيم كه مرد زرنگي بود ، كاسب موبايل بود و درامد خوبي داشت ، در كل وضعيت مالي مناسبي داشت اولاي مد شدنه موبايل بود و اونم حسابي پول به جيب ميزد ولي خلاف زياد ميكرد از جمله اينكه هميشه منشي اي استخدام ميكرد كه يا كُس باشه يا كُسكش ، هر وقت ميرفتي مغازش يه منشي جديد ميديدي يكي از يكي گوشت تر. اين اقا يه زنه تپل سفيدي هم داشت كه من به شخصه از زنش خيلي خوشم ميومد و اين حس رو در اون هم حس ميكردم كه بعدها خودش علاقه به من رو اظهار كرد. زني سفيد تپل قدي در حدود ١٦٥ با وجود تپل بودنش فرم بدنش خيلي دوس داشتني و خوردني بود ضمناً اخلاقش كه خيلي منو جذب ميكرد بسيار خوب بود شوخ بگو بخند و وقتي كنارش بودم كركر خندهشوهرش كلاهبرداري كرد و از ايران فراري شد رفت تركيه اونجا هم با قاچاقچي هاي ادم درگير شد و با ترياكي كه توي كيفش گذاشته بودن اونو لو دادن به پليس و دستگير شد و دولت تركيه براش سه سال زندان تعيين كرد. وقتي هم كه شوهره اينجا بود من با خونواده اينا رابطه خوبي داشتم يه جورايي محرم حساب ميشدم و از شوخيايي كه با زنه ميكردم خيلي لذت ميبردمسرتونو درد نيارم شوهره تو زندان تركيه بود و زنه اينجا تنها مجبور شد به اسباب كشي به يه خونه كوچيكتر كه خدا خواست و دور نبود و چند تا خونه بيشتر فاصلش نشد قبلش روبروي ما بودنو يه حسن هايي داشت يه مضراتيواسه رفت و امدي كه در اينده واسم اتفاق افتاد خونه روبرويي مناسب نبود. زمان اسباب كشي از من خواست تا بالا سر كارگرا وايسم و من هم از خدا خواسته و با كمال ميل اين خواهشش رو به مرحله انجام رسوندم و دليلي شد براي رابطه تلفني و حرف زدنها كه اوايل فقط واسه مرتفع كردن مشكلاتش بود ولي بعدها از درد تنهايي بود هم اون هم من. اون از من يكسال كوچيكتر بود ميشد بيست و هشت ساله و در حقيقت بيوه نبود ميوه بود. گفتم بيوه اون از شوهرش طلاق غيابي گرفت و به صورت استاندارد اسلامي بيوه يا همون ميوه محسوب ميشد با هاش صحبت ميكردم تا اينكه يه روز دل و زدم به دريا و بهش پيشنهاد يه رابطه نزديكتر رو كردم و ازم سوال كرد كه مثلا در چه حدي؟ يخورده از اين حرف من عصباني شده بود منم با ترس و لرز شروع كردم به حرف زدن در مورد اينكه نياز به جنس مخالف يه امر اجتناب ناپذيره و الان هم تو احتياج داري و هم من خلاصه اين بحثمون يه مكالمه اي شد در حدود دو ساعت و نيمگفت كه انتظار اينچنين پيشنهاد بيشرمانه اي رو از من نداشته و شوكه شده ( بعداً تو بغلم بود كه گفت واسه حفظ ظاهر زنونه اون حرفا رو زده و خودشم دلش ميخواسته ) با كلي حرف زدن و در حقيقت مخ زدن مجبورش كردم كه نگه نه و فكر كنه. خيلي ترسيده بودم اخه خانواده اونا ظاهر محجبه اي داشتن ولي ديگه دلو زده بودم به دريا ، اونشب گذشت ولي ميدونم نه اون خوابيد نه منفردا صبح رفتم سر كار ساعت ده ده و نيم بود كه موبايلم زنگ زد خودش بود جرات نميكردم جواب بدم ، با ترس از اينكه يه وقت جيغ و داد كنه جواب دادم اونم تا صبح فكر كرده بود و ميخواست كه بيشتر در موردش صحبت كنيم ( در حقيقت يجور اعلام موافقت بود ) رفتم تو يه ماشين و سر حرف باز شد كلي توضيح كه اين رابطه رو بهش جنده لاشی بودن نميگن و ما فقط باهميم و ازت خوشم اومده و و………. همه اون حرفايي كه همه ميدونيم دوباره ادامه مذاكرات و به بعد از ظهر محول كرد و بعد از ظهر ok و داد صحبتامون تبديل شد به يه سكس تل كه منجر شد به ارضاء شدنموناولين قرارمون و گذاشتيم خونه ما. خونمون كم خالي ميشه ولي چون كه دو طبقه است ميشه توش يه فعاليتهايي انجام داد. ساعت نه ، نه ونيم شب بود من توي حياط بودم و با موبايل بهش امار ميدادم كه اوضاع كوچه مناسبه و ميتونه بياد ( قلبم تو شرتم ميزد ) اومد و از خوش شانسي هيچ كسي هم نبود و بالاخره اومد تو حياط سريع بردمش توي خونه باورم نميشد. يه سركي كشيدم شهر اروم بود دل من اشوب .رفتم تو خونه سر پا وايساده بود چادرشو ول كرد رو زمين يه شلوار سياه استرج تنش بود كه تا خط و خطوط كس و كونش و به زيبايي نمايش ميداد، يه تيشرت سفيد كه سينه ها با اقتدار هر چه پایان تر اونو بالا نگهداشته بودن موها خرمايي رنگ و يه ارايش ملايم سفيدي سر و سينه و گردن كير مو نوازش ميداد ( من عاشق خانم سفيدو تپلم )با شدت رفتيم تو بغل هم لب تو لب دست چپم تو موهاش بود و دست راستم پشتشو نوازش ميكرد فرم كونش بلايي سر كيرم اورده بود كه كم مونده بود منفجر بشه ، خمش كردم و خوابيدم روش لبامون قفل شده بود تو هم نفس تو نفسه هم ، ازم خواست گردنش و بخورم رفتم سراغ گردن سفيد و بلوريش سينه هاشو ميمالوندمو گردنو در حدي ميخوردم كه كبود نشه داشت ديوونه ميشد حساسيت عجيبي روي گردنش داشت بعدها هم به محض اينكه ميرفتم سراغ گردنش نميتونست سر پا وايسه و چشماشو ميبست و فقط اخ اوخ بخور جون اه اوه بمال و بكن منو ازش ميشنيدمتيشرتشو دادم بالا و چيزي كه سالها تو روياهام ساخته بودم و ديدم سينه هاي سفيد و سرخ شده درشت دست پركن تو يه سوتين خوشگل مشگي ( فرم سينه رو توي سوتين خيلي دوس دارم ) از دم كش شلوارش شروع كردم به ليسيدن و دو دستي سينه ها رو ميمالوندم واااي اومدم بالاتر و رفتم لاي سينه ها تيشرتشو دراوردم نرم سينه سمت راستشو از بالاي سوتين كشيدم بيرون نوكش قهوه اي كمرنگ بود تا اونجايي كه دهنم جا داشت ميدادم تو با زبون نوك سينشو بازي ميدادم خودش سينه چپي رو هم دراورد دو دستي ميمالوندمو و ميخوردم سينه هاش به كل خيس شده بود سينه هارو ميمالوندمو با ليسيدن بدنش رفتم پايين دستام رو سينه ها بود از رو استرجش لبامو ميكشيدم رو كسش نميتونست يه جا بمونه با دهن يه فشار اوردم رو كسش و دستا رو كشيدم پايين از دو طرف كش استرج گرفتم كه اروم ببرمش پايين دستمو گرفت و كشيد بالا كه رفتم روش يه لب ازش گرفتم و گفتم جون چي ميگي گفت كه خواهش ميكنه كه امروز با كسش كاري نداشته باشم چون حالش خيلي خرابه و نميتونه خودشو كنترل كنه و صداش بلند ميشه با توجه به موقعيت خونه حرفش درست بود خوابيدم روش گفتم عيبي نداره پس چيكار كنيم گفت كه من دلم چي ميخواد يهو به فكرم رسيد كه ساك بزنه گفتم ساك ميزني گفت اره چرخيديم و من رفتم زير نشست وسط پاهام شلوار گرمكن پام بود از رو شلوار يه نوازش دلچسبي به كيرم داد و دست كرد تو شلوارم يخورده بازيش داد و كشيدتش بيرون از اندازش خيلي خوشش اومده بود ميگفت پنج شيش سانت از كير شوهرش بزرگتره شروع كرد به خوردن وااااي الانم يادش ميافتم ديوونه ميشم با يه دست ميزد با يه دست تخمامو ميمالوند و ميخورد انقدر حشري شده بود كه چشماش باز نميشد ( بعدها متوجه شدم كه از ساك زدن خيلي لذت ميبره و وقتي هم كه سر و صداي منو در مياورد به حد جنون حشري ميشد )ازش خواستم تخمام رو هم بخوره رفت سراغ تخما تا اون وقت هيچ كسي واسم اينجوري ساك نزده بود موهاشو نوازش ميكردم و ميخورد چند دقيقه اي خورد و بعدش گفت كه دهنش خسته شده و كشيدمش رو خودم دستاشو گذاشت بغل سرم و سينه ها ول شد رو صورتم دودستي گرفته بودم نميدونستم كدومو بخورم چرخيديم و رفتم روش گفتم لا پستوني بكنم موافقت كرد سوتينو داد پايين و شلوار و دراوردم ونشستم رو سينش كيرم دادم دم دهنش يخورده خورد كيرم خيس شد كذاشتم لاي سينه ها اونم دو دستي سينه هاش و جمع كرد و شروع كردم به تلمبه زدن يكي دوبار كيرم از لا سينش در اومد اول ميكردم تو دهنش كه خيس بشه بعدش لاسينه ابم داشت ميومد گفتم چيكارش كنم گفت بريزم رو سينش ابم اومد با پایان فشار پاچيدم رو سينه هاش پایان سينشو گرفت مث جنازه افتادم كنارش دو سه دقيقه بعد بلند شديمو تر و تميز كرديمو اهسته و بي سر صدا رفت.اون روز واقعاً به جفتمون حال داد. فردا دم غروب قرار شد كه خونشو رديف كنه كه برم اونجا يه دختر هف هش ساله داشت، دخترشو گذاشت خونه خواهرش بهم sms دا كه ساعت هشت برم ، منم حسابي به خودم رسيدم بال و پايين و شيش تيغ كردم و ادکلن و ادكلن يه تيشرت جذب هم پوشيدم نزديك ساعت هشت دلم به تاپ و توپ افتاده بود زنگ زد گفت كه بيا همه چيز رديفه ، خونه سه طبقه بود و طبقه اول يه مستاجري بود كه اكثراً نبود طبقه دوم و سوم در اختيار اين دوست خوردني من بود ، رفتم ، در باز بود و اروم چپ و راست و نگاه كردم كسيرو نديدم در و باز كردم رفتم تو از پله ها رفتم بالا ديدم كه چه هلويي سر پله وايساده اول رفت در و بست و اومد يه لباس شب پایان گيپور مشكي تنش بود كه بدنش كاملا خود نمايي ميكرد شرت و سوتين سفيدش ديوانه كننده بود ارايش كامل، بوي عطرش ادم و ياد توصيف حوري هاي بهشت مينداخت اومد تو بغلم لب تو لب زبون به زبون مزه رژش خيلي حال داد بهم ، سرشو داد بالا فهميدم كه ميخواد گردنشو بخورم رفتم سراغ گردن بلوريش تا زبونمو كشيدم رو رگ گردنش صداش در اومد برگشت تو بغلم دستام به سينه هاش بود و مشغول ليسيدن گردن نازش يه بالش پر رو زمين بود نشستم رو بالش اومد بر عكس افتاد تو بغلم دوباره رفتم تو كار خوردن گردنش حس ميكردم هر ثانيه داره حشري تر ميشه لباسش باز شده بود سينه هاي سفيد و نرم توي سوتين سفيد هارمونيه عجيبي پيدا كرده بود يخورده چرخيد و سينه راستشو از سوتين كشيدم بيرون شروع كردم به ليسيدن و خوردنش برگشت و لباسو دراورد و نشست تو بغلم منم تيشرت و دراوردم جفت سينه هارو دراوردم با ولع وصف ناپذيري مشغول خوردن شدم تا اونجايي كه دهنم جا داشت ميكشيدم تو ، خوابوندمش رو زمين و بالش و گذاشتم زير سرش ديوانه وار منتظر ديدن كسش بودم ولي باز رفتم تو كار حشريتر كردن خودم و اون برگردوندمش رو شكم خوابيد ساق پاش تپل و براق بود بدن سفيدش واقعاً واسه من كشنده بود از مچ پاش شروع به ليسيدن و ماليدن كردم از جفت پاهاش ميخوردم ميرفتم بالا دلم نميومد از ساقهاي تپلش رد بشم پشت زانو كه واسه همه حساسه رو هم ملاقات كردم و رسيدم به رونهاي كپلش پاهاشو يخورده باز كردم از دم زانو رو به بالا ميليسيدم شرتشو دادم لاي كون براقش اروم برگردوندمش دوباره از توي رونش از پايين به بالا يكي دوباري ليسيدم پاهاشو بيشتر باز كردم و نشستم لاي پاش لبامو ميمالوندم به كسش نميتونست يه جا بمونه بهش گفتم دوس داري كستو بخورم گفت بخور كه دارم ديوونه ميشم شرتشو زدم كنار يه كس گوشتيه تر و تميز اول بغلاي كسشو بازي بازي دادم وقتي رفتم سروقت خوردن تاج كسش به حالت نيمه نشسته دو دستي سر منو فشار ميداد دو دستي كپلاشو بغل كرده بودمو زبونمو توي چاك كسش بازي ميدادم. نميدونم چند دقيقه تو همين وضع گذشت كه ازم خواست دراز بكشم كمربندمو باز كرد شلوارمو با كمك خودم دراورد كيرم داشت ميشكست اخه وقتي اساسي راست ميشه تو شرت و شلوار جا نميشه شرتمم دراورد و پاهامو باز كردم و نشست وسط پاهام از دم تخمم يه ليسي زد و رسيد به كلش تا وسطاي كيرو كرد تو دهنش شيش هفت دقيقه ديوانه وار ميخورد تخممو ميخورد حالت لمس شدن عجيبي بهم ميداد انقدر حشري شده بود كه نميتونست پلكهاشو بالا نگه داره پایان كير و خايه و اطرافش و خيس كرده بود نشست و گفت كه بكن دراز كشيد كنارم شرتشو دراوردم و خوابيدم روش گفت كه كيرمو اروم بدم توش يكسال بود كه متروكه مونده بود كيرمو گذاشتم رو كسش و اروم اروم فشار دادم به زور رفت توش كسش خيلي تنگ شده بود يه حلقه ي سفتي كيرمو محكم فشار ميداد كيرمو تا وسطا كردم تو گفت تكون نده تا بهت بگم يكي دو دقيقه اي كشيد تا منم حس كردم كه اون حلقه هه شل شد گفت اروم اروم بكنم منم اروم ميدادمش تا ته و ميكشيدم بيرون تا سرش دوسه دقيقه اي شد كه حس كردم الاناست كه ابم بياد بلند شدم نشستم رو بالش دم ديوار اومد نشست تو بغلم و نرم كردش تو كسش سينه هاش ميماليد به سر و صورتم ، دستام زير كونش بود و كمكش ميكردم همونطور كه نشسته بودم برگشت چهار دست وپا نشست و اومد عقب تا جايي كه كيرم تا ته رفت تو كس داغش شروع كرد به تلمبه زدن خيلي خوب بود ديگه ابم داشت ميومد خوابوندمش و رفتم روش كردم توش و با دو سه تا تكون ابم اومد سريع كشيدم بيرون كيرمو گذاشتم رو كوسش با پایان وجود خالي كردم رو شكمش تا سينه هاش پاشيدسكس به ياد موندني بود. نزديك دوسال بهترين سكسها رو باهاش داشتم سر فرصت يكي دوتا از اون قشنگاشو واستون تعريف ميكنم.نوشته‌ 23santi

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *